فال حافظ تو در این لحظه:
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
تفسیر:
بی هیچ تعارفی: هر اندیشه ای از بدی و بدگویی و انتقامجویی داری، به طور کامل و مطلق، از فکر و جانت خالی کن. ببین کجای راه را اشتباه رفته ای، اصلاح کن و به مسیر رضایت پروردگات بازگرد که خیر دنیا و آخرتت در همین است (شک هم نکن).
متن کامل غزل پرمحتوای تو اینجاست: بخوان.
______________________________
رازها و فال های بیشتری از حافظ بزرگ می طلبی؟ یکی از این فال ها را ببین:
فال حافظ : دو بیت + مشکلی که داری و ۴ راه برای حل آن
فال حافظ : دو بیت + یک پیام مشترک با خیام به تو
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر
فال حافظ : دو بیت + یک توصیه جدی
فال حافظ : دو بیت + یک خبر خوش
فال حافظ : دو بیت + ۷ کلمه تفسیر!
فال حافظ : دو بیت + یک راهنمایی برای تصمیم درست
فال حافظ : دو بیت + توصیه ای مشترک با سعدی
فال حافظ : دو بیت + یک تفسیر خیلی کوتاه و گویا
رندی حافظ
رندی حافظ که فاصله میان مسجد و میخانه را در مینوردید، شامل تجلیل از حق و حقیقت و الهی شمردن عشق است.در این زمینه جدیترین خطر از سوی آن کسانی بود که خود بدانچه پند میدادند عمل نمیکردند، آنان کسی جز زهاد ریاکار نبودند. زاهد در ریاکاری خویش تا آن جا پیش رفت که قرآن کریم را دام تزویر ساخت.
این جا، رندی شامل تمجید از عیاری در مقابل تقوی ریاکارانه است. حافظ رند، به گونهای قابل درک سرودهایی سر داده و در آن آشکار اعلام میکند که «هیچ رابطهای» بین زهد زاهد و رندی وجود ندارد.
بنابراین وی از رندی که فضیلت انسانی است، در حکم سلاح برای از میان بردن ریاکاری استفاده میکرد، سلاحی که مدعی نیز نمیتوانست از آن بگریزد.
رندی موهبتی الهی بود که سرفرازی عالم را به همراه داشتو نفی دنیا و رنج و کمال را. دانشی پنهان که چون دردی پنهان بود، دردی که زاهد هرگز متحمل آن نگشت.
رندی جهانبینی مقدس است و همتی والا؛ رندی کار و باری ابدی است. حکم الهی را در بر دارد؛ رندی با اقتضا و مصلحت مخالف است. رند طرفدار حکم الهی است عشق بخش عمدهای از تصویر رند را تشکیل میدهد.
این عشق فراگیر عاری از خودبینی به وسعت مشرب، که اوج آزادگی است، منجر میشود. رند سازگار و درعین حال ناسازگار است، وی توانست این دو نظرگاه مخالف را آشتی دهد.
رند لذتجوی سرخوشی است، لیک صفای دل و عشق در وجود اوست. او ستایشگر زیبایی است و از نظربازی دریغ نمیورزد.
عشق رند به زیبایی میان عشق به زیبایی بشری و زیبایی الهی در نوسان است. رند لذتجوی «عیار»ی بود که علیه محدودیتهای اعمال شده از سوی روحانیت ریاکار ـ که محتسب مجری آن بودـ قیام کرد. رند هم شرابخواره بود و هم گناهکار.
در عین حال او سالکی مخلص بود، لیک بری از اصلاح و توبه و تقوا. او یک انقلابی بالقوه آزاد از رنگ تعلق و بدنام بود. برای اجرای آن چه سرنوشت مقدر کرده بود؛ یعنی وظیفۀ رندی این است که تا حد شهادت رنج برد، لیک به سود و زیان دنیا اعتنایی نداشت او دریایی از رازها بود و طریق دستیابی به گنجینۀ پنهان رندی اسرار پس پرده، را میدانست رند به ظاهر مسکین و در باطن غنی بود.
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
□□□
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فیالجمله میکنی و فرو میگذارمت
□□□
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سرکشی جانا گرت مستی خمار آرد
(مفهوم رندی در شعر حافظ،ص۱۰۴ ).
دکتر اصغر دادبه معتقد است:
“واژۀ رند، آنسان که در فرهنگ های فارسی آمده است، واژهای است فارسی دارای معانی مختلف و غالباً منفی مثلِ غدّار، حیلهگر، سفله، لاابالی، بیقید، گستاخ، بادهپرست، شهوتپرست، آواره و نیز معانی به ظاهر مثبت و بسا به باطن منفی مثل زیرک و باهوش و هوشیار. رند از جهت مفهومی و معنایی، در تاریخ فرهنگ و ادب ما، از سه مرحله گذشته است: مرحلۀ منفی، مرحلۀ مثبت، مرحلۀ بازگشت به معنایی منفی.
الف. مرحلۀ منفی:
در این مرحله، رند معنایی سخت منفی و نامطلوب دارد؛ به معنایی شبیه و نزدیک ب معنیهایی که در واژهنامههای سیاسی ـ اجتماعی روزگار ما از لمپن به دست میدهند.
ب. مرحلۀ مثبت:
هرچه زمان پیش میرود و هرچه ادب به عرفان و عرفان به ادب و شعر نزدیک میگردد معانی منفی رند، جای خود را به معانی مثبت میدهد، این امر در غزلهای عاشقانه ـ عارفانه چشمگیرتر است.
در عرفان هم رند شخصیتی میگردد عین انسان کامل یا شبه انسان کامل با صفاتی چون عاشقی، دردنوشی، قلندری، وارستگی، دریادلی، سرافرازی، وصول به حق و مظهریت ذات مطلق …
این وضع و حال و هوا و این نگرش را در مورد رند در تمام متون عرفانی، اعم از نظم و نثر، به ویژه در غزلهای عارفانه میتوان بازدید و بازیافت.
اما حافظ! حکایت رند حافظ یا حافظ رند حکایتی دیگر است. هیچ شاعری چون حافظ ـ که خود نمونۀ کامل و بارز رند در معنای متعالی آن است ـ به رندی به عنوان مقبولترین جهانبینی و به رند به عنوان مطلوبترین و برجستهترین شخصیت توجه نکرده است. حافظ، شعر خود را شعر رندانه میخواند و مکتب خود را مکتب رندی مینامد.
ج. مرحلۀ بازگشت به معنای منفی:
رند، پس از حافظ و در دورههای بعد، به تدریج به معنای منفی باز میگردد؛ به معنای منفی که بسا منفیتر از معنای منفی مرحلۀ نخستین این واژه است چنان که فارسی زبانان شبه قاره در روزگار ما از هم جنسباز به رند تعبیر میکنند.
و در زبان فارسی امروز ایران نیز رند، فرصتطلب ابنالوقت محافظهکاری است که جز به سود و زیان خویش نمیاندیشد و درست برخلاف رندانی که حافظ از آنان سخن میگفت و تأکید میکرد که «پیش رندان رقم سود وزیان این همه نیست» آن چه در نظر رندان امروز اهمیت دارد، همانا رقم سود و زیان آنان است، حتی اگر به قیمت سود و زیان دیگران تمام شود.
تعبیر «مرد رند» و «خرمرد رند» که امروز به زبانها میرود نیز گویای بازگشت رند به معنای منفی در روزگار ماست.
… می در بیشتر ابیات حافظ، می رندانه است و می رندانه آن می است که نه میتوان از آن تفسیر صرفاً مجازی و عاشقانه به دست داد و آن را در معنای بادۀ انگوری به کار برد، نه میتوان تفسیر آن را به تفسیر عرفانی محدود کرد و آن را فقط به معنی بادۀ عشق دانست.
این سخن بدان معناست که می رندانه، موهم و متحمل معنای گوناگون است: از یک سو میتوان آن را هم تفسیر ظاهری کرد و هم تفسیر باطنی و از آن معنای عاشقانه و عارفانه دریافت و از سوی دیگر بسا بتوان از می رندانه و به تبع آن از بیتی که در آن می رندانه آمده است، تفسیر سیاسی ـ اجتماعی به دست داد.
و در عین حال از دیدگاهی روان شناختی نیز بدان نگریست و بیت را ـ بر حسب مورد ـ ترجمان غمها و ملالها یا بیانگر شادیها و شادمانیها به شمار آورد.
● نظام نظری رندی
الف) خداشناسی رندانه:
در خداشناسی از ذات و صفات و افعال خدا بحث میشود.
در نگاه هستی شناسانۀ خود، حافظ چونان عارفان آفتاب را دلیل آفتاب مییابد و اثبات وجود خداوند را به برهان جستجوی خورشید با چراغ میبیند، یعنی که حق را به حق رؤیت میکند و جز وجود حقیقی حق، چیزی را شایستۀ اتصاف به وجود نمیشمارد که هر چه ـ به ظاهر ـ هست و موجود مینماید چیزی نیست جز «نقشهایی در آیینۀ اوهام؛ نقشهایی که معلول یک جلوۀ حسن روی حق در آیینۀ هستی است»…
در اتصاف ذات حق به صفات و در طبقهبندی صفات هم، خواجه، تحت تأثیر عرفان است و به شیوۀ اهل عرفان از طبقهبندی صفات حق به صفات جمال (= ثبوتی) و صفات جلال (= سلبی) سخن میگوید و جای جای ضمن بیان مطالب مختلف بدین طبقهبندی نیز اشاره میکند.
مثلِ «بعد از این روی من و آینۀ وصفِ جمال» که ضمن بحث از تجلی ذات با صفات جمال، تلویحاً به طبقهبندی صفات حق به جمال و جلال اشاره شده .
در نگاه شناخت شناسانه، خواجه، باز هم به شیوۀ عارفانه اعلام میدارد که خرد به کنه ذات حق پی نتواند برد و «شعاع جمال، حجاب دیدۀ ادارک» است و «کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست…»
و تأکید میکند که «خرگه خورشید را منور باید کرد» یعنی آیینه را تصفیه کرد تا جلوهگاه خورشید حق شود… حتی ـ بنا به ضبط برخی از نسخهها ـ حافظ شناخت کنه صفات الهی را هم ناممکن میداند و تصریح میکند که صفات الهی ورای ادراک است: «که چون صفات الهی ورای ادراکی».
جهانشناسی رندانه:
حافظ در تبیین چگونگی آفرینش به نظریۀ تجلی ـ که نظریهای است عرفانی ـ روی میآورد و ضمن تصریح بدین معنا که نخستین آفریده عشق است و عشق، نتیجۀ تعلق علم ازلی حق است به حسن ازلی حق که در ازل متجلی شده است: «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد…»
تأکید میکند که آشکار شدن جهان هستی از نهانگاه غیب، معلول تجلی است و تجلی همانا اظهار است که عرفا آن را در برابر ظهور به کار بردهاند و خداوند چونان خورشید که جلوهگر میشود و آشکار میسازد، جلوهگر شده و جهان را از نهانگاه غیب آشکار ساخته است.
انسانشناسی رندانه:
حافظ چونان عارفان از حقیقت روحانی (= مجرد) انسان سخن میگوید و بر علوی بودن و لامحاله قدیم و مجرد بودن روح انسان تأکید میورزد:
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقۀ آن زلف خم اندر خم زد
و همانند تمام حکمای الهی معرفت (= شناخت) را مهمترین و بنیادیترین صفت انسانی انسانی میشمارد و براساس بینش رندانه (= عاشقانۀ) خود، شناختشناسی مبتنی بر عشق پی میریزد، نظریهای که پرداختن بدان مجالی دیگر میطلبد.
رندان! آنان ـ آن سان که از سخنان حافظ بر میآید؛ سخنانی که میتوان براساس طبقهبندیهای فلسفی به طبقهبندی آنها پرداخت ـ اعلام میدارند:
مادر فضایل سه فضیلت است: عاشقی، رندی، نظربازی…. وقتی خواجه رندان عاشقی و رندی و نظربازی را هنر، یعنی فضیلت میشمارد و از این معنا سخن میگوید که: «آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل» تو گویی میکوشد تا در برابر فضایل سه گانۀ فیلسوفانه از سه فضیلت رندانه، یعنی از عاشقی و رندی و نظربازی، به عنوان مادرِ فضایل، در اخلاق رندانه سخن بگوید و اعلام کند که ازدیدگاه رندان عاشق:
ـ عاشقی، حکمت است.
ـ رندی، شجاعت است.
ـ نظربازی، عفت است.
و نیک مرد صاحب فضیلت، نیک مردی است آراسته بدین فضایل یا به تعبیر خود او «آراسته به چندین به هنر»: هنر عاشقی، هنر رندی و هنر نظربازی:
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
از پرتو هنرهای سه گانه یا فضایل سه گانه است که رند عاشق به فضایل دیگر، چون آزادگی و وسعت مشرب، پاکبازی، بلاکشی و دردمندی و عیاری و خوشباشی دست مییابد و از پرتو این فضایل به نیک مردی بَدَل میگردد که هم رفتار فردی او نیک است و هم در ارتباط با خدا و خلق خدا رفتاری نیک دارد…
تأمل در ابیاتی که در آنها از رند و رندی سخن در میان است تأمل کننده را در تنظیم جدولی از فضایل رندانه مدد میرساند… بدیهی است که با همین شیوه و به همین صورت و سان میتوان به استخراج فهرستی از رذایل اصلی ـ که در رأس آنها زهد (= زهد ریایی) قرار دارد ـ و نیز رذایل فرعی توفیق یافت. (حافظ پژوهی، ج۲، ص ۱۲۱ )
در کتاب شرح عرفانی غزلهای حافظ، ابوالحسن عبدالرحمن ختمی لاهوری نیز پیرامون مقوله رندی مطالبی نگاشته شده است، از جمله در بیت:
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
در توضیح واژه رند آمده است:
«رندی در اصطلاح، عبارت از قطع نظر است از اعمال و رسوم خلایق، این است مسلمانی حقیقی». (شرح عرفانی غزلهای حافظ، ، ج۲، ص ۱۰۴۶).
در کتاب شرح غزلهای حافظ دکتر حسین علی هروی پیرامون واژه رند در ابیات مختلف غزلیات حافظ و مطالبی نگاشته شده است، از جمله در بیت:
چهنسبت است به رندی صلاح و تقوی را
سماع وعظ کجا، نغمۀ رباب کجا
در توضیح کلمه رند آورده است:
«کلمه رند در حافظ بسیار آمده و میتوان گفت از کلمات کلیدی است. مجموعاً باید گفت رند را به کسی اطلاق میکنند که زیرک، لاابالی، بیقید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی باشد، کسی که بیتوجه به جوّ و محیط حداکثر بهره را از حیات گذرا برگیرد». (شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج ۲، ص ۷).
ادامه دارد…
منبع
عجب فالی!!🤔