وایکینگهای واقعی اصلاً شبیه فیلمها نبودند!
خیلی از باورهایی که درباره وایکینگهای واقعی داریم، اشتباه هستند. پژوهشگران میگویند این تصورات بیشتر از فیلمها و افسانههای قرون وسطی نشأت میگیرند تا واقعیت تاریخی.

خیلی از باورهایی که درباره وایکینگهای واقعی داریم، اشتباه هستند. پژوهشگران میگویند این تصورات بیشتر از فیلمها و افسانههای قرون وسطی نشأت میگیرند تا واقعیت تاریخی.
به گزارش گجت نیوز، تصویر رایجی که امروزه از وایکینگها وجود دارد، عمدتاً از طریق سریالها، بازیها و روایتهای موزهای شکل گرفته است. این بازنماییها اغلب بر جنبههای خاصی از زندگی این مردم تمرکز دارند و ابعاد پیچیدهتر و واقعیتر آن را نادیده میگیرند.
در نتیجه، تصویری سادهسازی شده و گاه تحریفشده از فرهنگ و تمدن وایکینگها ارائه میشود. برای درک صحیح تاریخ آنها، لازم است به پژوهشهای تاریخی معتبر و مستندات باستان شناسی رجوع کنیم.

وایکینگهای واقعی: تصویری متفاوت از آنچه میدانیم
به گفته محققان مطالعات اسکاندیناوی، بسیاری از عقاید رایج درباره وایکینگها و آیینهای پاگانی نورس باستان با روشهای علمی مدرن قابل تأیید نیستند. رولاند شیل، پژوهشگر اسکاندیناوی از «مرکز تعالی دین و سیاست» در دانشگاه مونستر، توضیح میدهد که این باورها عمدتاً بر اساس گزارشهای نوشته شده توسط محققان مسیحی در قرون وسطی (بیش از یک قرن بعد از عصر وایکینگها) استوارند؛ زیرا به جز کتیبههای کوتاه رونی، هیچ متن مکتوب از دوره اصلی باقی نمانده است.
عصر وایکینگها معمولاً از قرن ۸ تا ۱۱ میلادی تعریف میشود و در آن زمان، تصاویر رایجی مانند ماجراجویان بیباک، جنگجویان قدرتمند و دریانوردان ماهر شکل گرفته است. با این حال، شیل تأکید میکند که سوابق تاریخی بسیار پیچیدهتر از اینهاست و متون باقیمانده صرفاً «تاریخ یادبودشده» را بازنمایی میکنند.
امروزه، واژه «وایکینگ» اغلب تداعیگر مفاهیم مثبتی مانند فرهنگ جنگاوری ویژه، جایگاه خوب زنان نسبت به قرون وسطی و آزادی از قیدهای مذهبی است. این دیدگاه مطلوب در شکلگیری هویتهای امروزی، از جمله گروههای نئوپاگان، نیز مؤثر بوده است. اما این تفسیر مدرن، جنبههایی مانند خشونت حملات وایکینگها را به ندرت به رسمیت میشناسد و در تضاد با درک منفی ما از رویدادهای مشابه مانند جنگهای صلیبی قرار دارد.
والکیریها؛ نمونهای از تحریف تاریخ وایکینگها

رولاند شیل و سیمون هاکه، دیگر محقق مطالعات اسکاندیناوی، در «مرکز تعالی دین و سیاست» در حال بررسی این موضوع هستند که چگونه ریشههای قرون وسطایی «شمال پاگان» تفاسیر بعدی را شکل دادهاند و این ایدهها چگونه در طول زمان تکامل یافتهاند. آنها تأکید میکنند که مفاهیم پاگانیسم اسکاندیناوی قرنهاست که دست به دست شده و توسط نویسندگان و جنبشهای فرهنگی مختلف بازتعریف شدهاند.
به عنوان مثال، اپرای «حلقه نیبلونگ» اثر ریشارد واگنر، بسیاری از ایدههای ما را درباره اساطیر نورس، از جمله شخصیت والکیری، شکل داده است. واگنر، والکیری را به عنوان یک جنگجوی زنانه صریح به تصویر کشیده، تصویری که امروزه در آلبومهای گروههای متال و کارتهای بازی Yu-Gi-Oh! نیز دیده میشود.
هاکه اشاره میکند که این تصویرسازی با تنوع نقشهایی که در منابع نورس باستان شرح داده شده، تفاوت معناداری دارد. در منابع اصلی نورس، والکیریها نقشهای بسیار متفاوتی ایفا میکنند: علاوه بر انتخاب کشتهشدگان در نبرد و انتقال آنها به والهالا، آنها نقش معشوقه قهرمانان انسانی و حتی ساقی در زندگی پس از مرگ را نیز بر عهده داشتهاند.
در حالی که والکیریها اغلب در نبردهای انسانی دخالت میکردند، مشخص نیست که نقش دقیق آنها در اساطیر اصلی چه بوده و آیا لزوماً جنگجو تلقی میشدند یا خیر. به گفته محققان، جنگجو بودن تنها یکی از جنبههای متعدد شخصیتی بوده که تفاسیر بعدی آن را به زنانگی و جنگجویی تقلیل دادهاند. شیل همچنین اضافه میکند که تصویر «شمال پاگان» در طول تاریخ، از جمله توسط جنبش فولک و نازیها، برای اهداف سیاسی نیز مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.

