میزیتو
خبرهای ویژه

تنش ایران و اسرائیل، مانور تاکتیکی آمریکا و بازی استراتژیک چین

برای کشوری چون چین، که بزرگ‌ترین مرکز تولید جهان است، امنیت مسیرهای انرژی اهمیت حیاتی دارد. حدود ۸۰٪ واردات نفت چین از تنگه مالاکا عبور می‌کند. در همین راستا، چین تلاش می‌کند با *ابتکار کمربند و راه*، خطوط جایگزینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه توسعه دهد.

کرمان موتور

عصر ترکیه – تحلیلگر و مشاور رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه (ORSAM)، “مراد اوزتونا” در تحلیلی برای خبرگزاری آناتولی، به بررسی جایگاه چین در تنش میان ایران و اسرائیل و ارزیابی توازن راهبردی منطقه‌ای پرداخت. او این تنش را نتیجه‌ تقابل میان اقدام تاکتیکی آمریکا و راهبرد بلندمدت چین توصیف می‌کند.

از درگیری مستقیم تا آتش‌بس

بحران از ۱۳ ژوئن با حملات اسرائیل به ایران آغاز شد، سپس با تبادل لفاظی‌ها و حملات موشکی ادامه یافت. حملات هوایی آمریکا علیه تأسیسات هسته‌ای ایران و واکنش ایران با هدف قرار دادن پایگاه آمریکا در قطر، شرایط را به سمتی برد که پرسش‌هایی درباره احتمال آغاز جنگ جهانی سوم مطرح شد. با این حال، طبق اعلام دونالد ترامپ در ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵، دو طرف به توافق آتش‌بس رسیدند.

چین در کجای این ماجراست؟

در این بحران، چین که در نظام جهانی نقش کشور تجدیدنظرطلب و چالشگر آمریکا را ایفا می‌کند، ترجیح داد همچنان ناظر باقی بماند و تنها با صدور بیانیه‌های دعوت به خویشتنداری و محکوم کردن خشونت، در سطح گفتاری مشارکت کند. این موضع‌گیری منفعلانه، با چارچوب سنتی سیاست خارجی چین که همواره با احتیاط به درگیری‌های خاورمیانه‌ای نزدیک شده، سازگار است.

اما این انفعال، در تضاد با تصویری است که چین از خود به عنوان ارائه‌دهنده نظم جایگزین جهانی ـ از طریق ابتکارهای امنیتی، توسعه‌ای و تمدنی ـ ترسیم می‌کند. در عین حال، نهادهای چندملیتی‌ای چون سازمان همکاری شانگهای (SCO) گروه بریکس (BRICS) که چین در آن‌ها نقشی محوری دارد، در حل تنش‌های هند–پاکستان و اکنون اسرائیل–ایران، حضور مؤثری نداشته‌اند.

از سوی دیگر، در حالی‌ که آمریکا با قدرت‌نمایی وارد ماجرا شد، بی‌عملی چین ممکن است سبب شود کشورهای جنوب جهانی در روابط خود با چین تجدیدنظر کنند. مفهومی چون «سیاست جدید قدرت‌های بزرگ» که از مهم‌ترین ابداعات دیپلماسی چین در دهه گذشته بوده، با این عملکرد بی‌رمق زیر سؤال رفته است. بنابراین، این تنش تنها یک درگیری دوجانبه یا منطقه‌ای نیست، بلکه در چارچوب رقابت ژئوپولیتیکی جهانی، تلاشی است از سوی آمریکا برای محدودسازی قدرت چین در حال اوج‌گیری.

در نتیجه، اقدام آمریکا را می‌توان تاکتیکی با هدف نمایش قدرت دانست، در حالی که چین، بازیگر استراتژیکیبا اهداف بلندمدت است. پرسش مهم این است که آیا چین در برابر تحریک‌های فرسایشی آمریکا، همچنان به استراتژی خود وفادار خواهد ماند؟ با توجه به کاهش احتمال جنگ تمام‌عیار و تداوم امنیت در تنگه هرمز و خطوط انرژی، این شرایط برای چین مطلوب ارزیابی می‌شود. اما اکنون نوبت چین است که واکنشی متقابل نشان دهد تا اعتماد کشورهای جنوب جهانی را حفظ کند.

چین از این پس چه خواهد کرد؟

در این چارچوب، می‌توان انتظار داشت چین در حوزه‌های دیپلماتیک، انرژی، امنیتی و فناوری اقدامات کوتاه‌مدت و بلندمدت انجام دهد. از جمله:

  • * طرح مسئله حمله یک‌جانبه آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل
  • * استفاده از توافقات سه‌جانبه (چین، روسیه، ایران) مانند نشست خلع سلاح هسته‌ای ۱۴ مارس در پکن
  • * تلاش برای کشاندن پرونده هسته‌ای ایران به مذاکرات چندجانبه و خارج کردن آن از انحصار آمریکا

برای کشوری چون چین، که بزرگ‌ترین مرکز تولید جهان است، امنیت مسیرهای انرژی اهمیت حیاتی دارد. حدود ۸۰٪ واردات نفت چین از تنگه مالاکا عبور می‌کند. در همین راستا، چین تلاش می‌کند با *ابتکار کمربند و راه*، خطوط جایگزینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه توسعه دهد.

همچنین، در اجلاس چین و آسیای مرکزی (ژوئن ۲۰۲۵، قزاقستان) توافق‌نامه‌ای تحت عنوان «پیمان دائمی حسن همجواری و دوستی» به امضا رسید. راه‌آهنی که چین را از طریق قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان به ایران متصل می‌کند، در صورت مشارکت فعال ایران می‌تواند هم به تنوع منابع انرژی کمک می‌کند و هم راهی برای ایران در مقابله با تحریم‌های آمریکا به شمار آید و اثرگذاری چین در منطقه را افزایش دهد.

در مقابل، کاهش نفوذ ایران به دلیل حملات اسرائیل و فشار آمریکا، ممکن است زمینه‌ای برای نفوذ مجدد واشنگتن از طریق گروه‌های افراطی به آسیای مرکزی شود؛ که تهدیدی برای امنیت ملی و مسیرهای تجاری چین محسوب می‌شود. در این راستا، چین ممکن است برای اجرای پروژه راه‌آهن میان بندر چابهار ایران و بندر گوادر پاکستانفشار وارد کند. این مسیر جایگزین می‌تواند وابستگی چین به تنگه مالاکا را کاهش دهد.

جنگ هیبریدی و رقابت فناوری

تنش ایران–اسرائیل همچنین نشان داد که ماهیت جنگ‌های آینده تغییر کرده است. در دنیای امروز، قدرت در دست کسانی است که استانداردهای فناوری را تعیین می‌کنند. در همین راستا، چین می‌کوشد با ابتکار جاده ابریشم دیجیتال، سیستم موقعیت‌یاب ماهواره‌ای *Beidou* را در سطح جهانی گسترش دهد و زیرساخت‌های ارتباطی مستقل از آمریکا را به کشورهای دیگر صادر کند.

همچنین انتظار می‌رود چین روابط نظامی دیپلماتیک خود را گسترش دهد، به ویژه با کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی، و به آن‌ها فناوری‌های جنگ الکترونیک و سامانه‌های پدافند هوایی پیشنهاد دهد. حتی احتمال دارد چین در این منطقه به دنبال ایجاد پایگاه‌های لجستیکی نظامی با کارکردهای غیرنظامی مانند جست‌وجو و نجات دریایی باشد.

درمجموع تنش ایران و اسرائیل به‌ویژه پس از جنگ روسیه–اوکراین نشان داد رقابت قدرت‌های بزرگ از جنگ سنتی فراتر رفته و اکنون به عرصه‌هایی چون مالی، زنجیره تأمین، لجستیک، ارتباطات و امنیت داده نیز کشیده شده است. حال باید دید این اقدام تاکتیکی آمریکا تا چه اندازه می‌تواند *بازی استراتژیک چین* را کند یا مختل کند.

عضویت در تلگرام عصر ترکیه عضویت در اینستاگرام عصر ترکیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا