بیرحمترین تبهکاران غرب وحشی که به افسانه تبدیل شدند
غرب وحشی اصطلاحی است که معمولا برای توصیف وضعیت مناطق مرزی آمریکا بین اواسط قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم استفاده میشود.

غرب وحشی اصطلاحی است که معمولا برای توصیف وضعیت مناطق مرزی آمریکا بین اواسط قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم استفاده میشود. این دوره در تاریخ مدتهاست که مردم سراسر جهان را مجذوب خود کرده. بخش بزرگی از جذابیت غرب وحشی نشأتگرفته از این واقعیت است که این دوره، تضادی کامل میان عصر قدیم و جدید بود. از آن زمان تاکنون، معنای اصطلاح ذکرشده با واژه «یاغیان غرب وحشی» گره خورده است. در زمانی که هیچ سیستم قضایی کاملی وجود نداشت و اختلافات اغلب با دوئلهای مرگبار حلوفصل میشدند، مرزهای غرب به بستری برای شکلگیری گروههای تبهکاری تبدیل شده بود که قطارهای بخار و بانکها را غارت میکردند، دامها را میدزدیدند و ماموران قانون را میکشتند.
دیگر اهمیتی ندارد که آیا این افراد از نظر اخلاقی فاسد و بیشرافت بودند یا خیر، زیرا آنها به نماد دوران غرب وحشی تبدیل شدهاند. سرزمینهای مرزی آمریکا در اصل مکانهایی برای زندگی مهاجران جدید، افراد بومی و نسل چهارم یا پنجم مستعمرهنشینان بودند. در آن دوره، بازرگانان و کشاورزان در کنار یکدیگر کار میکردند، قطارهای بخار، اسبها و درشکهها بهطور همزمان مورد استفاده قرار میگرفتند و بسیاری از مردم توانایی تهیه غذا نداشتند، در حالی که دوربین و لامپهای برقی اختراع شده بودند. جامعه آن زمان آمریکا از بسیاری جهات متمدن بود، اما از جهاتی دیگر عقبمانده محسوب میشد. در ادامه این مطلب قصد داریم به معرفی بدنامترین تبهکاران غرب وحشی بپردازیم که از هیچ تلاشی برای ایجاد آشوب و آسیب زدن به افراد دیگر دریغ نمیکردند.
۱۰- جیم میلر

جیمز (جیم) براون میلر، متولد سال ۱۸۶۱، یکی از بدترین و خشنترین تبهکاران غرب وحشی بود. او ابتدا به عنوان یک تفنگدار سواره در تگزاس فعالیت میکرد و سپس به یک یاغی و قاتل حرفهای تبدیل شد که گفته میشود ۱۲ نفر را در جریان درگیریهای مسلحانه کشته است. با این حال، احتمالا تعداد واقعی افراد کشتهشده توسط این شخص بین ۲۰ تا ۵۰ نفر بوده است. میلر یک آدمکش روانی بود که ظاهرا کارهای جنایتکارانهاش با قتل پدربزرگ و مادربزرگ خود در سن ۸ سالگی آغاز شد؛ هرچند او هرگز تحت پیگرد قانونی قرار نگرفت. این تبهکار بعدها در تگزاس و ایالتهای اطرافش، ردی از مرگ و اندوه به جا گذاشت. میلر سرانجام در سال ۱۹۰۹ به همراه سه مرد دیگر در شهر آیدا ایالت اوکلاهما، توسط جمعی از ساکنان خشمگین آنجا که از ترور معاون سابق مارشال آمریکا توسط او عصبانی بودند، بدون محاکمه اعدام شد.
۹- اتا پلیس

هری لانگاباو ساندَنس کید و اتا پلیس پیش از سفر به آمریکای جنوبی
اتا پلیس (Etta Place) یکی از اعضای گروه Wild Bunch بوچ کسیدی بود و با هری آلونزو لانگاباو، معروف به ساندَنس کید (Sundance Kid)، ارتباط داشت. او زنی مرموز بود و مورخان درباره نام واقعی، زمان و مکان تولدش تردید دارند. لانگبارو و یاغی همراهش، بوچ کسیدی تصمیم گرفتند زندگی جدیدی را در آمریکای جنوبی آغاز کنند. بنابراین در تاریخ ۲۹ فوریه ۱۹۰۲، اتا پلیس و آن دو مرد، نیویورک را با کشتی باری Soldier Prince ترک کردند. هنگامی که آنها به آرژانتین رسیدند، در استان چوبوت یک زمین خریدند. با این حال، مشخص نیست که بعد از آن، چه اتفاقی برای اتا افتاد. گفته میشود او به دنور نقل مکان کرد، در حالی که برخی دیگر میگویند این زن به آمریکای جنوبی بازگشت و به همراه بوچ کسیدی و ساندنس کید در بولیوی کشته شد.
۸- سَم باس

سم باس (Sam Bass)، متولد ۲۱ ژوئیه ۱۸۵۱ در شهر میچل ایندیانا، یکی از سارقان قطار و تبهکاران نمادین قرن نوزدهم آمریکا در دوران غرب وحشی به شمار میرود. او در سن ۱۸ سالگی خانه را ترک نمود و به تگزاس رفت، جایی که در سال ۱۸۷۴ با جوئل کالینز دوست شد. دو سال بعد، باس و کالینز برای حمل دام به سمت شمال رفتند، اما شروع به دزدی از کالسکهها کردند. در سال ۱۸۷۷، آنها موفق به سرقت سکههای طلا با ارزش ۶۵ هزار دلار از یک قطار Union Pacific شدند. باس توانست از دست تفنگداران سواره تگزاس فرار کند تا اینکه یکی از اعضای باندش اطلاعاتی درباره او به ماموران ارائه داد.
یک سال پس از این کار، باس و افرادش مشغول برنامهریزی برای سرقت از بانک ویلیامسون کانتی بودند، اما توسط معاون کلانتر آ. و. گریمز (A. W. Grimes) شناسایی شدند. زمانی که گریمز به این تهبکاران نزدیک شد تا از آنها بخواهد اسلحههای کمری خود را تحویل دهند، به ضرب گلوله کشته شد. افزونبر این، درگیری مسلحانهای نیز در این بین رخ داد و هنگامی که باس تلاش کرد فرار کند، توسط تفنگداران تگزاس تیر خورد و بعدا در زمان بازداشت، جان خود را از دست داد.
۷- بیل دولین

ویلیام (بیل) دولین یک راهزن و قانونشکن آمریکایی بود که باندی به نام Doolin-Dalton را تشکیل داد. او در سال ۱۸۵۸ در آرکانزاس به دنیا آمد و هرگز به اندازه برخی از همدستانش یک جنایتکار بیرحم و خطرناک نبود. دولین در سال ۱۸۸۱ به غرب رفت و در مزرعه بزرگ فردی به نام اسکار د. هالسل (Oscar D. Halsell) در اوکلاهما مشغول به کار شد. هالسل به این جوان آرکانزاسی علاقه پیدا کرد، به او نوشتن و انجام محاسبات ساده را آموخت و در نهایت به عنوان سرکارگر غیررسمی در مزرعه منصوبش کرد. دولین در آنجا فردی قابل اعتماد و کاربلد محسوب میشد.
در دهه آخر قرن نوزدهم، او شروع به سرقت از بانکها و قطارها کرد. این تبکهار به عنوان یک برنامهریز دقیق شناخته میشد، بنابراین هیچگاه در حین ارتکاب جرم دستگیر یا به شدت زحمی نشد. دولین و گروه تازهتاسیس او به انجام سرقتهای جسورانهتری ادامه دادند تا اینکه در سال ۱۸۹۵ فشار فزاینده از سوی ماموران قانون آنها را مجبور به مخفی شدن در نیومکزیکو کرد. در سال ۱۸۹۶، وقتی گروهی از سربازان سرانجام توانستند این یاغی را در شهر لاوتن (Lawton) اوکلاهما پیدا کنند، ظاهرا او تصمیم گرفت که زنده دستگیر نشود و باوجود اینکه تعداد اعضای باندش کمتر بودند، اسلحه خود را بیرون کشید. در نهایت، رگباری از گلولههای شاتگان و تفنگ موجب مرگ این سارق بدنام در سن ۳۸ سالگی شد.
۶- بِل استار

عکس ثبت شده از بل استار در منطقه فورت اسمیت آرکانزاس سال ۱۸۸۶ مرد سوار بر اسب معاون مارشال بنجامین تاینر هیوز است او و فرد تحت فرمانش نماینده مارشال چارلز بارنهیل استار را در یانگر بِند دستگیر کردند و برای محاکمه او را به فورت اسمیت آوردند
کم پیش میآید که یک دختر ثروتمند زندگی راحت شهری خود را رها کند و به یک یاغی تبدیل شود، اما بل استار (Belle Starr) از هر نظر با بقیه فرق داشت. میرا مِیبیل شرلی استار که بعدها با نام بل و در نهایت ملکه راهزن (Bandit Queen) شناخته شد، در ایالت میزوری به دنیا آمد و در خانوادهای مرفه و طرفدار کنفدراسیون بزرگ شد. او در سال ۱۸۶۴ تنها یک نوجوان بود که خانهشان به مخفیگاهی برای همدستان جسی جیمز و باند یانگر تبدیل شد. پس از مدتی، استار در سالهای ۱۸۶۶، ۱۸۷۸ و ۱۸۸۰ به ترتیب با جیم رید (Jim Reed)، بروس یانگر (Bruce Younger) و یک سرخپوست چروکی به نام سم استار (Sam Starr) ازدواج کرد که همگی آنها یاغی بودند.
گفته میشود از آن زمان به بعد بل استار به عنوان پوششی برای قاچاقچیان مشروب کار میکرد و به فراریان پناه میداد. زندگی مجرمانه استار زمانی پایان یافت که هنگام بازگشت از یک فروشگاه به مزرعهاش از پشت هدف گلوله قرار گرفت و در نهایت در تاریخ ۳ فوریه ۱۸۸۹ فوت کرد. اگرچه یک یاغی که با استار دشمنی داشت در کنار معشوق سابق، همسر و پسرش، جزو افراد مظنون به قتل این تبهکار بودند، اما قاتل او هیچگاه شناسایی نشد.
۵- جان وسلی هاردین

جان وسلی هاردین (John Wesley Hardin) در سال ۱۸۵۳ در بونهام تگزاس متولد شد و پدرش یک کشیش متدیست (Methodist) بود. او از همان دوران کودکی رفتار خلافکارانه خود را نشان داد، بهطوری که در مدرسه همکلاسیاش را با چاقو زد و در سن ۱۵ سالگی نیز در جریان یک مشاجره مردی سیاهپوست را کشت؛ سپس به عنوان حامی کنفدراسیون ادعا کرد که چند سرباز اتحادیه آمریکا را به قتل رسانده است. هاردین این اقدام خشونتآمیز را به دلیل نفرت شدیدش نسبت به بردگان آزادشده انجام داده بود. تنها چند هفته بعد، این تبهکار سه سرباز را که قصد دستگیریاش را داشتند به قتل رساند. سپس، او به منطقه ناوارو رفت و در آنجا معلم مدرسه شد؛ پس از مدتی نیز به عنوان گاوچران و پوکرباز کار کرد اما در حین دعوا در بازی قمار یک نفر دیگر را کشت.
هاردین بیش از دوازده نفر دیگر را به قتل رساند و در سال ۱۸۷۲ تسلیم شد. با این حال، این یاغی جنایتکار از زندان فرار کرد و به جنبش ضد نوسازی آمریکا پیوست، بدین ترتیب به کشتن افراد دیگر ادامه داد. او که به همراه همسر و فرزندانش در حال فرار از دست قانون بود، توسط تفنگداران تگزاس در فلوریدا دستگیر و به جرم قتل معاون کلانتر به ۲۵ سال حبس محکوم شد. پس از گذراندن دوران حبس، هاردین به طرز عجیبی وارد حرفه وکالت شد و قاتلانی را استخدام کرد تا یکی از مشتریانش را که با همسرش رابطه داشت بکشند. در تاریخ ۱۹ آگوست ۱۸۹۵، یکی از همان قاتلین که جان سلمن نام داشت، ظاهرا او را به دلیل پرداخت نکردن دستمزدش در سالن آکمی با اسلحه کشت.
۴- هری آلونزو لانگاباو
هری آلونزو لانگاباو (Harry Alonzo Longabaugh)، متولد سال ۱۸۶۷، که بیشتر با نام ساندَنس کید شناخته میشود، یک تهبکار و عضو گروه “Wild Bunch” بوچ کسیدی در غرب وحشی بود. این فرد احتمالا پس از آزادی کسیدی (با نام واقعی پارکر) در حدود سال ۱۸۹۶، با او آشنا شد. لانگاباو بهترین تیرانداز و سریعترین هفتتیرکش گروه مذکور بود که در دهههای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ در کوههای راکی و مناطق بیابانی فلات غرب آمریکا فعالیت میکرد، محسوب میشد. در سال ۱۹۰۱، ساندنس کید به همراه بوچ کسیدی و دوستش اتا پلیس به نیویورک و سپس آمریکا جنوبی رفت تا در استان چوبوت آرژانتین یک دامداری راه بیندازند. پنج سال بعد، او و همدستش دوباره به دزدی روی آوردند و به سرقت از بانکها، قطارها و معادن در آرژانتین، بولیوی، شیلی و پرو پرداختند. گفته میشود این دو تبهکار در سال ۱۹۰۸ به ضرب گلوله در بولیوی کشته شدند؛ هرچند تاریخنگاران این موضوع را تائید نکردهاند.
۳- بوچ کسیدی

بوچ کسیدی در زندان ایالتی وایومینگ در سال ۱۸۹۴
بوچ کسیدی (Butch Cassidy) با نام رابرت لروی پارکر در ۱۳ آوریل ۱۸۸۶ در شهر بیوِر ایالت یوتا به دنیا آمد و اولین بچه از ۱۳ فرزند خانواده بود. والدین او که عضو فرقه مذهبی مورمون بودند، در سال ۱۸۵۶ از انگلستان به یوتا آمده بودند. گمان میرود لروی تا سال ۱۸۸۴ به گلهداری مشغول بود اما در سال ۱۸۸۹، او اولین جرمش را به همراه سه مرد دیگر مرتکب شد. آنها در یک عملیات سرقت از بانک موفق شدند ۲۰ هزار دلار به جیب بزنند. دزدی برنامهریزیشده آنها نشاندهنده ویژگیهایی بود که بعدها به امضای کار گروه Wild Bunch تبدیل شد. پس از آن، بوچ کسیدی فرار کرد و در مناطق مرزی جابهجا شد.
تبهکاران گروه Wild Bunch از بانکها و قطارها در داکوتای جنوبی، وایومینگ، نیومکزیکو و نوادا دزدی کردند و موفق شدند مبالغ هنگفتی را به خانه ببرند. به عنوان مثال، تخمین زده میشود که آنها در یک سرقت از قطار Rio Grande در نیومکزیکو، ۷۰ هزار دلار به چنگ آوردند. با این حال، به نظر میرسید که دوران طلایی بوچ و همدستانش به پایان رسیده است، زیرا گروه بزرگی از ماموران قانون به دنبال آنها میگشتند. بنابراین کسیدی و لانگاباو تصمیم گرفتند به آرژانتین فرار کنند. در نهایت، این دو یاغی دوباره شروع به سرقت قطارها و حقوق کارمندان کردند تا اینکه در سال ۱۹۰۸ کشته شدند.
۲- بیلی بچه

در بیشتر مواقع لقبی مانند “بچه” نمیتواند موجب شود تا یک فرد بیرحم به نظر برسد، اما این قضیه در مورد بیلی صدق نمیکند. این تبهکار که نام اصلیاش هنری مککارتی بود، ظاهرا در سال ۱۸۵۹ در نیویورک متولد شد و دوران کودکی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. پدر او در پایان جنگ داخلی آمریکا درگذشت و مادرش نیز تقریبا در همان دوران به بیماری سل مبتلا شد که این اتفاق خانوادهاش را مجبور کرد به سمت غرب مهاجرت کنند. زندگی خلافکاری بیلی از سال ۱۸۷۷ آغاز شد، زمانی که او تفنگ خود را بیرون آورد و به یک آهنگر غیرنظامی که در اردوگاه نظامی گرانت در آریزونا اذیتش میکرد، شلیک کرد. پس از این اتفاق، مککارتی را در نگهبانی اردوگاه بازداشت کردند اما او پیش از رسیدن مارشال محلی فرار کرد.
بیلی که حالا یک یاغی محسوب میشد و نمیتوانست کار شرافتمندانهای پیدا کند، با راهزن دیگری به نام جسی ایوانز آشنا شد که رئیس باند “The Boys” بود. این جوان فراری که جایی برای رفتن نداشت و از آنجایی که تنها ماندن در آن سرزمین خشن و بیقانون خودکشی محسوب میشد، مجبور شد به باند ایوانز بپیوندد. پس از ارتکاب جرایم متعدد و بعدها درگیر شدن در جنگ ننگین لیکلن کانتی، نام بیلی بهزودی در روزنامههای زرد پخش شد. پس از آن، ماموران قانون جایزه ۵۰۰ دلاری برای کسی که این تبهکار را دستگیر کند، تعیین کردند. در نهایت این فراری در تاریخ ۱۴ ژوئن ۱۸۸۱ توسط کلانتر پت گرت که اهل نیومکزیکو بود، به ضرب گلوله کشته شد.
۱- جسی جیمز

جسی وودسون جیمز (Jesse Woodson James) یک یاغی، سارق بانک و قطار، چریک و رئیس گروه جیمز یانگر بود که در سال ۱۸۴۷ به دنیا آمد و در منطقه لیتل دیکسی (Little Dixie) در غرب میزوری بزرگ شد. او و خانوادهاش که صاحب برده بودند، دیدگاه مشترکی با ساکنین جنوب آمریکا داشتند. جیمز به عنوان رهبر گروهش، نقش مهمی در سرقتهای موفقیتآمیزشان از قطارها، کالسکهها و بانکها داشت. نکته جالب این است که او معمولا به عنوان رابین هود غرب وحشی شناخته میشود، اما شواهد زیادی وجود ندارد که نشان دهد این فرد به مردم فقیر کمک کرده است.
البته جان نیومن ادواردز که سردبیر روزنامه و حامی کنفدراسیون آمریکا بود، به شکلگیری و گسترش این افسانه، یعنی رابین هود بودن جیمز کمک کرد. این تبهکار در نامهای که ادواردز منتشر کرد، نوشت: “ما دزد نیستیم بلکه سارقانی جسور هستیم. من به این نام افتخار میکنم زیرا اسکندر کبیر، ژولیوس سزار و ناپلئون بناپارت نیز غارتگران جسوری بودند.” در سال ۱۸۸۱، فرماندار ایالت میزوری برای دستگیری جسی و فرانک جیمز، ۱۰ هزار دلار جایزه تعیین کرد. پس از مدتی، در تاریخ ۳ آوریل ۱۸۸۲، این یاغی مشهور در سن ۳۴ سالگی از پشت سر با شلیک یکی از همدستانش به نام رابرت فورد کشته شد. ناگفته نماند که فورد به دلیل انجام این کار، قاتل شناخته شد اما توسط فرماندار عفو گردید.
منبع:دیجینوی








