میزیتو
بلیط هواپیما فلای تودی
فال حافظ

فال حافظ 19 فروردین : دو بیت + در انجام کارها امروز و فردا نکنید

تبلیغ در عصر ترکیه

فال حافظ تو در این لحظه (فال حافظ 19 فروردین):

ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن

در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست
پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن

از تنبلی و بی خیالی در انجام کارها برحذر باشید و امروز و فردا نکنید. به خداوند پناه ببرید تا با ذکر و عبادت پروردگار از وسوسه شیطان و هوای نفس در امان مانده و به بیراهه کشیده نشوید.

قصد انجام کاری دارید که نیاز به اراده آهنین و همت عالی دارد. با بزرگان و افراد با تجربه مشورت کنید تا به مراد دل برسید. لطف پروردگار شامل حال شما خواهد شد.

متن کامل غزل: اینجا

______________________________________

رازها و فال های بیشتر از حضرت حافظ:

فال حافظ : دو بیت + موفقیت در 2 چیز است
فال حافظ : دو بیت + مادیات و مال دنیا به هیچکس وفا نکرده
فال حافظ : دو بیت + حال شما هر روز بهتر خواهد شد

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

استقلال غزلیات حافظ

بخشی از مقاله تیمور مالمیر
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان

نسبت استقلال به ابیات غزلهای حافظ، در روزگار شاعر یا دوره‌های نزدیک به وی برای انکار ارزش شعرش رواج یافته؛ گاهی نیز ابیاتش را مستقل فرض کرده‌اند تا بتوانند با فرو ریختن کلیّت غزلها از گزند انتقاد او در امان باشند.

اما در روزگار معاصر، مسألة استقلال ابیات و عدم انسجام ساختاری غزلها را طنز حافظ شمرده‌اند. چنین تصوری موجب شده ارزش واقعی شعر وی پنهان بماند.

همچنین نسبت به عناصر و شخصیت‌های غزلها، دیدگاه‌های مختلف و متضاد رواج بیابد.
بسیاری از تأویلهای خنک و بی‌پشتوانه نیز بر اساس همین توجه نکردن به انسجام متن غزلها شایع شده است، زیرا گزاره‌های ابیات را مستقل فرض کرده‌اند.

آنگاه گزاره‌هایی را که به لحاظ عرف یا مذهب بغرنج بوده، تأویل کرده‌اند تا این گزاره‌ها را با اعتقادات رایج هماهنگ سازند.

به رغم تصور گسستگی و استقلال ابیات، دلالتهای متعدد، نظیر تکرارها، بسامد بسیار طنز و ایهام، عدم جمع دیوان از سوی خود شاعر و تناسب این پراکندگی با کوشش پیوستة او در حک و اصلاح و تراش زدن غزلها، گواه انسجام غزل حافظ است.

کوششهایی هم که برخی محققان برای رعایت توالی ابیات با جابه‌جا کردن یا حذف برخی ابیات انجام داده‌اند، بر مبنای تصور استقلال ابیات صورت گرفته است.

آنها می‌خواسته‌اند با این جابه‌جایی یا حذف، ناپیوستگی معنایی غزلها را اصلاح کنند، در حالی که ناپیوستگی نیست که لازم باشد آن را اصلاح کنند؛ این ناپیوستگیها ظاهری است و جزو ذات غزل حافظ است.

اگر هم افتادگی یا جابه‌جایی یا ابیات افزوده‌ای در غزل حافظ توسط کاتبان رخ داده باشد، با تصور استقلال، نظم درست و توالی ابیات برای مصحح امکان پذیر نیست.

پیشنهاد این پژوهش، بر این اساس است که استقلال ابیات یا عدم انسجام، ظاهری است. ابیاتی که مستقل نموده شده، مستقل نیستند، بلکه نوعی بیان هنری است؛ اندیشة حافظ و زمانه‌ای که حافظ در آن به سر می‌برد، باعث ایجاد چنین شکل گفتاری گشته است.

زمانه فقط سبب ایجاد ایهام و طنز نگشته، بلکه یکی دیگر از مصداقهای آن ایجاد شیوه‌های مختلف گفتار است که برخی به سبب درک نکردن، آن را استقلال ابیات خوانده‌اند.

ساختار برخی غزلهای حافظ ساده است، نظیر غزلهای عاشقانه و مواردی که به وصف می‌پردازد.

در این موارد، محققان عمدتاً به انسجام معنایی غزل معتقد شده‌اند، لیکن ساختار بسیاری از غزلهای حافظ پیچیده است، مثل غزلهایی که حاوی مفاهیم قلندری و رندانه هستند؛ در این نوع غزلها، شاعر یک سخن اصلی دارد، آنگاه برای آن مصداقی می‌آورد. گاهی نیز در دل مصداق، به سخنی دیگر می‌رسد، آنگاه مصداقی برای آن می‌آورد.

گاهی نیز- البته نسبت به قبلی بیشتر- نسبت به سخن اصلی خود چند مسأله را در نظر دارد مثل مصداق، عوارض، شیوۀ مقابله و راهکار یا اظهار نومیدی.

در این موارد، ساختار غزل حافظ بدین صورت است که نخست معنی یا مضمونی را طرح می‌کند و سپس از مصداقهای آن بر می‌شمارد.

سپس نتیجه یا عوارض مصداقها یا اصل مضمون را بیان می‌کند، یا اینکه گاهی روش مبارزه یا مصداقهایی از آن را طرح می‌کند.

زبان و ادب فارسی در روزگار حافظ

بهاءالدین خرمشاهی می‌گوید با آنکه بی‌ثباتی‌های مداومِ روزگار حافظ ( که ناشی از حمله و سیطره مغولان بود)، باعثِ ویرانیِ اجتماعی و عدمِ اطمینانِ سیاسی شده بود، اما درعین‌حال عصری از دستاوردهای بزرگ فرهنگی و ادبی و آفرینش شاهکارهایی در رشته‌های مختلف بود، که نمونه‌اش نه‌تنها در شُکوهِ شعر حافظ بلکه در تفسیر تاریخی نویسندهٔ معاصرش، ابن خلدون و مقدمهٔ معروف کتاب اَلْعِبَر نیز دیده می‌شود.

آنه‌ماری شیمل می‌گوید حدود سال ۷۵۰ ه‍.ق در شیراز و دیگر شهرهای ایران شاعران کم‌شمار نبودند و به‌باور ادوارد بِراوْن، سدهٔ هشتم ه‍. ق، پربارترینِ روزگارِ ادبیِ ایران بوده که تحت حمایتِ شماری از حکومت‌های کوچک قرار داشته که سعی در رقابت برای پشتیبانی از شاعران و نویسندگان داشتند.

سلمان ساوجی، شاعرِ ستایندهٔ جلایریان در بغداد و تبریز، به مهارت در کاربرد ایهام در قصیده‌های مصنوع شهرت داشت.

کمال‌الدین خواجوی کرمانی که در شیراز اقامت گزیده بود، در همان‌جا درگذشت. شباهت میان شعر او و حافظ مورد توجه است. افزون بر دیوان غزلیاتش، خمسه‌ای با درون‌مایهٔ عرفانی دارد و یکی از آن‌ها، همای و همایون است.

کمال خُجَندی مُفَسِّرِ نظریهٔ وحدت وجود بود و ظاهراً با حافظ مراوده داشت. حتی در شیراز شعر عمادالدین فقیه کرمانی مطرح بود. او بزرگ‌ترین مدح‌کنندهٔ مظفریان و نویسنده‌ای غنایی و سرایندهٔ پنج مثنوی عرفانی بود. ظاهراً میان او و حافظ ارتباطی نبوده‌است.

او ادامه می‌دهد در روزگار حافظ، دورهٔ زُهدِ ابن خفیف، تجربه‌های عرفانی روزبِهان بَقْلی و دوران سعدی پایان یافته و روش مذهبیِ متکلم اَشعَری، عَضُدُالدّین ایجی رخ نموده بود. اثر او به‌نام مَواقف، از کتاب‌های مرجع و معیار شد و متکلمانِ پس از او، بر آن شرح‌هایی نوشتند.

به‌گفتهٔ ذبیح‌الله صفا، روش استادان قدیم شعر فارسی در سده‌های هفتم و هشتم ه‍. ق، هنوز کنار گذاشته نشده بود و با آنکه حکومت‌های بزرگ خوارزمشاهیان و غوریان سقوط کرده بودند، اما اثری بزرگ در شعر درباری ایران نگذاشت و افزون بر این‌ها، حکومت‌های کوچک نیز خود را پشتیبان علم و فرهنگ و هنر نگاه می‌داشتند.

با این ‌همه، به‌ خاطر غیرفارسی‌زبان بودنِ حکومت اصلی و مرکزی ایران، تا اندازه‌ای رویکردِ درباری شعرِ فارسی رنگ باخت و ادب فارسی بیشتر دارای بُعدی عمومی شد.

با کمرنگ شدن شعر درباری، شعر ذوقی و عارفانه رواج بیشتری پیدا کرد. صفا در ادامه می‌گوید اما با وجود این رنگ باختن شعر درباری، قصیده و شعرِ مدح‌گونه از بین نرفت و در این دوران، شاعران قصیده‌سرایِ مدح‌گویی چون اَثیرُالدّین اومانی، بَدرِ جاجَرمی، مَجد هَمگَر، رُکنِ صایِن، ابن یمین، سلمان ساوُجی و برخی دیگر سربرآوردند و البته کسانی چون سِیفُ‌الدّین فَرْغانی با وجود مهارت در قصیده، زبان به مدح نگشودند.

از سوی دیگر، با افول قصیده در سده‌های هفتم و هشتم ه‍. ق، غزل راهِ اوج می‌پیمود و در اواخر سدهٔ ششم ه‍.ق با آنکه قصیده همچنان در کانون توجه بود، اما در کمتر دیوانی از آن دوران می‌توان ردِّ پایی از غزل مشاهده نکرد.

تصویر خیالی از حافظ
تصویر خیالی از حافظ

در آغاز سدهٔ هفتم ه‍. ق، دو نوع غزل عاشقانه و غزل عارفانه دیده می‌شود که اگرچه غزل عارفانه هنوز زیر سایهٔ غزل عاشقانه بود، اما نشان از آینده‌ای مستقل داشت.

در آغاز سدهٔ هفتم و در غزل‌های کمال‌الدین اسماعیل این پیوند کمابیش دیده می‌شود و غزلِ عارفانهٔ این دوران در شعر عطار به‌کمال رخ می‌نماید.

پس از آن در غزل سعدی، غزل عاشقانه به نهایت کمال خویش رسید و هم‌زمان نیز غزل عارفانه به‌دنبال شیوهٔ عطار رشد یافت و در شعر شاعرانی چون فخرالدین عراقی و مولوی به اوج خود رسید.

سیف فرغانی نیز در این دوران غزل‌هایی عارفانه سرود که برخی در پاسخ غزل‌های شاعر هم‌روزگارش، سعدی است.

با آنکه در بیشتر سدهٔ هفتم ه‍. ق، روند غزل عاشقانه و عارفانه جدا می‌کرد، اما اثری که شاعرانِ بزرگِ غزل‌سرای سدهٔ هفتم ه‍.ق مانند سعدی، مولوی و عراقی بر غزل گذاشتند، سبب درهم‌آمیختن دو غزل عاشقانه و عارفانه شد و روشی تازه در غزل پدیدار شد.

در این روش، میان اندیشهٔ عارفانه و حکمت و وَعظ با زبانِ لطیفِ شعرِ تغزلی و دقت شاعرانش در به‌کاربردن الفاظ مناسب پیوند برقرار شد و مجالی را فراهم کرد تا با بهره از تعبیرات و ترکیبات عاشقانهٔ پیشین، اندیشه‌های متعالیِ خویش را بیان کنند و این پیوند در غزل شاعرانی چون خسرو دهلوی، اوحَدی، خواجو، عماد، کمال خجندی، سیف فرغانی و حافظ نمود یافت و البته در شعر حافظ به اوج کمال خویش رسید.

عضویت در تلگرام عصر ترکیه عضویت در اینستاگرام عصر ترکیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا