فال حافظ تو در این لحظه:
گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
تفسیر:
زندگی سخت شده و کارها گره خورده اند ؛ درمانده و تسلیم نشو ؛ هر روز دقایقی را به تنهایی قدم بزن و به راه حل ها فکر کن. در این کار حکمتی است و خواهی دید که فکرهای خوبی سراغت می آید (پس حتما راه برو و فکر کن). دانش خود را درباره کار و مشکلت بالا ببر، حتما با انسان های فهیم و مجرب مشورت کن، اعتماد به نفس داشته باش و با دادن صدقه ولو اندک روزانه، مسیر را با قدرت پیش برو. به زودی گشایش حاصل می شود و نفسی تازه می کنی.
متن کامل غزلت را اینجا بخوان.
_______________________________________
رازها و فال های بیشتری از حضرت حافظ می طلبی؟ نیت کن و این چند فال را ببین:
فال حافظ ” دو بیت + باز هم خبری خوش
فال حافظ : دو بیت + یک مژده عالی
فال حافظ : دو بیت + یک هشدار بی تعارف
فال حافظ : دو بیت + مشکلی که داری و ۴ راه برای حل آن
فال حافظ : دو بیت + یک پیام مشترک با خیام به تو
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر
فال حافظ : دو بیت + یک توصیه جدی
فال حافظ : دو بیت + یک خبر خوش
فال حافظ : دو بیت + ۷ کلمه تفسیر!
رندی حافظ
قسمت هفتم و آخر
● نظام نظری رندی
الف) خداشناسی رندانه:
در خداشناسی از ذات و صفات و افعال خدا بحث میشود.
در نگاه هستی شناسانۀ خود، حافظ چونان عارفان آفتاب را دلیل آفتاب مییابد و اثبات وجود خداوند را به برهان جستجوی خورشید با چراغ میبیند، یعنی که حق را به حق رؤیت میکند و جز وجود حقیقی حق، چیزی را شایستۀ اتصاف به وجود نمیشمارد که هر چه ـ به ظاهر ـ هست و موجود مینماید چیزی نیست جز «نقشهایی در آیینۀ اوهام؛ نقشهایی که معلول یک جلوۀ حسن روی حق در آیینۀ هستی است»…
در اتصاف ذات حق به صفات و در طبقهبندی صفات هم، خواجه، تحت تأثیر عرفان است و به شیوۀ اهل عرفان از طبقهبندی صفات حق به صفات جمال (= ثبوتی) و صفات جلال (= سلبی) سخن میگوید و جای جای ضمن بیان مطالب مختلف بدین طبقهبندی نیز اشاره میکند.
مثلِ «بعد از این روی من و آینۀ وصفِ جمال» که ضمن بحث از تجلی ذات با صفات جمال، تلویحاً به طبقهبندی صفات حق به جمال و جلال اشاره شده .
در نگاه شناخت شناسانه، خواجه، باز هم به شیوۀ عارفانه اعلام میدارد که خرد به کنه ذات حق پی نتواند برد و «شعاع جمال، حجاب دیدۀ ادارک» است و «کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست…» و تأکید میکند که «خرگه خورشید را منور باید کرد» یعنی آیینه را تصفیه کرد تا جلوهگاه خورشید حق شود…
حتی ـ بنا به ضبط برخی از نسخهها ـ حافظ شناخت کنه صفات الهی را هم ناممکن میداند و تصریح میکند که صفات الهی ورای ادراک است: «که چون صفات الهی ورای ادراکی».
جهانشناسی رندانه:
حافظ در تبیین چگونگی آفرینش به نظریۀ تجلی ـ که نظریهای است عرفانی ـ روی میآورد و ضمن تصریح بدین معنا که نخستین آفریده عشق است و عشق، نتیجۀ تعلق علم ازلی حق است به حسن ازلی حق که در ازل متجلی شده است: «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد…»
تأکید میکند که آشکار شدن جهان هستی از نهانگاه غیب، معلول تجلی است و تجلی همانا اظهار است که عرفا آن را در برابر ظهور به کار بردهاند و خداوند چونان خورشید که جلوهگر میشود و آشکار میسازد، جلوهگر شده و جهان را از نهانگاه غیب آشکار ساخته است.
انسانشناسی رندانه:
حافظ چونان عارفان از حقیقت روحانی (= مجرد) انسان سخن میگوید و بر علوی بودن و لامحاله قدیم و مجرد بودن روح انسان تأکید میورزد:
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقۀ آن زلف خم اندر خم زد
و همانند تمام حکمای الهی معرفت (= شناخت) را مهمترین و بنیادیترین صفت انسانی انسانی میشمارد و براساس بینش رندانه (= عاشقانۀ) خود، شناختشناسی مبتنی بر عشق پی میریزد، نظریهای که پرداختن بدان مجالی دیگر میطلبد.
رندان! آنان ـ آن سان که از سخنان حافظ بر میآید؛ سخنانی که میتوان براساس طبقهبندیهای فلسفی به طبقهبندی آنها پرداخت ـ اعلام میدارند: مادر فضایل سه فضیلت است: عاشقی، رندی، نظربازی…. وقتی خواجه رندان عاشقی و رندی و نظربازی را هنر، یعنی فضیلت میشمارد و از این معنا سخن میگوید که: «آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل» تو گویی میکوشد تا در برابر فضایل سه گانۀ فیلسوفانه از سه فضیلت رندانه، یعنی از عاشقی و رندی و نظربازی، به عنوان مادرِ فضایل، در اخلاق رندانه سخن بگوید و اعلام کند که ازدیدگاه رندان عاشق:
ـ عاشقی، حکمت است.
ـ رندی، شجاعت است.
ـ نظربازی، عفت است.
و نیک مرد صاحب فضیلت، نیک مردی است آراسته بدین فضایل یا به تعبیر خود او «آراسته به چندین به هنر»: هنر عاشقی، هنر رندی و هنر نظربازی:
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
از پرتو هنرهای سه گانه یا فضایل سه گانه است که رند عاشق به فضایل دیگر، چون آزادگی و وسعت مشرب، پاکبازی، بلاکشی و دردمندی و عیاری و خوشباشی دست مییابد و از پرتو این فضایل به نیک مردی بَدَل میگردد که هم رفتار فردی او نیک است و هم در ارتباط با خدا و خلق خدا رفتاری نیک دارد… تأمل در ابیاتی که در آنها از رند و رندی سخن در میان است تأمل کننده را در تنظیم جدولی از فضایل رندانه مدد میرساند… بدیهی است که با همین شیوه و به همین صورت و سان میتوان به استخراج فهرستی از رذایل اصلی ـ که در رأس آنها زهد (= زهد ریایی) قرار دارد ـ و نیز رذایل فرعی توفیق یافت. (حافظ پژوهی، ج۲، ص ۱۲۱ )
در کتاب شرح عرفانی غزلهای حافظ، ابوالحسن عبدالرحمن ختمی لاهوری نیز پیرامون مقوله رندی مطالبی نگاشته شده است، از جمله در بیت:
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
در توضیح واژه رند آمده است:
«رندی در اصطلاح، عبارت از قطع نظر است از اعمال و رسوم خلایق، این است مسلمانی حقیقی». (شرح عرفانی غزلهای حافظ، ، ج۲، ص ۱۰۴۶).
در کتاب شرح غزلهای حافظ دکتر حسین علی هروی پیرامون واژه رند در ابیات مختلف غزلیات حافظ و مطالبی نگاشته شده است، از جمله در بیت:
چهنسبت است به رندی صلاح و تقوی را
سماع وعظ کجا، نغمۀ رباب کجا
در توضیح کلمه رند آورده است:
«کلمه رند در حافظ بسیار آمده و میتوان گفت از کلمات کلیدی است. مجموعاً باید گفت رند را به کسی اطلاق میکنند که زیرک، لاابالی، بیقید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی باشد، کسی که بیتوجه به جوّ و محیط حداکثر بهره را از حیات گذرا برگیرد». (شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج ۲، ص ۷).
در شرح غزلیات حافظ، دکتر بهروز ثروتیان پیرامون واژه رند و ترکیبات آن در ابیات گوناگون دیوان حافظ و مطالب مختلفی نگاشته شده است، او آن چه را که میتوان نمایی کلی از تصویر واژه رند در این باره دانست آورده است. مثلاٌ در شرح بیت:
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کسی
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
پیرامون رند آورده است:
«رندان تشنه لب: اهل سیر و سلوک و مردمی که در ظاهر و صورت عمل و سخن لاابالی وبیقید هستند و تشنه آگاهی و معرفت هستند تا اسرار الهی را بدانند. مردم رندی که با همۀ پاکی و صفای دل بیقید هستند و لیکن به دنبال کشف جایی و کسی هستند که ایشان را دستگیری نمایند. رندانی که تشنه راهیابی به صراط مستقیم هستند تا به محضر اولیای عصر برسند و دستگیری و هدایت شوند». (شرح غزلیات حافظ ج ۲، ص ۱۰۲۶ ).
دکتر محمود هومن در این باره آورده است:
“مراد از «رندی» چیست؟تودۀ مردم، در گفت و گوهای خویش، کسانی را که سود خود را به همه چیز ترجیح میدهند، «مرد رند» میخوانند. در زبان تودۀ مردم، «حقهبازی» و « نیرنگ سازی» نیز با «رندی» مترادف به کار میرود، اما این معانی تازهاند و معنی اصلی این واژه، به ویژه در نظر حافظ، چیز دیگری است.
خیام و سنایی واژۀ «رندی» را از یک نظر، تقریباً همانند حافظ به کار بردهاند.
حافظ واژۀ «رندی» را در معنایی بس محدود و مشخص به کار برده است. حافظ در ادبیات خود معانی واژههای «رند» و «رندی» را توضیح میدهد:
رندی با صلاح و تقوی نسبت ندارد؛ رندان از راز طبیعت (خلقت) آگاهند؛ رندان گناهکارند؛ طریق رندی بر همه کس آشکار نیست؛ در مجلس رندان خبرها هست؛ رندان بیخبرند؛ رندان عافیت سوزند؛ آب انگور در چشم رندان چون یاقوت گرانبهاست؛ رندان بلاکشند؛ تحصیل رندی آسان نیست؛ رندان رهروان جهانسوزند؛ رندان یک رنگند؛ رندان خودبین و خودرای نیستند؛ رندان بیسر و سامانند؛ در کیش رندان آتشپرستی و دنیاپرستی یکی است. چنان که دیده میشود، رندان جامع اضدادند: از یک سو، به راز طبیعت پی بردهاند؛ از سوی دیگر، بیخبرانند:
حافظ از یک سو میگوید:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
و از سوی دیگر میگوید:
چو هر خبر که شنیدم رهی به حیرت داشت
از این سپس من و رندی و وضع بیخبری
«خبر»ها همانا عقاید و دستورهایی هستند که «رهروان» را به سوی حقیقت «رهبری» میکنند، اما حافظ همۀ خبرها را شکپذیر، یا گاه حتی نادرست، میشمرد و بر آن است که همۀ آنها «رهی به حیرت» دارند و رو کردن او به رندی و بیخبری از همین جاست.
در اشعار خیام و سنایی «رندی» مفهوم مقابل «زهد» شناسانده شده است و از آن جا که لازمۀ زهد قید و تعصب است، پس رند از قید و تعصب آزاد است. اما آزادی حافظ از قید و تعصب تنها در زمینۀ عقاید مذهبی نیست.
زیرا برای حافظ همۀ خبرها ـ خواه مذهبی، خواه فلسفی و خواه علمی ـ «رهی به حیرت» دارند و از این رو، رند در معنای حافظ، کسی است که همۀ عقاید مذهبی، فلسفی و علمی را صرفاً ساختۀ پندار و اندیشۀ انسان میداند، یعنی برای هیچیک از آنها بنیادی ابژکتیو نمیپذیرد و به درستی هیچ یک از آنها یقین ندارد. رندی، در این معنی همان است که نیچه «آزادگی» مینامد. (حافظ،۱۲۷).
علی دشتی معتقد است:
“کلمۀ رند، بر خلاف معنی متداول و مبتذل امروزی به معنی شاخص زیرک و آزاداندیش است و در زبان حافظ این معنی توسعه یافته و بر افرادی اطلاق میشود که عقاید تعبدی را گردن ننهاده و از دیانت مفهومی برتر از آن چه در ذهن عامه نقش بسته است دریافتهاند، اوامر و نواهی را تا جایی که مستلزم نظام اجتماعی است، محترم و فریضه دانستهاند و در امور عادی که سر و کار با خداوند بزرگ و عادل است مقید به ظواهر نیستند». (کاخ ابداع، اندیشههای گوناگون حافظ، ص۸۱ ).
دکتر حسن انوری در این باره معتقد است:
“این نوع تفکر در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی به وسیلۀ کسانی چون خیام، سنایی، عطار، سلمان، خواجو و سرانجام حافظ تکامل یافت و واژۀ «رندی» برای این شیوۀ تفکر و جهانبینی و رفتارهای حاصل از آن تفکر به کار گرفته شد و در قرن حاضر از طریق ترجمۀ آثار حافظ به صورت Rendhond وارد دنیای انگلیسی زبان شد.
رندی چیست و رندان کیانند؟
هوشیاران پاکدلی که سر تسلیم در آستان آداب و رسوم و سنن کلیشهای زندگی که رنگ ابتذال به خود گرفته است فرود نمیآورند، فداکارند، بلاشکند، مصلحتاندیش نیستند و در عین حال در تحصیل فضایل از دل و جان میکوشند. با ریاکاری و زهد ریاکارانه در میافتند. جوهر زندگی را در عشق میجویند.
خوشباش و طربناک و سرمستند، با این همه خودبین نیستند و به علت آن که در جامعه واژهها از معنای خود تهی شدهاند، ترک نام میگویند و نیکنامی را در بدنامی میجویند و به داوری مردم در حق خود اعتنایی نمیورزند.
می خوارهاند یا تظاهر به می خواری را وسیلهای برای مبارزه با زاهد فریبکار مسندنشین میدانند و به همان علت که گفتیم یعنی تهی شدن واژهها از معنای خود، اغلب واژههایی را که در اجتماع معنی منفی دارند، با بار معنایی مثبت، به کار میگیرند تا نعل وارونه زده و به جامعۀ افتاده در غرقاب ابتذال و انحطاط و سردمداران آن دهن کجی کرده باشند؛ چنان که در این اشعار سنایی:
خیز وبتا راه خرابات گیر
مذهب قلاشی و طامات گیر
مذهب رندان و گدایان دهر
صحبت اصحاب کرامات گیر
رندانه سرای بلافصل پیش از حافظ را باید خواجو دانست که مفاهیم رندی را جابهجا در غزلیات خود آورده و راه را برای ظهور حافظ بازتر کرده است:
در حلقۀ دردی کشان بخرام و گیسو برفشان
درحلقۀزنجیربین شیران خون آشام را
چون من به رندی زین صفت بدنام شهری گشتهام
آن جام صافی در دهید این صوفی بدنام را
چنان که گفتیم حافظ مفهوم رندی را اعتلا میبخشد و بدان ارج و اعتباری خاص میدهد آن چنان که «رندی» با «انسانیت»، در ساحتی بیرون از اندیشهورزیهای کلیشهای و قال و قیل اهل مدرسه و تنگنظرانِ گرفتار در بندِ اندیشههای تعبدی، ترادف مییابد.
اگر بخواهیم مفهوم رند و رندی را در نظر حافظ به درستی دریابیم انداختن نظری به اشعاری از دیوان که این مفاهیم در آنها به کار رفته است و ما به شکل زیر طبقهبندی کردهایم، بیفایده نخواهد بود.
رند میخواره و مست و جایش در میکده است:
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
رند عاشق است. رندی ملازم عشق است و هم چون عشق هنری است:
من رند عاشق در موسم گل
آن گاه توبه، استغفرالله
رندی ملازم خوشباشی و طربناکی و هوسناکی است:
توبۀ زهد فروشان گرانجان بگذاشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
رند، ریاکار نیست:
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سرّ است، بدین حال گواست
رند همت عالی دارد، در عین گدایی، کیمیاگری میداند؛ آزمند نیست؛ اندیشۀ سود و زیان ندارد؛ تا حدی که افسر شاهنشاهی میگیرد و میبخشد، …. رند فداکار است، بلاکش است، نازپرورد نیست، مصلحتبین نیست، جهانسوز است، در تحصیل فضایل از جان میکوشد، خودرأی و خودبین نیست…
رندی ملازم پاکبازی و پارسایی است، رندان پاکباز و پارسایند، صفای دل دارند و دعایشان در درگاه خداوند پذیرفته است چنان که بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند، در نتیجه سرافرازی عالم در کلاه (= افسر، تاج) رندی است و رندان مقامی چون مقام ولیّ دارند:
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان پارسا میباش
با این همه، رند نامه سیاه و گناهکار مینماید و بدنام است:
من ارچه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بیگنهند
رندی بهترین شیوۀ زندگی است، سرافرازی عالم در رندی است:
عشقو شباب و رندی مجموعۀ مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
در کتاب صدای سخن عشق دکتر انوری در این باره آمده است:
«رند: مردم محیل و زیرک و بیباک و منکر و لاابالی و بیقید… و ایشان (یعنی مردم محیل و زیرک و…) را از این جهت رند خوانند که منکر قید و صلاحند… (برهان قاطع) ولی در ادبیات عرفانی و به خصوص در شعر حافظ رند انسان والا و در عین حال شگفتانگیزی است.
از ویژگیهای شخصیت او میتوان این صفات را که از دیوان بیرون آوردهایم، برشمرد:
عاشقی، خوشباشی و طربناکی و مستی، تبرّی از زهد، مبارزه با ریاکاری، گدابودگی و راهنشینی، عالی همتی و قناعت، فداکاری و بلاکشی، فروتنی و خاکساری، پاکبازی و پارسایی و صفای دل، و به همین دلیل رندنامه سیاه و گناهکار مینماید و حافظ رندی را بهترین شیوۀ زندگی میداند و مایۀ سرافرازی. (صدای سخن عشق، ص۲۸ ).
در کتاب آشنایی با حافظ، سید محمدعلی جمالزاده آمده است:
“باری هنوز هم در توضیح کلمۀ رند و رندی سرگردان ماندهام و خواهم ماند و همینقدر است که دستگیرم شد که کلمۀ «رند» به مرور ایام و دهور در کتابهای ما یعنی در طول قرونی که ما را از زمان حافظ و دورههای قبل از آن جدا میسازد تغییر و تفاوت معنی فاحش حاصل نموده است به طوری که امروز دیگر در عرف ما ایرانیان (اعم باسواد و یا بیسواد) مفهومی دارد غیر از آن که در دیوان حافظ دارد و چه بسا برخلاف آن مفهوم و معنی را میرساند.
و همه میدانیم که امروز وقتی در حق کسی میگوییم «رند» و «مردرند» است تا حدی کلاهبرداری و به مصلحت وقت سخن گفتن و نان به نرخ روز خوردن و عمل کردن و خوش زبانی و پالان شدن برای هرکس که خر میشود و صدها اوصاف و دیگر از همین دست را میشماریم که به راستی با رند حافظ از زمین تا آسمان فاصله دارد.
در هر صورت حافظ گاهی رندی را طریق (که همان طریقت عرفا و صوفیان و سالکین است) خوانده و گاهی نیز آن را به «شیوه» موصوف ساخته است و فهم و تشخیص بیشتر از آن این ضعیف حقیر لازم است تا برای چنین مشکلاتی بلکه راه حلی بیابد. در هر حال حافظ بسیار عزیز و بزرگوار خودمان رندی را در گفتار و کردارش تا اندازهای نشان داده و ستوده است (آشنایی با حافظ، ص ۲۱ ).
محمدرضا برزگر خالقی در دیوان کامل حافظ ذیل واژه رند و رندی آورده است:
«رند در لغت به معنی زیرک، لاابالی، بیقید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی است؛ کسی که بیتوجه به جوّ و محیط حداکثر بهره را از حیات گذرا برگیرد. شخصی که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد.
کاربرد رند در متون فارسی (جز در شعر عاشقانه ـ عارفانه) نمایانگر چهرهای بسیار منفی از رند است؛ رند، بیسر و پای شهوتپرست هوسباز هرزهگرد بینماز میخوارۀ بیقید لاابالی پشت پا به حیا و آبروزدهای است که شب و روز در بند شهوت است و در خواب غفلت؛ مثلاً: رند در تاریخ بیهقی برابر است با «لات» و «رندان» اراذل و اوباش و قلندرانی هستند که با چند سکه میتوان آنها را به هر کاری واداشت.
در گلستان و بوستان سعدی «رند» همین چهرۀ منفی را دارد؛ اما رند سعدی در غزلهایش چهرهای دیگر دارد و همان عاشق مستی است که با پارسایی و نام و ننگ وداع گفته است.
کم و بیش همان رندی که در شعر سنایی و عطار دیده میشود. در شعر عارفانه ـ عاشقانه، «رند» رفته رفته به صورت شخصیتی دلخواه درآمد و میخوارگی و لاابالیگری او مظهر وارستگی و سرمستی و رهایی از تعلقات شد؛ کسی شد که شراب نیستی میدهد و نقد هستی میستاند و از کثرات و صفات مادی گذشته و همه را محو و نابود کرده است و به هیچ قیدی وابسته نیست، به جز الله و از شیخی و مریدی بیزار است.
در سراسر دیوان حافظ واژهای نمیتوان یافت که از نظر اهمیت و پیچیدگی به پای رند و رندی برسد. حافظ، خود را رند و شعر خود را رندانه و مکتب خود را مذهب رندی خوانده است:
همچو حافظ به رغم مدعیان
شعر رندانه گفتنم هوس است
رند و رندی در زبان حافظ دو اصطلاح کلیدیاند که معنای آنها تنها در شعر خود او نهفته است. رندِ حافظ، رند پاکباز آزاداندیش عارفی است که نه تسیلم شیخ ریاکار میشود و نه در برابر قدرت زورمندان سر فرود میآورد. رند او مظهر آزادی و آزادمردی و فتوّت و عشق حقیقی و جویای جمال معنوی است و در کلمه، خواجه رند و رندی را از شمار هنر و فضیلت میداند:
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
رند خواجه مستی است که اسرار میداند و با مصلحتبینی بیگانه است:
رازِ درونِ پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
□□□
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟
کار مُلک است آن که تدبیر و تأمّل بایدش»
(دیوان کامل حافظ، ص۳۹۵ ).
اما بر اساس آنچه گذشت و به اعتقاد نگارنده:
واژههای رند و رندی در شعر حافظ از پربسامدترین واژهها و اساسِ نگرش فکری ـ هنری او است، چنان که از مکتب او نیز به مکتب رندی تعبیر کردهاند.
گفتنی است واژگان رند و رندی و رندان بیش از هشتاد بار در دیوان حافظ به کار رفته است و این، جدا از مواردی است که بدون یاد کردن از این واژهها منظوری جز آنها نداشته است. از دیدگاه حافظ، رندی پسندیدهترین جهانبینی است و رند نیز مطلوبترین شخص.
او رند را تا پایگاه انسان کامل و حتی ولی بالا برده است:
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
و از مفاهیم رند ورندی برای انتقاد از انحطاط اخلاقی، مذهبی و اجتماعی جامعۀ ریاکار و فاسد عصر خود سود جسته است.
رند حافظ شخصیتی است متناقض نما و در باطن متعادل. او لذتجو، عاشقپیشه و طرفدار نشاط و بادهگساری و عیش نوش است و در عین حال، با تقوای دروغین و ریاکاری و مصلحتاندیشی در ستیز است.
عشق را مایۀ نجات ورستگاری میداند. میان زهد و زندقه در نوسان است. نه اهل تعصب است، نه اهل تخطئه، بلکه اهل انتقاد است. شکاک است و آن را در برابر قشریگری و خشکاندیشی قرار میدهد.
لاابالی است، اما در عین حال، معتدل:
“سه ماه میخور و نه ماه پارسا میباش” .
سالک مخلصی است که از هرچه رنگ تعلقپذیرد آزاد است و معتقد است که:
“مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن”
برخی از مهمترین خصوصیتهای رند و رندی در دیوان حافظ عبارت است از:
۱. رندی سرنوشتی ازلی است:
عیبم مکن به رندی و بدنامیای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
۲. رند اهل خوشباشی و خوشدلی است
۳. میخواره و اهل خرابات است
۴. نظرباز و شاهدباز است
۵. ضد صلاح و تقوا و توبه است
۶. طرف مقابل زهد و زاهد است
۷. دشمن تزویر و ریا است
۸. با محافظهکاری و مصلحتبینی میانهای ندارد
رند عالم سوز را با مصلحتبینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
۹. قلندر است
۱۰. عاشق است
۱۱. به نام و ننگ اعتنایی ندارد
۱۲. رندی هنری دیریاب است
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
و آخر بسوخت جانم از کسب این فضایل
۱۳. رند، ظاهری مانند گدایان دارد و اهل جاه نیست
۱۴. در باطن مقام والایی دارد
به همنشینی رندان سری فرود آور
که گنجهاست در این بیسری و سامانی
۱۵. اهل نیاز و رستگار است
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به داراسلام رفت
* فرح نیازکار
منابع
۱. آشنایی با حافظ، سید محمدعلی جمالزاده، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۷۹.
۲. از حافظ به گوته علی دستغیب، انتشارات بدیع، ۱۳۷۳ .
۳. از کوچه رندان، عبدالحسین زرینکوب، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۶.
۴. حافظ، بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۳.
۵. حافظ، دکتر محمود هومن، ویراسته اسماعیل خویی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۷.
۶. حافظ اندیشه ، دکتر مصطفی رحیمی .
۷. حافظ پژوهی، دکتر اصغر دادبه.
۸. حافظ رند پارسا ، کامرانی، یدالله، ،ص۱۹ ، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳.
۹. حافظ شیرین سخن، دکتر محمد معین، به کوشش مهین دخت ، تهران، انتشارات معین، ۱۳۶۹.
۱۰. حافظنامه، ۱ج.
۱۱. حافظ و الهیات رندی، دکتر محمود درگاهی، تهران، انتشارات قصیدهسرا، ۱۳۸۲.
۱۲. درس حافظ، نقد و شرح غزلهای حافظ، دکتر محمد استعلامی، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۲.
۱۳. دیوان کامل حافظ، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، تهران، انتشارات طهوری، ۱۳۸۳ .
۱۴. «رندی حافظ» نصرالله پورجوادی، نشر دانش، سال هشتم، شمارۀ ششم، مهر و آبان ۱۳۶۷.
۱۵. شرح غزلهای حافظ ، حسین علی هروی ، ج۱.
۱۶. شرح غزلیات حافظ ج ۲، ص ۱۰۲۶، تهران، انتشارات پویندگان دانشگاه، زمستان ۱۳۸۰.
۱۷. صدای سخن عشق، انتخاب و توضیح: دکتر حسن انوری، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۷۸ .
۱۸. عرفان و رندی در شعر حافظ ، داریوش آشوری، انتشارات مرکز، ۱۳۷۹ .
۱۹. کاخ ابداع، اندیشههای گوناگون حافظ، علی دشتی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، بهار ۱۳۵۷.
۲۰. کلک خیال انگیز، پرویز اهور، تهران ، زوار، ۱۳۶۳.
۲۱. کلیات سعدی، تهران ، امیر کبیر، ۱۳۶۳ .
۲۲. گمشده لب دریا، دکتر تقی پورنامداریان، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۲.
۲۳. ماجرای پایانناپذیر حافظ ، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن .
۲۴. مفهوم رندی در شعر حافظ، فخرالدین مزارعی ، ترجمه کامبیز محمودزاده، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۷۳.
۲۵. مکتب حافظ ،دکتر منوچهر مرتضوی.
۲۶. واژنامۀ غزلهای حافظ، سید حسین خدیو جم .
۲۷. هستیشناسی حافظ، داریوش آشوری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۷.
💯💯💯💯❤️❤️💔حافظ روحت شاد