میزیتو
بلیط هواپیما فلای تودی
آخرین خبرها

فال حافظ : دو بیت + یک مژده عالی (22 اردیبهشت)

تبلیغ در عصر ترکیه

فال حافظ تو در این لحظه زیبا از زندگی تو:

عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله

ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زر کش گه لعل دلخواه

تفسیر:

به لطف خدا، کارهایت در مدار موفقیت قرار گرفته است و پیروزی های پیاپی در انتظارت است. این موقعیت دو آفت دارد: غفلت خودت و حسادت دیگران.
برای رهایی از این دو آفت، همواره به یاد خدا باش، شاکر باش، عصیان نکن و صدقه بده.
روزگارت زیبا!

متن کامل غزل قشنگ تو اینجاست: بخوان

________________________________

رازها و فال های بیشتری از حضرت حافظ برای خود و اطرافیانت می طلبی؟ این چند فال را ببین:

فال حافظ : دو بیت + یک هشدار بی تعارف
فال حافظ : دو بیت + مشکلی که داری و ۴ راه برای حل آن
فال حافظ : دو بیت + یک پیام مشترک با خیام به تو
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر
فال حافظ : دو بیت + یک توصیه جدی
فال حافظ : دو بیت + یک خبر خوش
فال حافظ : دو بیت + ۷ کلمه تفسیر!
فال حافظ : دو بیت + یک راهنمایی برای تصمیم درست
فال حافظ : دو بیت + توصیه ای مشترک با سعدی
فال حافظ : دو بیت + یک تفسیر خیلی کوتاه و گویا

حافظ
حافظ

رندی حافظ

قسمت پنجم

دکتر اصغر دادبه یکی از جامع‌ترین و دقیق و درست‌ترین پژوهش ها را دربارۀ «رند حافظ یا حافظ رند» انجام داده است:

«رند حافظ، یا به تعبیر دقیق‌تر حافظ رند دانا و نکته‌سنج و بخرد و زیرک است… میخوارگی رند، اهل خرابات بودنش، نظربازی اش و سرانجام عاشق بودنش، اگر با هدف دست یافتن به بنیادهای جهان‌بینی وی مورد توجه و بررسی قرار گیرد، روشن می‌گردد که اتصاف وی بدین صفات به معنی آن است که وی دارای اندیشه‌ای عارفانه و جهان‌بینی‌ای عاشقانه است…

رند حافظ و حافظ رند، علی‌رغم روش زاهدان قشری، راهب‌آسا به ترک دنیا نمی‌گوید، بلکه از زندگی، نیک بهره‌ می‌گیرد و نصیب خود را از دنیا فراموش نمی‌کند…

مهم‌ترین ویژگی رند از لحاظ عملی، همین بی‌باکی و جانبازی، سنت‌شکنی و استقبال از بدنامی در راه عشق و سرانجام مبارزه و ستیزه‌گری با اهل زور و تزویر است و می‌کوشد تا «فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد» و برآن است که «عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی».

آری رند حافظ، یا حافظ رند از حلاج بی‌باکی و جانبازی در راه عشق و هدف را می‌آموزد… از شیخ صنعان، سنت‌شکنی را و نهراسیدن از بدنامی در راه هدف را یاد می‌گیرد…

از ملامتیان، چگونگی مبارزه با خودخواهی‌ها… چنان که از قلندران، وارستگی را وام می‌کند تا بتواند فارغ از تعلقات، آزاد زندگی کند…».
(«رندی حافظ» ویژه‌نامۀ کیهان فرهنگی، سال پنجم، شمارۀ ۸، ص ۵۲-۵۵]).

دکتر نصرالله پورجوادی نیز به تصریح خود یکی از کارآمدترین روش‌های تحقیقی فلسفی یعنی شیوۀ پدیدارشناسی [= فنومنولوژی] را در مورد رندی حافظ به کار بسته است: «کاری که ما در پیش داریم مطالعۀ یکی از معانی اصلی و بلکه اساسی‌ترین معنی در تفکر قلبی حافظ است و آن معنایی است که با لفظ رندی بیان شده است.

رندی مدخل اصلی ما به افق فکری حافظ و کلید باب حکمت معنوی ایرانی است. حافظ هستی خود را در مرتبه‌ای که حقیقت شاعری او تحقیق می‌یابد، رند می‌خواند…رندی عین عاشقی و ذات هنرمندی حافظ است و شاعری، همانند هنرهای دیگر، از پرتو این هنر اصلی پدیدار می‌شود… عاشقی عین رندی حافظ است.

به عبارت دیگر، رندی و عاشقی دو نام است از برای یک معنی، معنایی که اصل همۀ هنرهاست » («رندی حافظ» نصرالله پورجوادی، نشر دانش، سال هشتم، شمارۀ ششم، مهر و آبان ۱۳۶۷، ص ۱۴).

دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در تعریفی ضمنی از رند در مقالۀ «معشوق حافظ کیست» می‌نویسد: «رند یعنی فردی که همۀ اعتقادها و نظریه‌ها را شناخته و هیچ‌یک را به تنهایی و تمامی نپذیرفته و از مجموع آنها، نظریه و مشی خاصی برای خود اتخاذ نموده که باز مفهومش حق تردید دربارۀ همۀ باورهاست. از این راه آمادگی برای اوپیدا می‌شود که به سبکباری و خلوص و بی‌ریایی و روشن‌بینی نزدیک شود». (ماجرای پایان‌ناپذیر حافظ، ص ۸۰).

دکتر مصطفی رحیمی می‌نویسد: «فلسفۀ حافظ دو رکن دارد: رندی و عشق و دورویی و نفاق نقطۀ مقابل افکار اوست … حافظ رند است و عاشق. رندی را نمی‌توان تعریف کرد، فقط با دریافت مجموعۀ فکر حافظ می‌توان آن را یافت. زیرا نه پیش از او کسی بدین معنی رند بود و نه (متأسفانه) پس از او … ترکیب کردن آن همه ناهمساز (یا به ظاهر ناهمساز) از عهدۀ کسی جز حافظ برنیامده است».». (حافظ اندیشه، ص ۲۳۲)

وی ۱۵ ویژگی را بدین ترتیب ذکر می کند:
۱) رندی قسمت و سرنوشت ازلی است.

۲) . رند اهل خوشدلی و خوش‌باشی است.

۳) رند میخواره و اهل خرابات است.

۴) رند نظرباز و شاهدباز است.

۵) . ضد صلاح و تقوی و توبه است.

۶) نقطۀ مقابل زاهد و زهد است.

۷) دشمن تزویر و ریاست.

۸) مصلحت‌بین و ملاحظه کار نیست.

۹) قلندر هم هست.

۱۰) ملامتی است و منکر نام و ننگ است.

۱۱) عاشق است.

۱۲) رندی هنری دیرباب است.

۱۳) رند در ظاهر گدا و راه‌نشین است و اهل جاه نیست.

۱۴) در باطن مقام والا و افتخارآمیزی دارد.

۱۵) سرانجام اهل نیاز و رستگاری است.

خط نگاری کلمه حافظ
خط نگاری کلمه حافظ

دکتر خرمشاهی در حافظ نامه در ترسیم سیمای رند و رندی آورده است: «در قاموس حافظ، رند کلمۀ پربار شگرفی است.

این کلمه در سایر فرهنگ‌ها و زبان‌های قدیم و جدید جهان معادل ندارد… رند تا کمی پیشتر از حافظ و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است.

چنان که همین امروز هم، بعد از آن همه مساعی حافظ، دوباره رند، به صورت کهنه رند، مرد رند، خرمرد رند، درآمده است.

گفته شد که معنای اولیۀ رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بود. حافظ از آن جا که نگرش ملامتی داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی و هم چنین هر نهاد یا امر مردود اجتماعی را با دید انتقادی و ارزیابی دوباره می‌سنجید، با تأسی به سنایی و عطار، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مقام، و از صف نعال بیرون کشید و با خود هم‌پیمان و هم پیمانه کرد.

حافظ نظریۀ عرفانی «انسان کامل» یا «آدم حقیقی» را از عرفان پیش از خود گرفت و آن را با همان طبع آفرینشگر اسطوره‌ساز خود بر رند بی‌سر و سامان اطلاق کرد و رندان تشنه لب را «ولی» نامید:
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

رند انسان برتر (ابرمرد) یا انسان کامل یا بلکه اولیاءالله به روایت حافظ است و اگر تصویرش از لابه‌لای اشعار او درست فرا گرفته نشود، مهم‌ترین پیام و کوشش هنری ـ فکری حافظ نامفهوم خواهد ماند… » (حافظ‌نامه، ۱ج، ص۴۰۷)

«… رندی او نه فقط حالی ژرف، بلکه مقامی شگرف است و بزرگ‌ترین پیام و والاترین منظر او به جهان همین رندی است… رندی سنتزی است که حافظ برای جمع اضداد یافته است و از متناقض نما یا پارادکس‌وار بودن آن بیمی به خاطر خود راه نمی‌دهد.

چرا که می‌بیند «بحر توحید و غرقۀ گنه است»، یا «گنج در آستین و کیسه تهی» است، یا «خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای» دارد.

یا «از آب هفت بحر به یک موی تر نمی‌شود» و به عبارت دیگر «غرقه می‌گردد ولی به آب آلوده نمی‌شود»… و با آن که «خرقه [جامه]اش آلوده شده، هم چنان پاکدامن است» و با آن که به گناه‌کاری خود اذعان دارد خود را «مستحق کرامت» می‌داند و سرانجام «اگرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت».

رندی با منطق متعارف و فلسفۀ خردگرایانه قابل تفسیر و تبیین نیست. این سیمرغ «مرغ دانایی» است که به دام و دانه نمی‌توانش گرفت.

به تعریف من رندی آمیزه و سنتزی است از متعارضان و متناقضانی چون پروای دنیا و آخرت، جاذبۀ ستیزآمیز عقل و عشق، خردمندی و خردگریزی، طریقت و شریعت، شادی و رنج، سکر و صحو، جد و هزل، نام و ننگ، خودی و بیخودی، نستوهی و نرمش، اخلاق و اباحه، یقین و شک، حضور و غیبت، جمع و تفرقه و سرانجام زهد و زندقه». (پیشگفتار چاپ سوم حافظ‌نامه، ص ۱۱ ).

هم چنین در کتاب حافظ آمده است:
“رند با وجود شدت اتکایی که به رحمت بی‌منتهای الهی دارد، در حق‌الناس بسیار محتاط است تا به آن جا که می‌گوید:
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
اما در مسئلۀ حق الله، تا حدودی سهل‌گیر و بی‌خیال و لاابالی است و بر آن است که:
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سر بسته چه دانی، خموش

حال باید دید که چرا هم در گذشته ـ یعنی پیش از حافظ ـ وهم پس از او و نیز در زمان ما رندی کلمه‌ای است که بار یا فحوای منفی دارد؟ …

عشق دستمایه و سرمایۀ رستگاری اخروی است و رندی دستمایه و سرمایۀ خوش زیستن، یعنی گذران خوش [اگر نگوییم خوشگذارنی]. در یک کلام عشق، یعنی عشق عرفانی و الهی پروای آخرت را دارد، اما رند هم خدا را می‌خواهد و هم خرما را.

هم دنیا را دوست دارد و هم آخرت را. اساس رندی بر عافیت‌طلبی فردگرایانه است و همین ویژگی است که رندی را تا حدی بدنام می‌کند، اما مگر به راستی همۀ خردمندان جهان، در هوای عافیت نیستند؟

در بسیاری ادعیه و مأثورات وارد است که بنده از خداوند عفو و عافیت می‌طلبد. رند از بس که راستگوست و به خاطر ملامتیگری جسور و بی‌پرواست، عافیت‌طلبی خود را انکار یا پنهان نمی‌دارد. (اگرچه ظاهراً و از سر طنز خود را عافیت سوز و عالم سوز می‌نامد).

نیز یک جهت دیگر بدنامی رندی در این است که بعضی از «کهنه مرد رندان» یا دور از رو «خرمرد رندان»، منافع‌طلبی و فرصت‌طلبی بی‌محابا و شنیع خود را رندی می‌نامند، تا خود را خوشنام و رندی را بدنام کنند. باری پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست». (حافظ، ص ۲۰۲).

در کتاب حافظ شیرین سخن، دکتر محمد معین پیرامون رند آورده است:
“رند: مَشتی، لوطی:
«خُلَّه، دوستی بی‌خلل و یافت می‌شود میان پارسایان و رندان». (منتهی الارب)

انوری گوید:
بر در دونان، احرار حزین و حیران در کف رندان، ابرار حزین و مضطر

سعدی در گلستان نوشته است:
طایفۀ رندان به خلاف درویشی به در آمدند و سخنان بی‌تحاشی گفتند و بزدند و برنجانیدند. همو نویسد: اما هرزه گرد بی‌نماز هواپرست هوس باز… رندست…

شبستری گوید:
صباحت از جهان بی‌مثالی
درآمد همچو رند لاابالی
به شهرستان نیکویی علم زد
همه ترتیب عالم را به هم زد
ولی و شاه و درویش و پیمبر
همه در زیر حکم او مسخر

حافظ ما رند است و اقرار به رندی دارد و بدان افتخار می‌کند:
عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند
این همه منصب از آن شوخ پریوش دارم
□□□
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

رندی در نظر او هنر است:
عاشق و رند و نظربازم و می‌گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته‌ام

رندی لازمۀ عشق و شباب است:
عشق و شباب و رندی مجموعۀ مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد

رندی گناهی نیست:
رندی حافظ نه گناهی است صعب
با کرم پادشه عیب‌پوش
پس توبه چرا؟
من از رندی نخواهم کرد توبه
ولو آذیتنی بالهجر والحجر

هرکه مرا به رندی عیب کند، فضول است:
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
رندی مذهبی است قابل تبعیت:
سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به تفویّ خرد حرص به زندان کردم

ما به رندی مشهوریم:
مرا را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه

این هم نصیب ازلی است:
مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هرآن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

بهترین طریق همین است:
می نوش و رندی ورز و ترک زرق کن ای دل
ازاین بهتر عجب دارم طریقی گر بیاموزی

رندی با عافیت مخالف است:
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم

قربان رند عافیت‌سوز:
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند

مقام رند دیر مغان است:
قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیرمغان ما را بس

رندی و مصلحت متضادند:
رند عالم‌سوز را با مصلحت بینی چکار؟
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش

رندی با خودبینی نمی‌سازد:
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفرست دراین مذهب خودبینی و خودرایی

حافظیه شیراز
حافظیه شیراز

خودکامان را آن جا راه نیست:
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی، نه خامی بی‌غمی

حساب سود و زیان نداریم:
نام حافظ رقم نیک پذیرفت، ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست

رندی مستلزم فروتنی است:
من اگر رند خراباتم اگر حافظ شهر
این متاعم که تو می‌بینی وکمتر زینم

رندان از ملامت اندوهگین نشوند:
گر من از سرزنش مد عیان اندیشم
شیوۀ مستی و رندی نرود از پیشم

رند بی‌ریاست:
درخرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد ازین شیوۀ رندانه نهادیم

حال که به رندی افتادیم برنخواهیم گشت:
شیوۀ رندی نه لایق بود طبعم را ولی
چون درافتادم چرا اندیشۀ دیگر کنم؟

رندان از سر آگهی دارند:
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

اما افشای اسرار صلاح نیست:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

تربت ما زیارتگه رندان خواهد شد:
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
(حافظ شیرین سخن، ص۳۷۱ ) .

ادامه دارد…
منبع

عضویت در تلگرام عصر ترکیه عضویت در اینستاگرام عصر ترکیه

2 دیدگاه

  1. ای جانمی جان سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی …… و خداوند بر زیرکی مومن و کاردانی او اشاره می‌فرماید ای مومن مراقب کار نقشه حیله و نیرنگ دشمن باش . یعنی باید بر همه امورات تدبیر کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا