فال حافظ تو در این لحظه فرخنده:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
تفسیر:
مژده که یکی از زیباترین فال ها را داری. روزهای خوشی و سعادت در پیش است. در آن کوش که شاکر درگاه الهی و خادم بندگان الهی باشی یا ایام عزت، مستدام باشد.
متن کامل این غزل فوق العاده زیبا را اینجا بخوان و لذت فراوان ببر: کلیک کن
______________________________________________
رازها و فال های بیشتری از حضرت حافظ برای خویش و خویشانت می خواهی؟ نیت کن و این چند فال را ببین:
فال حافظ : دو بیت + یک مژده عالی
فال حافظ : دو بیت + یک هشدار بی تعارف
فال حافظ : دو بیت + مشکلی که داری و ۴ راه برای حل آن
فال حافظ : دو بیت + یک پیام مشترک با خیام به تو
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر
فال حافظ : دو بیت + یک توصیه جدی
فال حافظ : دو بیت + یک خبر خوش
فال حافظ : دو بیت + ۷ کلمه تفسیر!
فال حافظ : دو بیت + یک راهنمایی برای تصمیم درست
فال حافظ : دو بیت + توصیه ای مشترک با سعدی
رندی حافظ
قسمت ششم
در کتاب درس حافظ، نقد و شرح غزلهای حافظ، دکتر محمد استعلامی آمده:
“حافظ خود را «رند» مینامد و واژهایی که مکتب فکری او را بهتر توصیف میکند، «رندی» است، اما رند به چه معنی؟ در روزگاران گذشته و همین امروز، «رند» کسی است که دانش و تربیت درستی ندارد، به آداب و قوانین جامعه وقعی نمیگذارد و سودی ناچیز، او را به هر کار ناشایستی راغب میکند…
امروز هم «رند» و «مرد رند» به کسی میگوییم که پایبند تکالیف خود و حقوق دیگران نیست و برای سود و زیان نیرنگ و دروغ در کار میآورد. گویا نخستین کسی که در معنی «رند» تصرفی کرده، و رند را بهتر از «زاهدان سالوس» یافته، خیام است:
هر ناله که رندی به سحرگاه زند
از طاعت زاهدان سالوس به است
و سعدی هم در یکی از غزلهای طیّباتش، این رند را بیگناهتر از «صوفی شاهدباز» دیده:
محتسب در قفای رندان است
غافل از صوفیان شاهدباز
اما «رند» حافظ از اینها بالاتر است. نه بیسر و پای کنار خیابان است و نه مردی بریده از دین و ایمان. انسانی است آگاه و بیباک که در برابر معتقدات بیپایه و خرافی میایستد:
راز درون پرده، ز زندان مست پرس
کاین حال، نیست زاهد عالم مقام را
دل او پر ا زدرد است، اما نه دردی که آن ریاکاران آن را درک، یا درمان کنند:
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نامحرم، حال درد پنهانی
و آن جا که آزادگی و شرف در کار است و مرد باید به دردمندان بیندیشد و ستم دیدگان را بازپرسد، این رند، با «مصلحتبینی» کاری ندارد، تا از گفتن سخن حق بپرهیزد:
رند عالمسوز را با مصلحت بینی چه کار؟
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
او غریب است، کسی هم دل و هم زبان او نیست، سخنش به مذاق آنها که عاشق خویشتنند، خوش نمیآید، تنهاست و از گذرگاههای زندگی اجتماعی نیز تنها و نگران میگذرد:
جریدهرو، کم گذرگاه عافیت تنگ است. غربت این رند، همان غربت دلآزاری است که بایزید و ذوالنّون و حلّاج و عینالقضات را با خلق بیگانه میکند و سکر کلامشان را شهر آشوب میسازد.
و همان غربت است که شمس تبریز را ـ «از خود ملول» و در «جستجوی کسی» سرگشتۀ کوه و بیابان میکند و در هر شهر که مدعیان و دکانداران سخن او را میشنوند تهمت کفر و بیایمانی بر او مینهند، و باز آواراهاش میکنند.
در این مورد، تنها مولانا جلالالدین است ـ «غریبی چون شمس» که این دو غریب در یک لحظۀ استثنایی تاریخ، یکدیگر را مییابند، یکدیگر را ویران میکنند و دوباره میسازند.
رند حافظ بر شمس تبریز بسیار شباهت دارد. میفهمد، میداند، پنهان نمیکند، شجاعت آن را دارد که دست در گریبان هر ریاکاری بزند و پرده از راه و رسم نادرست او برگیرد. او خدا را بهتر از زاهدان و صوفیان ریاکار میشناسد، به او عشق میورزد و به بخشایش او امیدوار است:
از نامۀ سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او، صد از این نامه طی کنم
میگوید: دستگاه قدرت حق عظمتی دارد که چرخش آن تابع کار نیک یا بد ما نیست:
بیا، که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی، یا به فسق همچو منی
□□□
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تورا خود، ز میان با که عنایت باشد؟
حافظ ـ که واقعاً نمیدانیم لب به می آلوده است یا نه؟ ـ در همان مستی و راستی بیش از یک زاهد ریاکار با خدای خود صداقت دارد:
زاهد! چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
در نظر این رند، عبادت، نیاز بنده است، نه نیاز پروردگار».
(درس حافظ، نقد و شرح غزلهای حافظ، ص۲۷ )
دکتر زرین کوب می آورد:
“رند پاکباز آزاداندیش عارفی بود که نه تسلیم شیخان ریاکار میشد نه سر به قدرت پوچ ارباب زور فرود میآورد. همه چیز را رد میکرد و به همه چیز به چشم بیاعتنایی مینگریست.
شیخ و فقیه و مقرب سلطان در نظر او کسانی بودند که خود را به دیو سالوس و ریا فروخته بودند.
وعظ و ذکر و دعا چه بود؟ فسانهای که واعظان بدانها آدم های ساده را فریب میدادند و از آن دام تزویری میساختند تا با آن چه «خود بگویند و نکنند» مردم را در گمان و فریب نگه دارند.
شراب و افیون را چگونه تلقی میکرد؟ وسیلهای برای فرار از خودی، فرار از قیود و حدودی که انسان را به دنیا میپیوندد و پوچیهای آن. برای رند همه چیز پوچ بود، و همه چیز بیارج. دنیا عبارت بود از جایی که هیچ آفریده در وی نیاساید و عاقل آن که به دنیا و اهل او نپردازد.
در کتاب مفهوم رندی در شعر حافظ پیرامون کاربرد رند و رندی در دیوان حافظ به مفاهیم زیر اشاره شده است:
۱) رند، آن که رستیز با تقوای دروغین است.
۲) رند، آگاه به اسرار
۳) رند، عیش طلبی در ستیز با ریاکاری
۴) رند، تجسمی از نشاط
۵ ) رند، نفاق ستیز
۶) رند، نظرباز
۷) رند، عیّار
۸) رند، در تضاد با رند ابزار و محتسب
۹) رندی، سرفرازی عالم
۱۰) رند ، دردمند زمانه
۱۱) رند، گنج پنهان
۱۲) رند، دریای اسراری
۱۳) رند، توجه به سود و زیان
۱۴) رند، معتقد به مدارا و وسعت مشرب
۱۵) رند، اهل نیاز
۱۶) رند، ولی
۱۷) رند، عاری از صلاح، توبه و تقوی
۱۸) رند، لذتطلب
۱۹) رندی، عنایت الهی
۲۰) رند، صفای دل و عشق
۲۱) رندی، حکم سرنوشت
۲۲) رندی، عشق
۲۳) رندان، بلاکشان
۲۴) رندی، رسالتی ابدی
۲۵) رندی، مشیت الهی
۲۶) رند، به ظاهر مسکین، در باطن غنی
۲۷) رند، بدنام
۲۸) رندی، انقلابی بالقوه
۲۹) رندی، دانش پنهان
۳۰) رندی، جهانبینی مقدس
۳۱) رند، عاشق، مست و گناهکار
۳۲) رندی، صفای دل
۳۳) رندی، همت عالی
۳۴) رندی، آزادگی و انسانیت
۳۵) رندی، مفهومی مخالف نام نیک
۳۶) رند، بیریا
۳۷) رندی، کوبندۀ ریاکاری
۳۸) رند، مخالف مصلحت
۳۹) رند، شهید
۴۰) رندی، فضیلت و کمال
۴۱) رند، مخالف مدعی
۴۲) رندی، سلاح مبارزه
۴۳) رندی، حکم خدایی
۴۴) رندی، ترک دنیا، رنج و کمال
۴۵) رندی، درد پنهان
۴۶) رند، انسان مستقل
۴۷) رندی در مقابل خودبینی و خودرأیی.”چنین مینماید که حقیقت و عشق محور اصلی افکار حافظ را تشکیل میدهد و تمامی فرضیۀ رندی وی حول این دو محور میگردد:
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یا:
فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم
رندی حافظ که فاصله میان مسجد و میخانه را در مینوردید، شامل تجلیل از حق و حقیقت و الهی شمردن عشق است.
در این زمینه جدیترین خطر از سوی آن کسانی بود که خود بدانچه پند میدادند عمل نمیکردند، آنان کسی جز زهاد ریاکار نبودند. زاهد در ریاکاری خویش تا آن جا پیش رفت که قرآن کریم را دام تزویر ساخت.
این جا، رندی شامل تمجید از عیاری در مقابل تقوی ریاکارانه است. حافظ رند، به گونهای قابل درک سرودهایی سر داده و در آن آشکار اعلام میکند که «هیچ رابطهای» بین زهد زاهد و رندی وجود ندارد.
بنابراین وی از رندی که فضیلت انسانی است، در حکم سلاح برای از میان بردن ریاکاری استفاده میکرد، سلاحی که مدعی نیز نمیتوانست از آن بگریزد.
رندی موهبتی الهی بود که سرفرازی عالم را به همراه داشتو نفی دنیا و رنج و کمال را. دانشی پنهان که چون دردی پنهان بود، دردی که زاهد هرگز متحمل آن نگشت. رندی جهانبینی مقدس است و همتی والا؛ رندی کار و باری ابدی است. حکم الهی را در بر دارد؛ رندی با اقتضا و مصلحت مخالف است.
رند طرفدار حکم الهی است عشق بخش عمدهای از تصویر رند را تشکیل میدهد. این عشق فراگیر عاری از خودبینی به وسعت مشرب، که اوج آزادگی است، منجر میشود. رند سازگار و درعین حال ناسازگار است، وی توانست این دو نظرگاه مخالف را آشتی دهد. رند لذتجوی سرخوشی است، لیک صفای دل و عشق در وجود اوست.
او ستایشگر زیبایی است و از نظربازی دریغ نمیورزد. عشق رند به زیبایی میان عشق به زیبایی بشری و زیبایی الهی در نوسان است. رند لذتجوی «عیار»ی بود که علیه محدودیتهای اعمال شده از سوی روحانیت ریاکار ـ که محتسب مجری آن بودـ قیام کرد. رند هم شرابخواره بود و هم گناهکار.
در عین حال او سالکی مخلص بود، لیک بری از اصلاح و توبه و تقوا. او یک انقلابی بالقوه آزاد از رنگ تعلق و بدنام بود. برای اجرای آن چه سرنوشت مقدر کرده بود.
یعنی وظیفۀ رندی این است که تا حد شهادت رنج برد، لیک به سود و زیان دنیا اعتنایی نداشت او دریایی از رازها بود و طریق دستیابی به گنجینۀ پنهان رندی اسرار پس پرده، را میدانست رند به ظاهر مسکین و در باطن غنی بود.
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
□□□
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فیالجمله میکنی و فرو میگذارمت
□□□
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سرکشی جانا گرت مستی خمار آرد
(مفهوم رندی در شعر حافظ،ص۱۰۴ ).
دکتر اصغر دادبه معتقد است:
“واژۀ رند، آنسان که در فرهنگ های فارسی آمده است، واژهای است فارسی دارای معانی مختلف و غالباً منفی مثلِ غدّار، حیلهگر، سفله، لاابالی، بیقید، گستاخ، بادهپرست، شهوتپرست، آواره و نیز معانی به ظاهر مثبت و بسا به باطن منفی مثل زیرک و باهوش و هوشیار.
رند از جهت مفهومی و معنایی، در تاریخ فرهنگ و ادب ما، از سه مرحله گذشته است: مرحلۀ منفی، مرحلۀ مثبت، مرحلۀ بازگشت به معنایی منفی.
الف. مرحلۀ منفی: در این مرحله، رند معنایی سخت منفی و نامطلوب دارد؛ به معنایی شبیه و نزدیک ب معنیهایی که در واژهنامههای سیاسی ـ اجتماعی روزگار ما از لمپن به دست میدهند.
ب. مرحلۀ مثبت: هرچه زمان پیش میرود و هرچه ادب به عرفان و عرفان به ادب و شعر نزدیک میگردد معانی منفی رند، جای خود را به معانی مثبت میدهد، این امر در غزلهای عاشقانه ـ عارفانه چشمگیرتر است.
در عرفان هم رند شخصیتی میگردد عین انسان کامل یا شبه انسان کامل با صفاتی چون عاشقی، دردنوشی، قلندری، وارستگی، دریادلی، سرافرازی، وصول به حق و مظهریت ذات مطلق …
این وضع و حال و هوا و این نگرش را در مورد رند در تمام متون عرفانی، اعم از نظم و نثر، به ویژه در غزلهای عارفانه میتوان بازدید و بازیافت.
اما حافظ! حکایت رند حافظ یا حافظ رند حکایتی دیگر است. هیچ شاعری چون حافظ ـ که خود نمونۀ کامل و بارز رند در معنای متعالی آن است ـ به رندی به عنوان مقبولترین جهانبینی و به رند به عنوان مطلوبترین و برجستهترین شخصیت توجه نکرده است. حافظ، شعر خود را شعر رندانه میخواند و مکتب خود را مکتب رندی مینامد.
ج. مرحلۀ بازگشت به معنای منفی: رند، پس از حافظ و در دورههای بعد، به تدریج به معنای منفی باز میگردد؛ به معنای منفی که بسا منفیتر از معنای منفی مرحلۀ نخستین این واژه است.
چنان که فارسی زبانان شبه قاره در روزگار ما از هم جنسباز به رند تعبیر میکنند و در زبان فارسی امروز ایران نیز رند، فرصتطلب ابنالوقت محافظهکاری است که جز به سود و زیان خویش نمیاندیشد و درست برخلاف رندانی که حافظ از آنان سخن میگفت و تأکید میکرد که «پیش رندان رقم سود وزیان این همه نیست».
آن چه در نظر رندان امروز اهمیت دارد، همانا رقم سود و زیان آنان است، حتی اگر به قیمت سود و زیان دیگران تمام شود. تعبیر «مرد رند» و «خرمرد رند» که امروز به زبانها میرود نیز گویای بازگشت رند به معنای منفی در روزگار ماست.
… می در بیشتر ابیات حافظ، می رندانه است و می رندانه آن می است که نه میتوان از آن تفسیر صرفاً مجازی و عاشقانه به دست داد و آن را در معنای بادۀ انگوری به کار برد، نه میتوان تفسیر آن را به تفسیر عرفانی محدود کرد و آن را فقط به معنی بادۀ عشق دانست.
این سخن بدان معناست که می رندانه، موهم و متحمل معنای گوناگون است:
از یک سو میتوان آن را هم تفسیر ظاهری کرد و هم تفسیر باطنی و از آن معنای عاشقانه و عارفانه دریافت و از سوی دیگر بسا بتوان از می رندانه و به تبع آن از بیتی که در آن می رندانه آمده است، تفسیر سیاسی ـ اجتماعی به دست داد.
و در عین حال از دیدگاهی روان شناختی نیز بدان نگریست و بیت را ـ بر حسب مورد ـ ترجمان غمها و ملالها یا بیانگر شادیها و شادمانیها به شمار آورد.
ادامه دارد…
منبع
ممنونم انشاالله خدا برای همه خوشی راحتی بدهد الهی آمین 🤲🤲