میزیتو
بلیط هواپیما فلای تودی
فال حافظ

فال حافظ : دو بیت + بیش از حد به هدف خود وابسته شده اید (21 شهریور)

تبلیغ در عصر ترکیه

فال حافظ تو در این لحظه:

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند

کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند

تفسیر:

بیش از حد به هدف خود وابسته شده اید و به هر قیمتی می خواهید آن را به دست آورید، البته با سرعت عمل و پشتکار می توانید به اهداف خود دست پیدا کنید اما فراموش نکنید تا مهر تایید خداوند به کارهای شما زده نشود و به لطف او چشم نداشته باشید نمی توانید به سر منزل مقصود برسید.

رقیبان در کمین هستند و قصد پیشی گرفتن از شما دارند، باید هوشیار باشید. موردی سبب ناراحتی شما شده اما نباید امید خود را از دست بدهید، شکست مقدمه پیروزی می باشد.

متن کامل غزل: اینجا
______________________________________

رازها و فال های بیشتر از حضرت حافظ:

فال حافظ : دو بیت + نا امیدی دردی دوا نخواهد کرد
فال حافظ : دو بیت + دشمنان به دنبال صدمه زدن به شما هستند
فال حافظ : دو بیت + از در صلح و آشتی با دیگران درآیید
فال حافظ : دو بیت + دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
فال حافظ : دو بیت + ملاقات مهمی در پیش دارید
فال حافظ : دو بیت + به توانایی های خود اعتماد کنید
فال حافظ : دو بیت + گاهی در اوج هستید و گاهی در قعر چاه
فال حافظ : دو بیت + شادی ها ماندگار نیستند
فال حافظ : دو بیت + مهربانی شما زبانزد عام و خاص است
فال حافظ : دو بیت + سعی کنید دوست را از دشمن بشناسید
فال حافظ : دو بیت + سرعت عمل و دوراندیشی داشته باشید
فال حافظ : دو بیت + غرور کاذب عاقبت خوشی برای شما ندارد
فال حافظ : دو بیت + روزهای خجسته ای در پیش دارید

زندگى شخصى حافظ

بخشی از مقاله دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن

از زندگى شخصى ‏حافظ چیزى نمى‏ دانیم؛ علتش این است که کنجکاوى براى ثبت جزئیات زندگى بزرگان، آن مقدار که ‏در نزد خارجى‏ها هست، در ایران وجود نداشته است.

در ایران اثر شخص بیشتر از زندگى شخص مهم است. این جزو سیره و عادت ایرانى‏هاست که به زندگى‏شخصى گوینده یا عالِم توجه نداشته باشند، همان‌طور که اطلاعات ‏اندکى از زندگى ابن‏سینا و رازى و فردوسى داریم. اگر اینان خودشان به ‏چیزى اشاره نمى‏ کردند، دیگران معمولا از سرش مى‏ گذشتند.

دکتر اسلامی ندوشن
دکتر اسلامی ندوشن

حافظ هم از این نوع ‏است. اشاره‏ هاى بسیار اندکى به زندگى خود دارد، از جمله اینکه فرزندش در کودکى مرده است یا به فقر خویش اشاره مى‏ کند و امیدهایى که داشته و چیزهایىر‏که او را شاد یا غمگین مى‏ کرده.

از اینها که بگذریم، دیگر چیزى از زندگى او استنباط نمى ‏شود. مسلماً زندگى فقیرانه‏ اى داشته، اما نه اینکه محتاج باشد: وظیفه‏ گر برسد، مصرفش گل است و نبید! خارج از این موارد، دیگر اطلاعى‏ از زندگى او نداریم.

مى‏ دانیم که زنى داشته و فرزندى و خانه‏ اى محقر و تعدادى ‏کتاب. به طور کلى زندگى ساده و فقیرانه ‏اى داشت. زمانى درسى مى‏ داد. گویا عواید موقوفاتى هم بوده که به کسانى که مدرسان پرداخت مى‏ شد.

حافظ در عصر خودش هم شاخص بود، هم نبود. شاخص بود، چون از اول جوانى در مجلس قوام ‏الدین حسن ـ مستوفى شیراز ـ حضور مى ی‏افت. او مرد ثروتمندى بوده که ‏مجالسی ترتیب مى ‏داد و نخبگانى در آن شرکت مى‏ جستند. حافظ دورانى را به این ‏صورت گذراند.

بعد هر چه جلوتر مى‏ آید، زندگى برایش سخت ‏تر مى‏شود.دوره مبارزالدین دوره‏اى دشوار بود. شیراز درهم و عبوس بود و به اصطلاح ‏امروزى، حکومت پلیسى بر سر کار بود و گزمه ‏ها و شبگردها مزاحم مردم ‏مى‏ شدند.

تا دوران شاه شجاع مى ‏رسد که مقدارى معتدل‏تر بود و آزادى و گشایشى در کار آمد. طبق روایت‏هاى خودش شبها بیدار بود، از ورد سحرى‏ حرف مى ‏زند.

حافظ گوشه‏ نشین بود، درست برعکس طبیعت سعدى. حادثه‌جو نبود. زندگى آرام همراه با گوشه‌نشینى را مى‏ پسندید. سفرى نکرده است جز به یزد که از آن پشیمان شد و زود برگشت و بقیه عمرش را در شیراز گذراند.

فردی درونى است و هر چه بیان کرده، از سرچشمه درون خود و تفکر و شنیده ‏ها و خوانده‏ هایش است. همان مقدار تماسى که با مردم داشته و کتاب‏هایى را که مى‏ خوانده، همه را در درون خودش به ‏ چکیده فکرى تبدیل مى‏ک ند و در غزل جاى م ى‏دهد.

واقعا سرچشمه حافظ درون خودش است. این هم البته روشى است. اشخاص عادتاً از تجربه ‏هاى زیاد و سفرها و معاشرت‏هاى فراوان دانش مى ‏اندوزند و این اطلاعات را به کار مى‏ گیرند. حافظ از نوعى دیگر است. دریافت و شم ‏بسیار نیرومندى داشت که به هر چه برمى ‏خورد، جوهره‏اش را بیرون مى‏کشید و در شعر به کار مى ‏برد.

«حافظ» حافظ قرآن بود. حافظ‌هاى دیگرى هم بودند، خود او چندین جا به این موضوع اشاره دارد و مى‏گوید: «هر چه کردم، ‏همه از دولت قرآن کردم» یا به دعاهاى سحرى و قرآن‌خوانى‏ هاى شبانۀ خود بارها اشاره دارد. او مسلماً در جوانى قرآن را حفظ کرده بود و پیوسته ‏مى‏ خواند و از آن الهام مى ‏گرفت.

به نظر مى‏ آید تکرارى که حافظ از نام ‏قرآن مى‏ کند، یک مقدارى مصلحتى است تا از گزند مدعیان و بدگویان در امان ‏بماند؛ یعنى به آنها بفهماند این طورى که شما به من ایراد مى ‏گیرید و در مبانى ‏اعتقادى من شک مى‏ک نید، نیست، من کسى هستم که حافظ قرآنم؛ قرآن را شفیع مى‏ گیرد تا بفهماند آن‌گونه که مدعیانش‏ فکر مى‏ کنند، نیست.

تصریح مى‏کند: من قرآن‌خوان هستم، حافظ قرآنم، پایبند اصول دینم، دست از سرم بردارید! ما درست نمى‏ دانیم که حافظ این حرفها را تا چه اندازه از روى عقیده مى‏ زند یا از روى مصلحت‏ اندیشى.

از سوى دیگر از لحاظ بلاغى، قرآن سرمشق بزرگی براى وى بود؛ فصاحت قرآن و حالت تأثیرگذارانه‌اش او را در شاعرى یارى مى‏ کرد. حافظ به «تفسیر کشّاف» هم اشاره دارد که تفسیری بلاغى است؛ بنابراین سرمشق شاعرى ‏اش بیش از هر چیزى، قرآن است.

حافظ نشان مى‏ دهد که ایرانى در معتقدات ‏خود دستخوش نوسانى است. دورنگى به خرج دادن، تا حدودى از روى ناچارى ‏است تا بتوان در اجتماع زندگى کرد.

رعب عوام همیشه بر آسمان فکر ایرانى سایه ‏افکنده بوده است. خواص همیشه در ابراز نظراتشان احتیاط به خرج داده ‏اند و این به علت ترس ‏از عوام است.

اینکه حافظ مى گوید: «من نه آنم که ز ابناى عوام اندیشم»، نشان ‏مى ‏دهد این حالت ترس وجود داشته است. مى ‏توان یقین کرد که اگر در جامعه اى ریا جریان داشته باشد، انسان خواه ناخواه ریاورز مى‏ شود و گونه ‏هاى ریا را دیدن و هر روز دیدن، شخص را «ریاشناس» مى ‏کند.

حافظ ‏ریاشناس بزرگی است. به همین جهت یکى از عظیم‏ترین مفاهیم شعرى او «ریا»ست. او مى‏ کوشد ریا را افشا کند. ریا دردى است که همواره در جامعه حضور داشته و تقریباً غزلى از حافظ را نم ى‏توان یافت که اشاره ‏اى به آن نشده باشد.

حافظ
حافظ

ریاشناسى و ریاستیزى حافظ، محصول بخش بزرگى از تاریخ است؛ اما در آن دوره شدیدتر بود. ریا در دوره ‏هاى مختلف ضعف و شدت داشته و شیراز آن زمان‏ گرفتار این عارضه بود.

در شیراز دورۀ حافظ این تناقض وجود داشت: از یک سو تظاهر به مذهب و حتى خشک‌مقدسى و از سوى دیگر گرایش به ‏آزاداندیشى، حتى ولنگارى و عیش و نوش.

هواى شیراز و فضایش این خاصیت را داشته که مردم را به زندگى شاد دعوت کند. این حالت در فضاى این شهر بیشتر از شهرهاى دیگر بوده و تاریخ هم این موضوع را تا حدى تأیید مى‏ کند. چنین تناقضى در اجتماع بود و حافظ هم در چنین فضایى زندگى ‏مى‏ کرد: «حافظم در مجلسى، دُردى‌کشم در محفلى!» گویى از این مجلس خارج مى ‏شده و به آن مجلس مى‏ رفته. مادر «اینجو» ـ اولین پادشاه معاصر حافظ ـ مجالس مذهبی ترتیب می‌داد و بعدها فاش شد که همو با وزیر وقت ارتباط‌هایى داشته است؛ هر دو کار را مى‏ کرد! حافظ در جایى مى ‏گوید:

صراحى مى‏ کشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمى ‏گیرد!

«دفتر» در اینجا باید کتاب مذهبى باشد. از یک طرف گرایش به شادى و باز بودن و عیش، و از طرف دیگر الزامات زندگى و بستگى اجتماع و به‌خصوص ریاورزى حاکمانى که از کمک عوام بهره ‏مند بودند، فضا را دوگانه‌روى مى ‏کرد و حافظ بیانگر چنین ‏فضایى است.

او در حق خود انصاف مى‏ دهد و بارها مى ‏گوید که بعضى کارها را نمى ‏تواند نکند. اهل انصاف است و هر چه هست، مى‏ گوید. سعدى هم چنین ‏است، ولى هیچ کس بیشتر از حافظ به سرزنش خود نپرداخته. خود را به «شید و رزق» متهم مى‏ کند. چون در چنان اجتماعى به آن ناگزیر است:

سیاه‌نامه‏ تر از خود کسى نمى‏بینم
عجب ‏که چون‏ قلمم ‏دود دل به ‏سر نرود

در کار حافظ صداقتی وجود دارد که حرفش را دلنشین مى‏ کند. البته طرز گفتن هم مهم است، و الا حرف تازه ‏اى وجود ندارد. همه حرف ها گفته ‏شده است.

عضویت در تلگرام عصر ترکیه عضویت در اینستاگرام عصر ترکیه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا