علت پرخوری و سیر نشدن چیست؟
در این مقاله یادداشتی از سعید بینیاز، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی درباره علت پرخوری و چگونگی درمان آن میخوانید.
آدمیزاد موجود عجیب و غریبی است. برای همین هم تمام رفتارهایش از موجودات دیگر پیچیدهتر و چندوجهیتر است. حتی رفتارهایی مثل خوردن که بین انسان و حیوانات مشترک است، در انسانها هدفها و معناهای دیگری دارد. آدمها فقط برای بقا غذا نمیخورند. گاهی رفتارهایی که هیچ ربطی به خوردن ندارند او را به غذا خوردن بیشتر وامیدارد. مثلا بعضی از افراد، مخصوصا آدمهایی که پرخورند وقتی یک مشکل روان شناختی در زندگیشان پیش میآید، از خوردن به عنوان یک راهکار مقابله با استرس استفاده میکنند.
حتما شما هم کسانی را دیدهاید که موقع پیش آمدن یک مشکل به صورت کاملا غیرارادی و هیستریک بیشتر و بیشتر میخورند. آنها از غذا خوردن به عنوان یک پناهگاه روانی استفاده میکنند. برای اینکه این راهکار غلط مقابله با استرس پیش نیاید، باید چه کار کنیم؟ در این شماره میخواهیم به این سوال جواب دهیم.
کدام مشکلات هستند که باعث میشوند ما بیشتر بخوریم. خب معلوم است که این مشکلات باید مقداری فشار روانی بر ما وارد کنند. معمولا روانشناسها از چند مشکل که بیشترشان هم به ارتباط با دیگران ربط دارد، به عنوان پیشبینیکنندههای روانی پرخوری نام میبرند. این مشکلها عبارتند از تنهایی، کمرویی، مشکلات میان فردی، مشکلات شغلی و بیکاری. چند تا از این مشکلات و شیوههای حل کردنشان را در این شماره میگوییم و بقیه را میگذاریم برای شماره بعد. در واقع ما میخواهیم از ریشه، مشکل شما را حل کنیم. حالا که میدانیم ریشه پرخوری شما در بعضی از مواقع این مشکلات است، باید راهحل مثبت جایگزینی را بگذاریم به جای پرخوری تا شما از شر لف لف خوردنهای روانی راحت شوید.
آدمها بنا بر شخصیتشان در مقابل تنهایی واکنشهای متفاوتی دارند. برای برونگراها تنهایی فاجعه است، اما درونگراها، چون انرژی روانیشان را از درون میگیرند، راحتتر با تنهایی کنار میآیند. البته تنهایی فقط به معنای تنهایی فیزیکی نیست. تنهایی یک احساس درونی است که گاهی اتفاقا میان یک جمع که چندان با ما همگون نیستند، پیش میآید. همان چیزی که به «من در میان جمع و دلم جای دیگر است» ترجمه شده است. معمولا آدمها در مقابل تنهایی یا از راهکارهای مثبت استفاده میکنند یا از راهکارهای منفی. راهکارهای مثبت کارهایی مثل کتاب خواندن، انجام دادن یک وظیفه شغلی یا تحصیلی یا انجام دادن یک کار خلاقانه است. راهکارهای منفی کارهایی است مثل تماشای بیهدف تلویزیون، سر زدن بیهدف به اینترنت، استفاده از مواد مخدر و البته پرخوری. میگویند چیزی که باعث میشود ما راهکارهای دوم را انتخاب کنیم این است که ما به خاطر تنها بودن از خودمان متنفر شویم و تنهایی را غیرقابل تحمل بدانیم. قبل از اینکه راهحلهای درست کنار آمدن با تنهایی را بگوییم، یادتان باشد که پرخوری در کوتاه مدت استرس ناشی از تنهایی را حل میکند، اما در بلند مدت باعث میشود که حس کنید سنگینتر و زشتتر شدهاید و مشکلی بر مشکلاتتان افزوده شده است.
پرخوری و افسردگی
برای مقابله با احساس تنهایی میتوانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:
چرا ما تنها شدهایم؟ جواب دادن به این سوال است که ما را وا میدارد راهکارهای مثبت یا منفی مقابله با تنهایی را امتحان کنیم. اولین قدم برای اینکه از تنهایی بیرون بیاییم، این است که علتهایی را که در ذهنمان برای تنهایی قائل هستیم بشناسیم و تا جایی که ممکن است آنها را به علتهای تغییرپذیرتر تغییر دهیم. یعنی اینکه اگر ما علت تنهاییمان را این بدانیم که «جذاب نیستم»، «شخصیتی اجتماعی ندارم» یا «دوستداشتنی نیستم» به سختی میتوانیم از تنهایی عبور کنیم؛ چون این صفتهایی که ما به خودمان نسبت میدهیم خیلی تغییرناپذیرند. اما اگر علت را این بدانیم که «من تنها هستم، چون کمرو هستم ولی میتوانم آن را بر طرف کنم»، «به اندازه کافی برای روابط اجتماعی وقت نگذاشتهام»، «من تنها هستم، چون عضو هیچ گروهی نشدهام» یا «من تنها هستم، چون هرگز از دیگران نخواستهام که کاری را با هم انجام دهیم» میتوانیم امیدوار باشیم که از تنهایی بیرون میآییم؛ چون همه این مشکلات تغییرپذیر و قابل حل هستند. پس لطفا از تنهایی، یک فاجعه بشری غیرقابل جبران نسازید.
تنهایی و افسردگی
بروید یک دور زندگی چند تا از آدمهای خلاق را مرور کنید. میبینید که لحظهای که آنها یک کشف، یک اختراع، یک آفرینش ادبی یا هنری داشتهاند تنها بودهاند. ما تاب تحمل تنهایی را نداریم. تحمل نداریم که چشم در چشم به تنهایی نگاه کنیم. اگر به جای غرق شدن در تصاویر تلویزیون با خلوت خودمان رو به رو شویم، جرقههای یک کار خلاق کم کم خودشان را نشان میدهند.
مراحل خودشناسی
وقتی که ما با دیگران هستیم مجبوریم بخشی از انرژی ذهنیمان را برای تعامل با آنها کنار بگذاریم. اما در تنهایی است که ما با خود خودمان رو به رو میشویم.
از این رو به رویی، میتوانیم برای شناختن نقاط ضعف یا قوت خودمان استفاده کنیم. میتوانیم راههایی برای تقویت نقطههای مثبت وجودمان بیابیم و به راههایی برای رفع نقطه ضعفهایمان استفاده کنیم.
کار مفید در خانه
در تنهایی، ما میتوانیم هم کارهای بیهوده وقت پرکن کنیم و هم کارهای مفید ادامهدار. اصلا منظور این نیست که از فراغت خودتان لذت نبرید، اما کارهای بیهودهای مثل دست گرفتن کنترل تلویزیون در درازمدت، احساس تنهاییمان را تشدید میکنند. وقتی که این حس بیهودگی بالاخره خودش را نشان داد، یک دور باطل تشکیل میشود که یک طرفش تنهایی است و یک طرفش تلویزیون و اینترنتگردی و پرخوری. اما انجام دادن کارهای مفیدی مثل خواندن هدفمند یک کتاب، تماشای هدفمند یک فیلم، یا انجام دادن کارهای خانه و بیرون، حس مثبتی به ما میدهد که دشمن خوب احساس تنهایی است.
غلبه بر کمرویی
طرد شدن غیرقابل تحمل است پس بهتر است تا صد در صد مطمئن نشدهام که طرف مقابل از من خوشش میآید، به او نزدیک نشوم.» این باور غلط ریشه کمرویی است. کمرویی باعث میشود که شما از لذت بودن با دیگران، لذت دوستی و حتی در این دوره و زمانه که روابط حرف اول را میزنند، از لذت پیشرفت شغلی و تحصیلی محروم شوید. اما غلبهبر کمرویی، هم مانع لااقل بعضی از پرخوریهای شما میشود و هم باعث میشود که فرصت کمتری داشته باشید که پرخوری کنید!
برای مقابله با کمرویی معمولا پیرزنها و ریش سفیدهای اقوام، راهحلهای عجیب و غریبی دارند، اما راهحلهای روانشناسانه مقابله با کمرویی، اینها هستند:
باورهای کمرویانه را کنار بگذار!
ریشه کمرویی یک باور غلط در مورد رابطه با دیگران است. اما اگر شما به احتمال حتی ۵۰ درصد در مورد طرد کردن دیگران بیندیشید، دیگر آن را فاجعهبار نمیدانید. فکر کنید که بالاخره عدهای هستند که از اخلاق و حرفهای شما خوششان بیاید و بنابراین ریسک کردن ارزشش را دارد. یعنی اگر شما به جای یک کاسه کردن همه آدمهای دیگر به این فکر کنید که آدمها شخصیتهای متنوعی دارند که بالاخره بعضیهایشان به شخصیت شما نزدیکتر و بعضیها دورترند، دیگرکمتر به فاجعه طرد شدن فکر میکنید.
خودت را به روابط اجتماعی مجبور کن!
روانشناسها میگویند کمروها در واقع موقع بودن با جمع، اضطراب دارند و بهترین راهحل برای ریختن این اضطراب، این است که آنها واقعا رابطه اجتماعی را تجربه کنند تا بفهمند چندان چیز اضطرابآوری هم نیست.