فال حافظ تو در این لحظه زندگی ات ؛ به توصیه اش عمل کن:
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
تفسیر:
وقت آن رسیده که یک بازنگری اساسی در دوستانت داشته باشی: افراد بدطینت را از خود دور کن و ارتباطات خود را با انسان های شریف و پاک نیت تقویت نما. عدم پاکسازی در آینده به زیانت خواهد بود.
************************
اگر می خواهی متن کامل این غزل زیبا را بخوانی اینجا را کلیک کن:
فال ها و رازهای بیشتری از حافظ می طلبی؟ این چند فال را از دست نده:
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر آموزنده (۱۹ فروردین)
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر به زبان ساده (۱۸ فروردین)
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر آگاهی بخش (۱۷ فروردین)
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر گویا (۱۶فروردین)
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر کاربردی (۱۵ فروردین)
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر ساده (۱۴ فروردین)
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر آسان (۱۳ فروردین)
_________________________________________________
حافظ به روایت دکتر محمد اسلامی ندوشن
حافظ همه را به طرف خودش مى کشد. او شاعرى مردمى است. اگر در خانه هاى ایرانى کتاب دیگرى هم نباشد، «دیوان حافظ» یافت مى شود.
رازى در کار حافظ هست که توانسته است تا این حد خود را نزدیک به دل بکند. او براى مردم ایران مطرح است؛ بنابراین من در گرایش به حافظ تنها نیستم، خیلى ها این گرایش را دارند، اعم از اینکه کاملا متوجه معانى او بشوند یا نشوند، براى اینکه معانى حافظ پیچیده است.
تصور مى کنم دلیل مقبولیت حافظ این است که نقد حال مردم را گفته است. او بر درد دلهاى همگانى ایران انگشت گذارده است؛ به این علت است که این اندازه مورد توجه قرار گرفته است.
هر وقت که حافظ را باز مى کنید، مى بینید که گوشهاى از درون شما را حکایت مى کند؛ از همین روست که لقب «لسان الغیب» به وى داده شده و این عنوانى است که به شاعر دیگرى داده نشده. باز به همین علت است که از او فال مى گیرند.
در دنیا سابقه ندارد که کتابى ای نقدر نزدیک به دل مردم باشد، اعم از باسواد و بى سواد و با هر درجه از مقام اجتماعى و هر درجه از سن یا معلومات.
واقعاً حافظ زبان خاصى دارد. تنها زبان کلام نیست، بلکه یک زبان درونى است که به نداهاى درونى مردم جواب مى دهد و باعث شده است که اگر کسى بخواهد درد دل خود یا سرنوشت خود را بشنود، به او روى ببرد.
مقبولیت حافظ، از این جهت است. حافظ زبان حال تاریخ ایران است. تاریخ و سرگذشت دردناک این کشور در حافظ خلاصه شده است و او بیان حال مى کند.
در یک مرحله از عمر ممکن است که فقط آهنگ شعرهاى حافظ ربایش داشته باشد و آدم را به طرف خود بکشد، بى آنکه معانى را درک کند، چون کلمات و اصطلاحات حافظ براى هر کسى روشن نیست.
من در سنین پایین بیشتر به دلیل ربایش موسیقى کلمات حافظ به او توجه مى کردم، از این جهت که اصطلاحات و کلمات خاصى در او تکرار مى شد و تشعشع معانى خاصى ایجاد مى کرد. مفاهیم براى یک نوجوان مفهوم نیست، ولى او در جاذبه همان ابهام کلمات قرار مى گیرد، و این خاصیت کلام حافظ است.
عجیب این است که معانى حافظ هیچ تازگى ندارد. دیگران هم آنها را گفته اند. دیگران و معاصرانش هم آنها را بر زبان آورده اند. معانى همان است. این جادوى کلام اوست و پروراندن این معانى با این آهنگ خاص، که وى را استثنایى کرده است، وگرنه انصاف باید داد که حافظ حرف تازه چندانى ندارد، بیان تازه دارد.
حافظ کیست؟
چند خصوصیت در حافظ هست که به سبب آنها شاخص است. یکى انعکاس دولایه بودن تاریخ ایران در شعر اوست و عارضه تزویر و دورنگى که به فراوانى روى آنها انگشت گذارده. هیچ کس به گونه حافظ آن را تکرار نکرده و بهتر از او بیان نکرده است.
حافظ روى دردهاى اصلى و جامعه ایرانى انگشت گذاشته و دورنگى و دولایگى یکى از آنهاست و از عوارضى ناشى مى شود که گریبانگیر تاریخ ایران بوده است.
دومین چیز جستجوى ناکجاآباد زندگى است از طریق عشق و دنبال کردن نیروى مرموز و گمشده اى که بشر به دنبال آن است؛ یعنى نیروى هستى و گوهر هستى.
اگر حافظ با همین استعداد در دورانى دیگر مثل دوران سامانى به دنیا آمده بود یا در کشور دیگرى چشم به هستى گشوده بود، آیا مسائل را به این صورت مطرح مى کرد؟
تراکم مسائل ایران بعد از دوران مغول و در دوران ایلخانى، به گونه اى است که حدود ۸۰۰ سال تاریخ در یک نقطه متمرکز شده و به حافظ رسیده است و وى در واقع میراث خوار سلسله مسائلى است که گذشتگان کمتر به آن دسترس داشتند. تراکم زمان به عهد حافظ رسید و به این علت او توانست ترجمان و سخنگوى چنان زمانه و وضعى باشد.
زمان حافظ در تکوین او خیلى مؤثر است. او در برهه اى قرار گرفته که زایندۀ کل گذشته و حوادث گذشته است و این یک خمیرمایه فکرى و احساسى به وى داد که اگر در دوران دیگرى بود، یقیناً به این صورت درنمى آمد. حافظ حتى اگر صد سال قبل از خودش، در دوره اى نزدیک به سعدى بود، باز به این صورت در نمى آمد.