با ترسناک ترین و عجیب ترین اختلال های روانی آشنا شوید!
اختلال های روانی که در این فهرست به آن ها اشاره می کنیم، شرایطی وحشتناک را برای بیمار به همراه می آورد

اختلال های روانی که در این فهرست به آن ها اشاره می کنیم، شرایطی وحشتناک را برای بیمار به همراه می آورد. این اختلال های روانی، بیمار را در شرایطی عجیب قرار می دهند و درمان های دشواری دارند.
به گزارش دلگرم، آشنایی با این اختلال ها، اطلاعات جالبی از آسیب های ذهن پیش روی شما قرار می دهد.
۱. توهم کوتارد
سندرم کوتارد (Cotard Delusion) یک وضعیت روان پزشکی نادر است که فرد به طور قاطع فکر می کند درگذشته، اندام هایش نابود شده یا کلاً وجود خارجی ندارد. پایه این اختلال، «نیهیلیسم» (Nihilism) است یعنی اعتقاد به اینکه هیچ چیز اهمیت، اعتبار یا واقعیت ندارد.
علائم:
اعتقاد استوار به مرگ یا فاسد شدن جسم
عدم توجه کامل به بهداشت شخصی و خوردن غذا
تصور مشاهده افراد متوفی
انزوای کامل اجتماعی و خاموشی طولانی
پیوند قوی با افسردگی حاد و اسکیزوفرنی
خطر بالای اقدام به خودکشی
حس عذاب وجدان شدید
دلیل دقیق سندرم کوتارد هنوز مشخص نیست، اما اغلب به عنوان نتیجه ای از مشکلات روانی یا عصبی پیشین دیده می شود. به عنوان مورد بالینی، در سال ۲۰۰۸، زنی ۵۳ ساله فیلیپینی با این باور که مرده و بوی ماهی فاسد می دهد، در بیمارستان بستری شد. او از کادر پزشکی می خواست او را به اتاق مرده ها منتقل کنند تا کنار درگذشتگان باشد.
سن متوسط افراد مبتلا حدود ۵۰ سال است و این وضعیت در زنان بیشتر از مردان رخ می دهد. همچنین در افراد زیر ۲۵ سال، معمولاً با اختلال دوقطبی همراه می شود.
در بعضی بیماران، سندرم کوتارد و کاپگراس همزمان ظاهر می شوند. در کاپگراس، فرد تصور می کند یکی از نزدیکانش با یک فرد جعلی و فریبنده عوض شده است.
۲. اختلال هویت تجزیه ای

اختلال هویت تجزیه ای (Dissociative Identity Disorder – DID) قبلاً به نام «اختلال چند شخصیتی» معروف بود. در این شرایط، فرد دو یا چند شخصیت مستقل دارد که هر کدام در دوره های متفاوت رفتار و صحبت او را مدیریت می کنند.
اختلالات تجزیه ای شامل گسست میان افکار، خاطرات، عواطف، اعمال و هویت هستند. در این حالت، فرد به صورت ناخودآگاه از جهان واقعی فاصله می گیرد؛ انگار روان برای مقابله با ضربه یا فشار زیاد، قسمت هایی از تجربه را «مسدود» می کند.
این اختلالات اغلب واکنشی به آسیب های سنگین مانند بدرفتاری های جسمی، جنسی یا احساسی در دوران کودکی هستند. علاوه بر این، جنگ ها، بلایای طبیعی یا حوادث تکان دهنده می توانند محرک باشند. گسست، واکنش طبیعی ذهن به تروما است و برخلاف باور رایج، نشانه ناتوانی یا ننگ نیست. در بعضی موارد، فرد حس می کند از جسم خود جدا شده و وقایع را از بیرون نگاه می کند.
انجمن روان پزشکی آمریکا (APA) سه دسته اصلی اختلالات تجزیه ای را مشخص کرده است:
الف) اختلال هویت تجزیه ای (Dissociative Identity Disorder – DID)
قبلاً اختلال چند شخصیتی نامیده می شد. در این حالت، فرد بین دو یا چند شخصیت متفاوت جابه جا می شود. هر شخصیت ممکن است نام، جنسیت، صدا، خاطرات و رفتار منحصربه فردی داشته باشد. اغلب با فراموشی موقتی (آمنزیا) و فرار تجزیه ای (Dissociative Fugue) همراه است.
ب) فراموشی تجزیه ای (Dissociative Amnesia)
شامل از دست رفتن حافظه بیش از حد عادی، بدون دلیل جسمی واضح. معمولاً مرتبط با حوادث دردناک یا شوکه کننده زندگی است. در موارد حاد، فرد ممکن است محل سکونت را رها کرده و شخصیت جدیدی بسازد (فرار تجزیه ای).
ج) اختلال مسخ شخصیت-واقعیت زدایی (Depersonalization/Derealization Disorder)
مسخ شخصیت: حس جدایی از خود، انگار فرد از بیرون ناظر افکار و اعمال خویش است.
واقعیت زدایی: حس غیرواقعی بودن اطراف، افراد یا زمان، همه چیز ممکن است غبارآلود، خیالی یا تحریف شده به نظر برسد.
علائم:
وجود شخصیت های چندگانه با خاطرات و ویژگی های مستقل
جابه جایی های ناگهانی در رفتار یا صدا
حس جدایی از خود یا اطراف
مشکل در حافظه
تحریف زمان یا مکان
حس غیرواقعی بودن اشیا یا جسم
۳. اوتوکانابالیسم یا خودخوری
اوتوکانابالیسم (Autocannibalism) که با عنوان های خودخوری یا اوتوسارکوفاژی (Autosarcophagy) نیز شناخته می شود، نوعی مشکل سلامت روان است که با تمایل اجباری به مصرف قسمت هایی از بدن خود فرد تعریف می شود.
بیشتر موارد اوتوکانابالیسم سبک هستند و شامل رفتارهایی مانند گاز گرفتن زخم ها، ناخن ها، پوست، مو یا مخاط بینی می شوند. بسیاری از انواع اوتوکانابالیسم در گروه BFRBs قرار می گیرند؛ یعنی اعمال تکراری خودآزارانه که می توانند آسیب جسمی جدی به بار آورند.
در موارد فوق العاده نادر، فرد ممکن است به مصرف اندام های بدن اقدام کند؛ این نوع حاد، بسیار کمیاب و نیازمند ارزیابی فوری پزشکی است.
علائم:
از گاز گرفتن ناخن در سطوح سبک تا مصرف زخم ها، تارهای مو یا بافت بدن در موارد حاد
کبود شدن، خروج خون، جراحات باز، آلودگی میکروبی، تغییر تن پوست و آسیب به اعصاب
میل مقاوم نشدنی به دندان زدن به لایه های پوستی
احساس تهوع، ناراحتی شکمی، زخم گوارشی، گرفتگی روده یا وجود خون در خروجی
احتمال آلودگی ناشی از آسیب های خودساخته
اضطراب، تنش و احساس شرم پس از انجام عمل
۴. سندرم دست بیگانه
سندرم دست بیگانه (Alien Hand Syndrome – AHS) یک وضعیت عصبی کمیاب است که اولین بار در سال ۱۹۰۸ توسط روانپزشک آلمانی، کورت گلدشتاین توصیف شد. نشانه اصلی آن، بروز حرکات ناخواسته اما به نظر هدفدار در یکی از اندام ها (اغلب دست) است، به طوری که فرد حس می کند آن اندام اراده ای جداگانه دارد و کنترلش را از دست داده است.
این سندرم معمولاً از آسیب به نواحی مغزی مسئول برنامه ریزی و هدایت حرکت ناشی می شود. دلایل اصلی این آسیب ها عبارتند از:
سکته مغزی (رایج ترین عامل)
تومورهای مغزی
ضربه های تروماتیک به مغز
آنوریسم
عوارض عملیات جراحی مغز (مانند جراحی های صرع که ممکن است برای جدا کردن دو نیمکره، جسم پینه ای را برش دهند)
بیماری های تخریبی عصبی مانند سندرم کورتیکوبازال (CBS) و بیماری کروتزفلد-ژاکوب (CJD)
علائم:
حرکات غیرقابل مهار دست
انجام کارهای ناخواسته مانند برداشتن اشیا یا حتی ضربه به خود
حس جدایی دست از جسم
معمولاً ناشی از سکته، آسیب مغزی یا صدمه به جسم پینه ای مغز
۵. سندرم کاپگراس
سندرم کاپگراس (Capgras Syndrome) یکی از پیچیده ترین مشکلات ادراکی-احساسی است که فرد چهره های شناخته شده را از نظر شناختی تشخیص می دهد اما پیوند عاطفی با آنها قطع می شود. این شکاف بین شناخت و احساس، به هذیان «جایگزینی» نزدیکان منجر می گردد. در بعضی موارد، این اعتقاد به افراد ناآشنا، حیوانات خانگی یا حتی اشیا و مکان ها گسترش می یابد.
اختلال در پیوند بین لوب تمپورال (مسئول شناسایی چهره) و آمیگدال (مرکز پردازش احساسات) باعث می شود بیمار چهره را بشناسد اما واکنش احساسی مربوطه را تجربه نکند؛ در نتیجه، مغز نتیجه گیری می کند که فرد «اصلی» نیست. اغلب با آلزایمر یا اسکیزوفرنی همراه است.
علائم:
بیماران ممکن است در برخورد با کسی که او را جایگزین می دانند، واکنش هایی مانند موارد زیر نشان دهند:
حس خشم یا آشفتگی شدید در حضور فرد هذیانی
اجتناب از گفتگو یا تعامل با شخص «جعلی»
احساس خطر از سوی جایگزین یا اعتقاد به اهداف بدخواهانه او
در موارد نادر، رفتارهای پرخاشگرانه یا تهدیدکننده
صرف انرژی زیاد برای اثبات تقلبی بودن «جایگزین»
۶. آپوتمنوفیلیا

آپوتمنوفیلیا (Apotemnophilia) یک وضعیت روانشناختی نادر است که فرد، علی رغم سلامت ظاهری، میل پایدار و شدید به بریدن یک اندام سالم خاص از بدن خود دارد.
در اصطلاحات روان پزشکی، این پدیده با اختلال یکپارچگی هویت بدن (BIID) همپوشانی دارد، که در آن فرد حس می کند بخشی از جسمش «متعلق به او نیست» یا در تصویر ذهنی بدن جایگاه صحیحی ندارد.
پژوهشگران دریافتند آپوتمنوفیلیا از نقص در نقشه عصبی اندام ها در ناحیه SPL سمت راست ناشی می شود. به بیان دیگر، مغز بیمار اندام را از نظر حسی شناسایی می کند، اما آن را بخشی از «جسم خود» نمی داند. این ناسازگاری بین حس جسمانی و نقشه ذهنی بدن، منبع اصلی تمایل غیرقابل مهار به قطع اندام به شمار می رود.
علائم:
میل قوی به بریدن عضو برای دستیابی به «تصویر بدن ایده آل»
حس غیرضروری بودن یک اندام سالم
گاهی اقدام به آسیب رسانی به خود برای تحقق این تمایل
۷. لیکانتروپی بالینی
لیکانتروپی بالینی (Clinical Lycanthropy) که گاهی لایکومانیا (Lycomania) نامیده می شود، یک اختلال روان پریشی فوق العاده نادر است که فرد به طور محکم باور دارد در حال دگرگونی به حیوان است یا قبلاً تغییر کرده است.
این اعتقاد اغلب به حیواناتی مانند گرگ، سگ یا شکارچیان بزرگ دیگر مربوط می شود و ریشه ای عمیق در افسانه های کهن گرگینه ها (Werewolves) دارد. با این حال، در روان پزشکی نوین، این پدیده به عنوان نوعی هذیان با پایه عصبی و روانشناختی تلقی می شود.
دلیل دقیق لیکانتروپی بالینی هنوز نامعلوم است، اما شواهد حاکی از ترکیب عوامل عصبی، روانی و فرهنگی در بروز آن است.
علائم:
هذیان دگرگونی به حیوان (اغلب گرگ)
رفتارهای تقلیدی از حیوان تصور شده (غریدن، راه رفتن روی چهار دست و پا و غیره)
تمایل یا تلاش برای مصرف گوشت نپخته
با ترسناک ترین و عجیب ترین اختلال های روانی آشنا شوید!
