چگونه ترتیب تولد در خانواده شخصیت ما را شکل میدهد؟
فرزندان یک خانواده بر اساس ترتیب تولد خود، ویژگیهای متفاوتی پیدا خواهند کرد که بر شکل گیری شخصیت آنها تاثیر میگذارد. در یک خانواده با وجود ژنها و شرایط محیطی یکسان، فرزندان با هم تفاوتهای چشمگیری دارند، مثلا یکی از آنها مسئولیتپذیری بیشتر و دیگری خلاقیت بیشتری دارد.
فهرست مطالب
چرا ترتیب تولد میتواند در شخصیت فرد تاثیرگذار باشد؟
ویژگیهای شخصیتی فرزند اول
ویژگیهای شخصیتی فرزند وسط
ویژگیهای شخصیتی کوچکترین فرزند
ویژگیهای شخصیتی تک فرزند
چرا ترتیب تولد میتواند در شخصیت فرد تاثیرگذار باشد؟
دکتر کوین لمن، روانشناس که حدود ۴۰ سال ترتیب تولد فرزندان را مطالعه کرده است میگوید: یکی از عوامل مهم این است که والدین بر اساس بزرگترین، وسط، کوچکترین یا تنها فرزندشان، رفتار متفاوتی با فرزندان خود دارند. در نتیجه کودکان نیز شخصیتهای متفاوتی پیدا خواهند کرد.
مری والاس، یک درمانگر کودک و خانواده و نویسنده کتابهای مختلف در این حوزه، گفته است که ترتیب تولد بر موقعیت کودک در رابطه با خواهر و برادرش نیز تأثیر میگذارد که میتواند شخصیت آنها را متفاوت کند. او توضیح میدهد: “هر موقعیت دارای نقاط قوت و چالشهای منحصر به فردی است.” در ادامه به ویژگی و تفاوتهای هر کدام از این موقعیتها میپردازیم.
ویژگیهای شخصیتی فرزند اول
روش تربیتی فرزند اول، آمیختهای از غریزه والدین، دانش قبلی و نیازموده، و آزمون و خطای زیادی همراه است. همین موضوع باعث میشود که والدین در رفتار با فرزند اول، مراقبت زیاد و سختگیرانهای داشته باشند و قوانین زیاد و خشکی برای کودک در نظر بگیرند.
والدین همچنان میخواهند که بهترین کودک را داشته باشند که از هر نظر بینقص است و کوچکترین ایرادی در رفتار او دیده نمیشود. همین برخورد موجب میشود که فرزندان اول کمالگرا باشند و برای تایید و رضایت والدین فشار روانی را تحمل و بیش از حد تلاش کنند.
آنها ممکن است سعی کنند در حضور والدین، شبیه بزرگسالان رفتار کنند، آرام و مودب و شاد باشند و خواستههای کودکانه خود را بهخاطر نگرانی بابت سرزنش، ابراز نکنند. آن روی سکه، ویژگی مثبتی شکل میگیرد که کوشا بودن و توانایی رهبری دیگران است. ویژگیهای اصلی فرزند اول عبارتاند از:
قابل اعتماد
وظیفه شناس
با برنامهریزی
محتاط
کنترلگر شرایط
پر دستاورد
نقاط قوت فرزند اول
فرزند اول زمانی به دنیا میآید که هیچ عامل دیگری برای حواس پرتی والدین وجود ندارد. در نتیجه او در مرکز توجه است. والدین وقت بیشتری برای فرزند او میگذارند و چیزهای زیادی به او یاد میدهند. این کار برای والدین نه تنها خسته کننده نیست؛ بلکه برای فرزند اول جذاب هم هست.
همین میزان توجه میتواند در به موفقیت رسیدن فرزندان اول نقش بازی کند. شاید به همین دلیل است که فرزندان اول معمولا تحصیلات بیشتری دارند و در آزمونهای هوش نمره بالاتری نسبت به خواهر و برادر خود کسب میکنند.
چالشهای فرزند اول
متاسفانه توجه زیاد و موفقیت فرزندان اول هزینهای هم دارد و آن این است که فرزند اول هرگز آرام نمیگیرد و به فکر آرامش و سلامت خود نیست. آنها معمولا تبدیل به کمالگراهایی میشوند که ترس از شکست زیادی دارند و حس ناکافی بودن در آنها بهشدت بالاست. فرزندان اول در مقابل تغییرات انعطاف پذیری کمی نشان میدهند و میخواهند هر طور شده از راهی که رفتهاند به موفقیت برسند.
همچنین معمولا میزان مسئولیتی که والدین به فرزندان اول میدهند زیاد است. مثلا در کمک به والدین یا تلاش برای نگهداری خواهر و برادر کوچکتر، آنها یاد گرفتهاند که مسئولیت قبول کنند، پس در بزرگسالی هم بدون اینکه از آنها خواسته شود و یا به آنها مربوط باشد، مسئولیتهای زیادی را داوطلبانه میپذیرند که به فشار روانی و خستگی آنها منجر میشود.
ویژگیهای شخصیتی فرزند وسط
زمانی که کودک دوم (وسط) به دنیا میآید، برای والدین اتفاق تازه و عجیبی رخ نداده است. آنها باتجربهتر و خونسرد هستند در نتیجه سختگیریها و قوانین قبلی را ندارد. فرزند وسط با آرامش بیشتری میتواند به سمت آن چیزی که خود میخواهد حرکت کند. اما مشکل اینجاست که توجه کمتری هم نصیب کودک دوم میشود.
فرزندان وسط معمولا نسبت به خواهر و برادر بزرگتر یا کوچکتر توجه کمتری میگیرند و همین باعث میشود در آینده بیشتر به دنبال راضی یا خشنود کردن دیگران از خود باشند تا آن عدم توجه کودکی را جبران کنند. فرزند وسطی، باید هم در کنار فرزند اول و هم در کنار فرزند آخر خانواده بماند و با آنها مهربان باشد. او بیشتر از اینکه دیده شود، دیگران را میبیند و معمولا در کودکی احساس طرد شدن و تنهایی دارد.
بهطورکلی، فرزندان وسطی، ممکن است ویژگیهای شخصیتی زیر را داشته باشند:
به دنبال راضیکردن دیگران
تا حدودی سرکش
دارای دوستیهای عمیق
با دایره اجتماعی بزرگی
صلحطلب
نقاط قوت فرزند وسط
همانطور که اشاره کند به دلیل توانمندی فرزند وسط برای همراهی با خواهر و برادر کوچکتر و بزرگتر، در آینده نیز این کودکان میتوانند با جامعه بهتر ارتباط برقرار کرده و با افراد متفاوت و حتی شرایط متفاوت، سازگارتر و همراهتر باشند. آنها توانمندی مذاکره و مهارتهای اجتماعی زیادی را کسب میکنند. بچههای وسطی به همین دلیل از والدین خود نیز امتیاز بالاتری از نظر میزان رضایت دارند.
همچنین آنها به جبران کمتوجهی در خانه، پیوندهای دوستی عمیقتری دارند و کمتر به خانواده وابسته میشوند. فرزندان وسط زودتر از سایر فرزندان توانایی و شهامت مستقل شدن و رشد کردن را خواهند داشت.
چالشهای کودک وسطی
فرزند وسط نه بهاندازه فرزند اول برای خانواده محبوب و برتر از کودکان دیگر دیده میشود، نه بهاندازه فرزند آخر مورد توجه والدین و گیرنده احساسات آنان است.
این موضوع باعث میشود که احساسها و نیازهای فرزند وسط نادیده گرفته شود و به او احساس بد بودن، گناهکار بودن و تنهایی خواهد داد: چرا والدینم مرا بهاندازه بقیه دوست ندارند؟ آنها معمولا بین دعوای فرزندان اول و آخر بر سر گرفتن توجه، گم میشوند. این نیاز به توجه در بزرگسالی به طرق مختلفی به آنها آسیب میزند.
ویژگیهای شخصیتی کوچکترین فرزند
میرسیم به کوچکترین فرزند که با به دنیا آمدنشان والدین کاملا با تجربه و آرام هستند و محدودیتهای قبلی را برای این فرزند قائل نمیشوند. در نتیجه این فرزند به شدن آزاد و رهایی طلب بزرگ خواهد شد. ویژگیهای فرزند کوچک خانواده معمولا ویژگیهای زیر است:
ماجراجو
ساده گیر
سربههوا
اجتماعی
توجه طلب
خودمحور
نقاط قوت کوچکترین فرزند
فرزندان کوچکتر مستقل هستند؛ اما چون توجه زیاد والدین را ندارند راههایی برای جلب توجه پیدا میکنند. آنها معمولا شخصیتی اجتماعی و برونگرا و شوخ دارند و میتوانند در هر جمعی بدرخشند. آنها قادرند بهراحتی با هر جمعی همراه شوند و در کار تیمی بسیار قوی هستند. سرخوشی و آسان گرفتن، از ویژگی دیگر آنهاست. توانایی کلامی در آنها بسیار بالاست و میتوانند با کلمات دیگران را افسون کنند.
فرزندان کوچکتر، ماجراجویی بیشتر و جسارت بیشتری برای تجربیات جدید دارند و آمادهاند تا سرگرمیهای جدید را امتحان کنند. اعتمادبهنفس آنان معمولا بسیار خوب است و نگران شکست خود نیستند.
چالشهای کوچکترین فرزند
کوچکترین فرزند خانواده، همانطور که گفته شد با خونسردی والدین مواجه میشود، به همین دلیل ممکن است احساس کند که هیچ کاری از طرف او چندان اهمیت ندارد، و اصلا فرقی ندارد که او هست یا نه. در واقع هیچ کدام از دستاوردهای او یا موفقیتهایی که کسب میکند بهاندازه فرزندان بزرگتر دیده نمیشود چرا که چیز جدیدی نیست. والدین شادی و شور و شوق کمتری نسبت به کارهای او نشان میدهند که باعث سرخوردگی و ناامیدی او خواهد شد.
فرزندان کوچکتر بهندرت تنبیه میشوند و از این نظر فضا بسیار باز و راحتی دارند، همین موضوع باعث میشود زیاد از حد سربههوا و بیتوجه و سهلانگار باشند و در بزرگسالی توانایی نگه داشتن یک چارچوب و قانون خشک را ندارند.
ویژگیهای شخصیتی تک فرزند
تک فرزند بودن یک موقعیت متفاوت است. هیچ رقیبی برای تک فرزند خانواده وجود ندارد، در نتیجه او میتواند به طور انحصاری از توجه والدین آن هم برای همیشه برخوردار باشد. همین موضوع باعث میشود تک فرزندان حتی از اولین فرزندان نیز اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشند و گاهی صفت خودخواهی درون آنها شکل میگیرد.
آنها به نسبت کودکانی که خواهر و برادر دارند، چالشهای کمتری نیز تجربه میکنند، و میتوان گفت نقاط قوت آنا نیز تماما به شیوه تربیتی والدین و کنترل توجه و در مقابل آن، قوانین و سختگیریها به وابسته است. همچنین بهخاطر نداشتن خواهر و برادر، آنها دیرتر یاد میگیرند که با دیگر کودکان چطور ارتباط برقرار کنند و مهارتهای اجتماعی آنان نیز کندتر شکل میگیرد.
عموما تک فرزندان ویژگیهای زیر را دارند:
بالغ بودن بیشتر به نسبت سن
کمالگرا
وظیفه شناس
کوشا
رهبر
خودخواه
فردگرا
آگاهی از اینکه ترتیب تولد چگونه بر شخصیت تأثیر میگذارد میتواند به شما کمک کند تا والدین بهتری شوید و نقاط ضعف هر موقعیت را پوشش دهید؛ بنابراین، اگر متوجه شدید فرزند بزرگتر نسبت به خودش خیلی سختگیر است یا فرزند وسطی احساس غفلت میکند، با تشویق بیشتر و توجه بیشتر به آنان کمک خواهید کرد.
نظر شما در این باره چیست؟ چه ویژگیهایی را برای فرزندان با موقعیتهای متفاوت میشناسید؟ نظر خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: اکالابلاگ