میزیتو
بلیط هواپیما فلای تودی
خبرهای ایران

معنی شعر ستایش فارسی ششم (+کلمات)

کرمان موتور

معنی کلمات و شعر به نام آن که جان را

برافروخت : روشن کردن،نور بخشیدن ، شعله ور ساختن
فضل : بخشش ، نیکویی ، کمال
فیض: بخشش ، برکت ،عنایت ، لطف
فروغ: روشنایی ،نور
اندر: درآن
تاب: قدرت و توانایی ، طاقت
تجلی: ظهور، تابش، آشکار شدن ، روشن شدن
حق تعالی: خداوند بلند مرتبه
خرد: تدبیر، بینش ، عقل
جان: روان ، روح ، نفس
گلشن: بوستان

به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نورجان برافروخت

معنی: به نام خداوندی که به روح آدمی توانایی فکر کردن بخشید و به دل همانند چراغی نور بخشید

زفضلش هر دو عالم ، گشت روشن زفیضش خاک آدم ، گشت گلشن

معنی: از بخشش و نیکویی او هر دو جهان روشن شد و از لطف و عنایت او ِسرشت آدمی که از خاکی بی ارزش بود تبدیل به گلستان شد ( وجود آدمی با دمیدن روح در آن ارزش یافت )

جهان، جمله، فروغ نور حق ، دان حق اندر وی زپیدایی است پنهان

معنی: همه ی دنیا را جلوه ای از نور خدا بدان و وجود خداوند در همه چیز چه آشکار و چه پنهان مشخص است

خرد را نیست تاب نور آن روی برو از بهر او، چشم دگر جوی

معنی: عقل انسان توانایی درک خداوند را ندارد برای دیدن خداوند باید دنبال چشم دیگری (چشم دل) بود

در او هر چه بگفتند از کم وبیش نشانی داده اند از دیده ی خویش

معنی: هرچه کم وزیاد از خداوند گفته اند همه بر اساس دیده های چشم خود بوده است

به نزد آن که جانش در تجلی است همه عالم ، کتاب حق تعالی است

معنی: در نزد کسی که روح وروان آن محل آشکار شدن خداوند است همه ی دنیا برای او همانند کتابی است که به وسیله ی آن می توان به شناخت خداوند دست یافت

عضویت در تلگرام عصر ترکیه عضویت در اینستاگرام عصر ترکیه
منبع
همگام درس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا