چرا آدمهای خوب کارهای بد می کنند؟(روانشناسی سایه)
شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد آن هم زمانی که متوجه رفتاری از فردی شده اید که اصلا فکرش را نمی کردید بتواند چنین رفتاری از خود نشان دهد!

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد آن هم زمانی که متوجه رفتاری از فردی شده اید که اصلا فکرش را نمی کردید بتواند چنین رفتاری از خود نشان دهد! این داستان را ببینید:
به گزارش خبرنامه،زمستان ۱۴۰۱، دادگاه کیفری تهران. مردی حدود ۴۰ ساله با پیراهن ساده و ظاهری آرام، روبهروی قاضی ایستاده. او متهم به قتل پدرش است. وقتی قاضی از او میپرسد چرا این کار را کرده، میگوید:
«من اصلاً آدم خشنی نیستم. همیشه سعی میکردم با پدرم مدارا کنم. ولی اون شب… انگار یه چیزی درونم ترکید. خودمم نفهمیدم چی شد. بعدش فقط دیدم چاقو توی دستمه.»
همسایهها شهادت میدهند که او همیشه ساکت، محترم و خوشبرخورد بوده. همکارانش میگویند همیشه میانجی دعواها بود. اما حالا در جایگاه متهم به قتل ایستاده. روانپزشک قانونی اعلام کرده که این مرد دچار اختلال روانی نیست، اما نشانههایی از فروپاشی روانی شدید ناشی از خشم سرکوبشده دارد.
او یک هیولا نبود. بیمار روانی هم نبود. فقط انسانی بود، با چهرهای معمولی و گذشتهای آرام. پس چه شد که ناگهان مرزهای اخلاق و انسانیت را شکست؟
در گزارش روانپزشک قانونی آمده:
«متهم هیچ اختلال روانی خاصی ندارد. اما نشانههایی از انفجار هیجانی ناشی از سالها خشم سرکوبشده در او دیده میشود.»
او بیمار روانی نبود. قاتل بالفطره هم نبود. پس چه چیزی درون این مرد معمولی، روزی چنان سر برآورد که مرزهای اخلاق، تربیت، و عقلانیت را شکست؟ بیایید در این مقاله از از صفحه سلامت روان خبرنامه نگاهی عمیق تر به این موضوع داشته باشیم! با ما همراه باشید.
روانشناسی سایه
روانپزشک مشهور سوئیسی، کارل گوستاو یونگ، باور داشت که شخصیت انسان فقط شامل چیزهایی نیست که میبینیم و باهاش زندگی میکنیم—بلکه یک بخش پنهان، تاریک و انکارشده هم وجود دارد که او آن را سایه نامید.
سایه، مجموعهای از ویژگیهاییست که ما آنها را «ناپسند»، «زشت»، «خطرناک» یا «غیراخلاقی» میدانیم و برای همین، آنها را سرکوب میکنیم:
خشم
حسادت
میل به سلطهگری
خودخواهی
تمایلات جنسی سرکوبشده
میل به خشونت، تحقیر، انتقام، یا حتی نابودی
ما این ویژگیها را از خودمان جدا میکنیم، انکار میکنیم و به عمق روانمان میفرستیم. اما…
سایه نمیمیرد. فقط منتظر میماند.
روانشناسی سایه: چرا آدمهای خوب، کارهای بد میکنند؟
بیشتر ما دوست داریم خودمان را «آدم خوب» بدانیم. این تصویر ذهنی به ما امنیت، هویت و افتخار میدهد.
اما واقعیت این است: هیچکس فقط خوب یا فقط بد نیست.
وقتی تمام بخشهای ناخوشایند وجودمان را سرکوب میکنیم، نهتنها از آنها رهایی پیدا نمیکنیم، بلکه قدرت آنها را بیشتر میکنیم.
و سایه، در موقعیتهایی خاص، مثل:
فشار روانی شدید
تحقیر مداوم
نادیدهگرفتهشدن
خشمهای مزمن
احساس بیعدالتی
… بالا میآید و خودش را نشان میدهد. درست در لحظهای که ما فکر میکنیم «در کنترل همه چیز هستیم».
سایه در زندگی روزمره چطور عمل میکند؟
حتماً قرار نیست آدمها دست به قتل یا جنایت بزنند.
سایه در رفتارهای روزانهی ما هم حضور دارد—در پشت پرده. به همین دلیل است که روانشناسی سایه و اطلاع از آن اهمیت پیدا می کند.
۱. فرافکنی (Projection)
ویژگیهایی را که نمیپذیریم، به دیگران نسبت میدهیم.
مثلاً کسی که خودش میل به قدرت دارد، دیگران را متهم به کنترلگری میکند.
۲. اخلاقگرایی افراطی
افرادی که بیش از حد «درستکار» هستند، اغلب سایهی پررنگی دارند. آنها ممکن است در پنهان، دست به کارهایی بزنند که خودشان همیشه محکومش میکنند.
۳. انفجارهای ناگهانی
شخصی که همیشه ساکت است، ناگهان رفتار خشنی از خود نشان میدهد که نه خودش و نه اطرافیانش باور نمیکنند.
۴. جذب افراد مشکلدار
گاهی ما جذب کسانی میشویم که سایههای سرکوبشدهی ما را زندگی میکنند.
مثلاً فردی که خودش میل به عصیان دارد، عاشق شخصیتهای سرکش و بیرحم میشود.
سایه، دشمن ما نیست
یونگ میگفت:
«تا زمانی که ناخودآگاه را آگاه نسازی، آن را تقدیر مینامی و فکر میکنی دست خودت نیست.»
سایه، فقط به این دلیل خطرناک میشود که نادیده گرفته شده.
او دشمن نیست. سایه، بخشی از ماست. بخشی که انرژی دارد، حقیقت دارد، و باید شناخته و پذیرفته شود—نه سرکوب.
چطور با سایهمان روبهرو شویم؟
موارد زیر کمک تان می کنند که با سایه تان روبرو شوید:
۱. خودآگاهی بیرحمانه
هر بار که کسی روی اعصابت میرود، از خودت بپرس:
«چی در اون هست که من در خودم انکار میکنم؟»
۲. بنویس
بر اساس روانشناسی سایه نوشتن می تواند کمک شایانی به شناخت احساسات تان کند! احساسات ناخوشایندت را در دفتر شخصی بنویس—بدون سانسور.
۳. رؤیاها را جدی بگیر
یونگ باور داشت که رؤیاها، زبان ناخودآگاهاند. هر چهرهی تاریک یا خشنی در رؤیاها میتواند نمایندهی سایه باشد.
۴. کمتر قضاوت، بیشتر تأمل
قبل از قضاوت دیگران، از خودت بپرس: «من اگر در موقعیت اون بودم، چه کار میکردم؟»
۵. سایه را بیان کن؛ نه زندگی
نقاشی، نوشتن، تئاتر، شوخی سیاه، موسیقی و حتی فیلمسازی، راههایی هستند برای ابراز سایه، بدون آنکه آسیبی به خود یا دیگران بزنیم.
کلام پایانی
روانشناسی سایه مفهوم زیبایی است! شاید هیچکدام از ما قاتل نباشیم.
اما همگی، در لحظاتی خاص، حسهایی را تجربه میکنیم که با تصویر «آدم خوب» همخوان نیست.
یاد گرفتن مواجهه با سایه، نه تنها ما را از خطر رفتارهای پیشبینیناپذیر نجات میدهد، بلکه انسان کاملتریمان میکند.
نه برای اینکه بیعیب باشیم—بلکه چون جرأت کردهایم تاریکیمان را ببینیم! آن بعد از شخصیت مان که شاید حتی فکرش را نمی کردیم که بتواند وارد عمل شود!