فال حافظ تو در این لحظه:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
تفسیر:
اقبال شما بلند است و بخت به شما روی آورده، روزهای غم و سختی تمام شده و فال شما بسیار فرخنده و نیکوست. به زودی نعمت و برکت به زندگی تان سرازیر می شود. شکرگزار خداوند باشید و از یاد او غاف نشوید.
شکیبایی رمز مهم موفقیت است، با ایمان و صبر می توانید بر مشکلاتی که سر راه شما ظاهر می شوند به راحتی غلبه کنید. به زودی خبر خوشی دریافت می کنید، ملاقات مهمی در پیش دارید که اثر مثبتی روی زندگی شما خواهد گذاشت.
متن کامل غزل: اینجا
______________________________________
رازها و فال های بیشتر از حضرت حافظ:
فال حافظ : دو بیت + با توکل به خداوند و تلاش مضاعف جلو بروید
فال حافظ : دو بیت + از شکست های گذشته درس عبرت بگیرید
فال حافظ : دو بیت + هیچکس بی عیب و نقص نیست
فال حافظ : دو بیت + با یاد خدا باطن خود را جلا دهید
فال حافظ : دو بیت + با شرایط بد بسازید تا روزگار خوشی و کامیابی فرا برسد
فال حافظ : دو بیت + دوراندیش باشید
فال حافظ : دو بیت + فریب و ریاکاری عاقبت خوشی ندارد
فال حافظ : دو بیت + انسان خوبی هستید
فال حافظ : دو بیت + ثابت قدم باشید تا به مراد دل خود برسید
فال حافظ : دو بیت + دوستان صدیق و شفیق را به یاد داشته باشید
فال حافظ : دو بیت + همیشه زندگی به کام ما نخواهد بود
فال حافظ : دو بیت + دو رمز موفقیت در هرکاری
فال حافظ : دو بیت + در رفتار و منش خود دقت کنید
زبان و ادب فارسی در روزگار حافظ
بهاءالدین خرمشاهی میگوید با آنکه بیثباتیهای مداومِ روزگار حافظ ( که ناشی از حمله و سیطره مغولان بود)، باعثِ ویرانیِ اجتماعی و عدمِ اطمینانِ سیاسی شده بود، اما درعینحال عصری از دستاوردهای بزرگ فرهنگی و ادبی و آفرینش شاهکارهایی در رشتههای مختلف بود، که نمونهاش نهتنها در شُکوهِ شعر حافظ بلکه در تفسیر تاریخی نویسندهٔ معاصرش، ابن خلدون و مقدمهٔ معروف کتاب اَلْعِبَر نیز دیده میشود.
آنهماری شیمل میگوید حدود سال ۷۵۰ ه.ق در شیراز و دیگر شهرهای ایران شاعران کمشمار نبودند و بهباور ادوارد بِراوْن، سدهٔ هشتم ه. ق، پربارترینِ روزگارِ ادبیِ ایران بوده که تحت حمایتِ شماری از حکومتهای کوچک قرار داشته که سعی در رقابت برای پشتیبانی از شاعران و نویسندگان داشتند.
سلمان ساوجی، شاعرِ ستایندهٔ جلایریان در بغداد و تبریز، به مهارت در کاربرد ایهام در قصیدههای مصنوع شهرت داشت.
کمالالدین خواجوی کرمانی که در شیراز اقامت گزیده بود، در همانجا درگذشت. شباهت میان شعر او و حافظ مورد توجه است. افزون بر دیوان غزلیاتش، خمسهای با درونمایهٔ عرفانی دارد و یکی از آنها، همای و همایون است.
کمال خُجَندی مُفَسِّرِ نظریهٔ وحدت وجود بود و ظاهراً با حافظ مراوده داشت. حتی در شیراز شعر عمادالدین فقیه کرمانی مطرح بود. او بزرگترین مدحکنندهٔ مظفریان و نویسندهای غنایی و سرایندهٔ پنج مثنوی عرفانی بود. ظاهراً میان او و حافظ ارتباطی نبودهاست.
او ادامه میدهد در روزگار حافظ، دورهٔ زُهدِ ابن خفیف، تجربههای عرفانی روزبِهان بَقْلی و دوران سعدی پایان یافته و روش مذهبیِ متکلم اَشعَری، عَضُدُالدّین ایجی رخ نموده بود. اثر او بهنام مَواقف، از کتابهای مرجع و معیار شد و متکلمانِ پس از او، بر آن شرحهایی نوشتند.
بهگفتهٔ ذبیحالله صفا، روش استادان قدیم شعر فارسی در سدههای هفتم و هشتم ه. ق، هنوز کنار گذاشته نشده بود و با آنکه حکومتهای بزرگ خوارزمشاهیان و غوریان سقوط کرده بودند، اما اثری بزرگ در شعر درباری ایران نگذاشت و افزون بر اینها، حکومتهای کوچک نیز خود را پشتیبان علم و فرهنگ و هنر نگاه میداشتند.
با این همه، به خاطر غیرفارسیزبان بودنِ حکومت اصلی و مرکزی ایران، تا اندازهای رویکردِ درباری شعرِ فارسی رنگ باخت و ادب فارسی بیشتر دارای بُعدی عمومی شد.
با کمرنگ شدن شعر درباری، شعر ذوقی و عارفانه رواج بیشتری پیدا کرد. صفا در ادامه میگوید اما با وجود این رنگ باختن شعر درباری، قصیده و شعرِ مدحگونه از بین نرفت و در این دوران، شاعران قصیدهسرایِ مدحگویی چون اَثیرُالدّین اومانی، بَدرِ جاجَرمی، مَجد هَمگَر، رُکنِ صایِن، ابن یمین، سلمان ساوُجی و برخی دیگر سربرآوردند و البته کسانی چون سِیفُالدّین فَرْغانی با وجود مهارت در قصیده، زبان به مدح نگشودند.
از سوی دیگر، با افول قصیده در سدههای هفتم و هشتم ه. ق، غزل راهِ اوج میپیمود و در اواخر سدهٔ ششم ه.ق با آنکه قصیده همچنان در کانون توجه بود، اما در کمتر دیوانی از آن دوران میتوان ردِّ پایی از غزل مشاهده نکرد.
در آغاز سدهٔ هفتم ه. ق، دو نوع غزل عاشقانه و غزل عارفانه دیده میشود که اگرچه غزل عارفانه هنوز زیر سایهٔ غزل عاشقانه بود، اما نشان از آیندهای مستقل داشت.
در آغاز سدهٔ هفتم و در غزلهای کمالالدین اسماعیل این پیوند کمابیش دیده میشود و غزلِ عارفانهٔ این دوران در شعر عطار بهکمال رخ مینماید.
پس از آن در غزل سعدی، غزل عاشقانه به نهایت کمال خویش رسید و همزمان نیز غزل عارفانه بهدنبال شیوهٔ عطار رشد یافت و در شعر شاعرانی چون فخرالدین عراقی و مولوی به اوج خود رسید.
سیف فرغانی نیز در این دوران غزلهایی عارفانه سرود که برخی در پاسخ غزلهای شاعر همروزگارش، سعدی است.
با آنکه در بیشتر سدهٔ هفتم ه. ق، روند غزل عاشقانه و عارفانه جدا میکرد، اما اثری که شاعرانِ بزرگِ غزلسرای سدهٔ هفتم ه.ق مانند سعدی، مولوی و عراقی بر غزل گذاشتند، سبب درهمآمیختن دو غزل عاشقانه و عارفانه شد و روشی تازه در غزل پدیدار شد.
در این روش، میان اندیشهٔ عارفانه و حکمت و وَعظ با زبانِ لطیفِ شعرِ تغزلی و دقت شاعرانش در بهکاربردن الفاظ مناسب پیوند برقرار شد و مجالی را فراهم کرد تا با بهره از تعبیرات و ترکیبات عاشقانهٔ پیشین، اندیشههای متعالیِ خویش را بیان کنند و این پیوند در غزل شاعرانی چون خسرو دهلوی، اوحَدی، خواجو، عماد، کمال خجندی، سیف فرغانی و حافظ نمود یافت و البته در شعر حافظ به اوج کمال خویش رسید.
عالیییییی بود