3 راهکار برای رهایی از خاطرات تلخ گذشته
از نگاه دکتر جو دیسپنزا، تغییر واقعی یعنی تبدیل شدن به انسانی که دیگر نیازی به گذشته ندارد. نه با زور، نه با انکار، بلکه با آگاهی، حضور و تمرین مداوم. آینده زمانی شروع میشود که بدن، گذشته را رها کند.

چرا با وجود آگاهی، تمرین و تلاش، باز هم به الگوهای قدیمی برمیگردیم؟ دکتر جو دیسپنزا، عصبپژوه و نویسنده پرفروش، میگوید پاسخ این سؤال در جایی عمیقتر از اراده است: در سیمکشی مغز و حافظهی بدن.
بدن، اسیر گذشته است
به گفته دکتر دیسپنزا، اغلب ما فکر میکنیم ذهنمان تصمیم میگیرد، اما در واقع این بدن است که فرمان را در دست دارد. وقتی سالها یک احساس، واکنش یا الگوی فکری تکرار میشود، بدن آن را به «حالت پیشفرض» تبدیل میکند.
ترس، خشم، رهاشدگی یا کمبود—همه میتوانند به حافظهی سلولی تبدیل شوند؛ حتی وقتی آگاهانه میخواهیم تغییر کنیم.
چرا تغییر اینقدر سخت است؟

دیسپنزا توضیح میدهد که مغز عاشق پیشبینیپذیری است. ناشناخته برای مغز مساوی با خطر است، حتی اگر آیندهی جدید سالمتر و شادتر باشد. به همین دلیل، هنگام تغییر واقعی، بدن شروع به مقاومت میکند:
بیحوصلگی، اضطراب، خوابآلودگی، یا حتی بازگشت به روابط و رفتارهای قدیمی.
مدیتیشن؛ تمرین خروج از «خودِ قدیمی»

از نگاه دکتر جو، مدیتیشن فقط آرامسازی نیست؛ تمرینی عصبیـزیستی برای ساخت مغزی تازه است.
وقتی در مدیتیشن از احساسات قدیمی جدا میشویم و به آیندهای که هنوز نیامده فکر میکنیم، مغز شروع به ساخت مسیرهای عصبی جدید میکند.
به زبان ساده:

«اگر بتوانی قبل از وقوع یک اتفاق، احساسش را تجربه کنی، بدنت دیگر در گذشته زندگی نمیکند.»
احساس آینده، کلید آفرینش
دیسپنزا تأکید میکند که آینده با فکر ساخته نمیشود، با «احساس» ساخته میشود.
احساس شایستگی، امنیت، عشق یا فراوانی، سیگنالهایی هستند که بدن را وارد هویت جدید میکنند.
وقتی بدن باور کند، زندگی هم شروع به همفرکانس شدن میکند.
منبع: همشهری آنلاین
سایر منابع: shortform