۱۰ سریال برتر عاشقانه‌ ایرانی (+عکس)

بانوی عمارت

سریال بانوی عمارت، روایت‌گر داستانی عاشقانه میان شازده ارسلان و فخرالزمان در دوره‌ی قاجار است. ارسلان از شاهزادگانی محسوب می‌شود که آنچنان به زندگی درباری اعتقاد ندارد، به‌همین خاطر در بیرون از قصر پادشاهی به امور روزمره‌ی خودش می‌پردازد. در آن طرف قصه، برخلاف ارسلان، فخرالزمان دختری از سطح پایین جامعه است که همیشه در منجلاب محدودید‌های خانواده‌اش قرار دارد. فخرالزمان پس از گذراندن مشقت‌های زیاد، در نهایت با شازده ارسلان ازدواج می‌کند، او در ابتدا این ذهنیت را دارد که دیگر تمام سختی‌هایش تمام شده اما زمانی که پایش به عمارت شازده باز می‌شود، درگیر جنگ‌های دیگری خواهد شد که در برابر گذشته‌اش تنها نقطه‌ای کوچک محسوب می‌شود.

پدر

سریال پدر، داستان دو جوان عاشق از دو جهان متفاوت را روایت می‌کند. قضیه در این اثر اینطور شروع خواهد شد که دختر داستان ما یعنی لیلا، سرش با خوشگذرانی و رفیق‌هایش گرم است، در آن سوی داستان، حامد که روزی عاشق لیلا خواهد شد، جوانی مذهبی است که کلاً علاقه‌ای به ارتباط گرفتن با دیگر انسان‌ها را ندارد. حامد سد دفاعی خودش را تا یک حدی می‌تواند در برابر این موضوع حفظ کند اما از یک جایی به بعد، او روبه‌روی خودش لیلا را می‌بیند. این برخورد کم‌کم پر و بال می‌گیرد و یک ارتباط ساده، تبدیل به عشقی خواهد شد که دو جهان متفاوت را به یک‌دیگر متصل می‌کند. سرانجام این عشق، ازدواج میان لیلا و حامد می‌شود اما زمان آن بسیار کوتاه خواهد بود چون حامد در یک تصادف جانش را از دست می‌دهد.

گیل دخت

سریال گیل دخت با داستانی عاشقانه و تاریخی در زمان کشمکش‌های سیاسی حکومت قاجار روایت خواهد شد، این اثر حول محور زندگی دو جوان عاشق با نام‌های مریم گیلانی و احتشام می‌چرخد. اولین سد عشقی این دو جوان، جایگاه‌ آن‌ها محسوب می‌شود، مریم دختری روستازاده و از سطح پایین جامعه است اما احتشام جوانی نجیب‌زاده و تحصیل کرده از دربار قاجار می‌باشد. مریم از دخترهای مستقل دوران خودش به حساب می‌آید که در برابر ظلم ایستادگی می‌کند، آشنایی او با احتشام باعث می‌شود، مریم قدرت بیشتری بگیرد اما این قدرت توسط رجال سیاسی دربار سرکوب خواهد شد چون مریم از نجیب‌زادگان نیست و تنها یک دختر روستایی است که اهداف بزرگی دارد.

زمانه

زمانه از سریال‌های جذاب صدا و سیما محسوب می‌شود که در زمان پخشش حسابی سر و صدا به‌پا کرد. داستان این اثر از جایی شروع خواهد شد که دو خانواده سعی دارند، بهزاد و بهار که پسرعمو و دخترعموی هم می‌شوند را به عقد هم دربیاورند اما این اتفاق رقم نمی‌خورد؛ چون بهزاد با فرد دیگری به نام ارغوان ازدواج کرده. بهزاد و ارغوان چند وقتی به‌صورت پنهانی باهم زندگی می‌کنند اما زمانی که بهزاد راز پنهانی ارغوان می‌فهمد، خیلی زود از او جدا می‌شود. بهزاد بعد از این جدایی برای اینکه سر از ماجرای مرگ پدرش دربیاورد، با اسرارهای عمه‌اش به دخترعمویش بهار پیشنهاد ازدواج می‌دهد، او پس از اینکه با بهار ازدواج می‌کند، به آرامی وارد دستگاه کاری عمویش می‌شود تا قاتل پدرش را پیدا کند.

کیمیا

سریال کیمیا از طولانی‌ترین ساخته‌های صدا و سیما است که داستان بسیار جذابی را روایت خواهد کرد. همانطور که از نام اثر مشخص است، داستان سریال حول محور دختری به نام کیمیا می‌چرخد. این سریال زندگی کیمیا را به سه بخش جوانی، میان‌سالی و بزرگ‌سالی تقسیم خواهد کرد. اولین بخش مربوط به دوران نوجوانی کیمیا می‌شود که پیش از انقلاب را نشان می‌دهد، دومین بخش به ماجرای ازدواج اول کیمیا با آرش دامن می‌زند، کیمیا و آرش زندگی عاشقانه‌ای را در ابتدا شروع می‌کنند اما پایان آن به تلخی و جدایی تبدیل می‌شود. پس از این طلاق دختر کیمیا دست آرش می‌ماند، کیمیا سال‌های سال دنبال او می‌گردد اما موفق به پیدا کردنش نمی‌شود تا اینکه پس از گذشت سال‌ها در فصل سوم، آزاده (دختر کیمیا) خودش به ایران می‌آید تا مادرش را پیدا کند.

شهرزاد

سریال شهرزاد جز اولین ساخته‌های شبکه نمایش خانگی محسوب می‌شود که حسابی سر و صدا به‌پا کرد، حجم محبوبیت این اثر تا جایی بود که سریال یک فصلی تبدیل به سه سیزن شد. داستان سریال شهرزاد درباره‌ی عشقی خالصانه است که در یک طرف آن شهرزاد و در طرف دیگر آن فرهاد قرار دارد. زوج عاشق ما درست تا آخرین لحظات کنارهم هستند اما وقتی فرهاد به‌خاطر پخش اعلامیه به زندان می‌فتد، بزرگ آقا، تصمیم می‌گیرد، شهرزاد را به عقد قباد دربیاورد. با ورود قباد به زندگی شهرزاد، داستان دچار تغییر می‌شود، شهرزاد کم‌کم به قباد علاقه پیدا می‌کند و زندگی خوبی را با او تشکیل می‌دهد اما یک اتفاق باعث خواهد شد، این زندگی از هم به‌پاشد و شهرزاد دوباره به عشق اولش فرهاد بازگردد و زندگی جدیدی را با او شروع کند.

تاسیان

تاسیان سریالی است که با سر و صداهای بسیاری کار خودش را شروع کرد اما پایانش آنچنان چنگی به دل نزد. سریال تاسیان دومین ساخته‌ی تینا پاکروان در‌ شبکه نمایش خانگی محسوب می‌شود. داستان این اثر از جایی شروع خواهد شد که پسر فقیر سریال یعنی امیر، دل‌باخته‌ی شیرین نجات می‌شود. امیر برای اینکه بتواند دل شیرین بدست آور‌د، دست به هرکاری می‌زند حتی اگر آن کار باعث مرگش شود. زوج عاشق ما در نهایت به‌هم می‌رسند اما مدت کمی در این دنیا دوام می‌آورند. زمانی که امیر می‌بیند، جان شیرین در خطر است، برای اینکه او را نجات دهد، هرکاری که از دستش برمی‌آید انجام می‌دهد اما موفق نمی‌شود و خودش نیز جانش را در راه نجات شیرین از دست می‌دهد.

رهایم کن

سریال رهایم کن جز عاشقانه‌هایی محسوب می‌شود که تماشای آن حسابی لذت بخش است، داستان این اثر از جایی شروع خواهد شد که هاتف به روستای محل زندگی‌اش باز می‌گردد. او پیش از اینکه به خانه‌ی پدری خودش برگردد، از این موضوع اطلاع ندارد که برادر بزرگترش حاتم، عاشق زنی به نام مارال شده. داستان از جایی جذاب خواهد شد که مارال، خواهر رفیق هاتف است، زمانی که هاتف متوجه‌ی این موضوع می‌شود و او را می‌بیند، دلش را به مارال می‌بازد. این بخش تنها نیمی از قصه‌ی سریال رهایم کن است، اصل ماجرا از زمانی آغاز خواهد شد که حاتم و هاتف روبه‌روی هم قرار می‌گیرند، شعله‌ی این عشق میان برادران تا جایی گُر خواهد گرفت که هاتف حاضر می‌شود، از برادر بزرگ‌ترش که روزی حاضر بود جانش را برایش بدهد، بگذرد تا به مارال برسد.

خاتون

سریال خاتون به کارگردانی تینا پاکروان، روایتی عاشقانه را در دل جنگ به نمایش می‌گذارد. داستان سریال از جایی شروع خواهد شد که شیرزاد با همسرش خاتون به‌ اختلاف می‌خورند. آن‌ها پس از این قضیه از هم جدا می‌شوند اما شیرزاد نمی‌تواند با این اتفاق کنار بیاید. خاتون پس از جدایی از همسرش، عضو گروهی از مردم خواهد شد که آن‌ها قصد دارند، کشور را از دست اشغالگرها نجات دهند؛ در این گر‌وه فردی به نام (رضا) ارتباطی نزدیک با خاتون برقرار می‌کند، سرانجام این ارتباط، تبدیل به عشقی خواهد شد که شیرزاد، دل دیدن آن را ندارد اما علاقه‌ی زیادش به خاتون باعث می‌شود او این قضیه را بپذیرد، به‌همین خاطر خودش را کنار می‌کشد تا خاتون کنار رضا بماند.

جیران

سریال جیران داستان عاشقانه‌ی ناصرالدین شاه قاجار و سوگولی‌اش جیران را به نمایش خواهد گذاشت. روزی‌ از روز‌ها که جناب شاه طبق منوال همیشه به شکار می‌رود، در شکارگاهش دختری را خواهد دید که چشمانی شبیه به آهو دارد؛ ناصر پس از اینکه خدیجه را می‌بیند، دلباخته‌ی او خواهد شد، به همین خاطر دستور می‌دهد، خدیجه را به نکاحش دربیاورند تا او تبدیل به سوگولی دربار ناصر شود. زنان شاه که می‌بینند، جناب ناصرالدین شاه تمام توجه‌اش جیران شده، تصمیم می‌گیرند با کمک مهدعُلیا (مادر ناصرالدین شاه قاجار) جیران را از سر راه بردارند. آن‌ها با دسیسه‌هایی که برای جیران می‌چینند، مهر او را به آرامی از دل شاه بیرون می‌کشند و جیران را به سمت تنهایی هدایت می‌کنند.