معرفی بهترین فیلمهای ژانر یاکوزایی تاریخ سینما(+عکس)
سینمای ژاپن، فارغ از انیمه همواره ژانرهای منحصر به فردی را به جهان معرفی کرده است. یکی از این ژانرهای قدرتمند و تأثیرگذار، سینمای «یاکوزا» است که تصویری عمیق از دنیای زیرزمینی و سازمانیافته گانگسترهای ژاپنی ارائه میدهد.

سینمای ژاپن، فارغ از انیمه همواره ژانرهای منحصر به فردی را به جهان معرفی کرده است. یکی از این ژانرهای قدرتمند و تأثیرگذار، سینمای «یاکوزا» است که تصویری عمیق از دنیای زیرزمینی و سازمانیافته گانگسترهای ژاپنی ارائه میدهد. اگرچه فیلمسازان بینالمللی نیز طی سالها به این ژانر پرداختهاند و آثار قابل توجهی خلق کردهاند، اما هیچکس نمیتواند پیچیدگیهای روانی، سنتها و بهای سنگین چنین سبک زندگی را به اندازه فیلمسازان ژاپنی به تصویر بکشد.
به گزارش گجت نیوز، این آثار سینمایی با ساختاری شبیه به فیلمهای اکشن-جنایی غربی، اغلب ریشه در سنتهای سامورایی و مفاهیم اخلاقی خاص خود دارند. جالب است بدانید که بسیاری از فیلمهای پرطرفدار هالیوود در این سبک، خود از شاهکارهای سینمای یاکوزا و عناصر داستانی و بصری آنها الهام گرفتهاند. در این مطلب از گجت نیوز به معرفی ده عنوان از بهترین فیلمهای ژانر یاکوزایی پرداختهایم که تماشای هر کدام، دریچهای نو به سوی درک این دنیای تاریک و خشن پیش روی ما باز میکند.
۱۰ عنوان از بهترین فیلمهای ژانر یاکوزایی

ژانر یاکوزا که ریشههای عمیقی در فرهنگ و تاریخ ژاپن دارد، به سرعت به یکی از ستونهای اصلی سینمای این کشور تبدیل شد. فیلمهای اولیه یاکوزا، اغلب با الهام از داستانهای سنتی و افسانههای ساموراییها، تصویری سیاه و سفید از دنیای زیرزمینی را به نمایش میگذاشتند. این آثار با تمرکز بر وفاداری بیچون و چرا رئیس گروه، افتخار، شرافت در دل تاریکی و البته خیانتهای ویرانگر، توانستند مخاطبان بسیاری را در ژاپن و سپس در سراسر جهان مجذوب خود کنند
اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰ میلادی را میتوان دوران طلایی سینمای یاکوزا دانست. در این دوره برخی آثار جذاب، استانداردهای این ژانر را بازتعریف کردند. تأثیر سینمای یاکوزا فراتر از مرزهای ژاپن رفته و الهامبخش بسیاری از فیلمسازان بینالمللی، به خصوص در سینمای هالیوود بوده است. فیلمهایی مانند «پدرخوانده» (The Godfather) اثر فرانسیس فورد کاپولا، با وجود تمرکز بر مافیای ایتالیایی-آمریکایی، بسیاری از عناصر داستانی و ساختاری خود را از فیلمهای یاکوزا الگوبرداری کرده است. در ذیل 10 مورد از معرفی بهترین فیلمهای ژانر یاکوزایی را معرفی کرده و سپس خط داستانی آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
10- Street Mobster (محصول سال ۱۹۷۲)

تاداشی فوکاساکو، کارگردان نامدار سینمای ژاپن بارها ثابت کرده است که در به تصویر کشیدن دنیای خشن و بیرحم یاکوزا تبحر خاصی دارد. او در بسیاری از آثار خود، چهرهای واقعی از زندگی تبهکارانه را به نمایش گذاشته و در این میان، بونتا سوگاوارا، بازیگر محبوب و پرکار ژاپنی اغلب نقش قهرمان اکشن فیلمهای او را بر عهده داشته است. فیلم «اوباش خیابانی» (Street Mobster) نمونهای درخشان از این همکاری است؛ فیلمی که به معنای واقعی کلمه، انفجاری از خشونت و تصویری بیپرده و بیرحمانه از درگیریهای خیابانی در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم ارائه میدهد.
سبک امضای فوکاساکو، رئالیسم بود. او در ساخت خشنترین فیلمهایش، بهویژه در سری داستانهای یاکوزا از سبک مستندگونه بهره میبرد. این رویکرد تأثیر خونریزی و خشونت را به مراتب عمیقتر و ملموستر میکرد. بیننده احساس میکرد که در بطن وقایع قرار گرفته و شاهد زشتیها و درندگیهای دنیای زیرزمینی است.
اوباش خیابانی ششمین قسمت از مجموعه فیلمهای “Gendai Yakuza” (یاکوزای مدرن) محسوب میشود. این مجموعه تماماً با حضور درخشان بونتا سوگاوارا ساخته شده و هر فیلم داستانی مستقل دارد و کارگردان متفاوتی آن را کارگردانی کرده است. این امر باعث شده تا هر قسمت، نگاه و سبک خاص خود را داشته باشد.
در فیلم اوباش خیابانی، ما داستان ایسامو اوکیتا (با بازی سوگاوارا) را دنبال میکنیم؛ یک تبهکار خردهپا که در حاشیه شهر کاواساکی ژاپن و در میان باندهای یاکوزا و درگیریهای بیپایان، برای بقا میجنگد. اوکیتا شخصیتی است که از هیچ خط قرمزی عبور نمیکند، با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکند و برای رسیدن به اهدافش از هیچ خشونتی فروگذار نیست.
اوباش خیابانی مملو از تصاویر خشن و قساوت شدید است. شدت خشونت در برخی صحنهها ممکن است برای بسیاری از بینندگان طاقتفرسا و بیش از حد تلخ باشد. اما دقیقاً همین جسارت در نمایش واقعیتهای تلخ زندگی تبهکاران ژاپنی است که «اوباش خیابانی» را به یکی از بهترین فیلمهای یاکوزایی سینما تبدیل کرده است.
9- Outrage (محصول سال ۲۰۱۰)

تاکشی کیتانو، نهتنها به عنوان یک کارگردان برجسته در ژانر یاکوزا شناخته میشود، بلکه دیدگاههای بسیار جالب و منحصربهفردی را در آثارش به تصویر میکشد. شاید برای کسانی که کیتانو را صرفاً با فیلمهای یاکوزایی میشناسند، تصور اینکه او در ژانرهای دیگری نیز فعالیت داشته باشد، کمی دور از ذهن به نظر برسد. اما واقعیت این است که کیتانو از امتحان کردن ژانرهای مختلف ابایی ندارد و گاه به کمدیهای گروتسک، رئالیسم خشن و حتی روایت داستانهای عاشقانه و خانوادگی نیز سرک میکشد.
نکته جالب اینجاست که حتی در برخی از فیلمهای یاکوزایی کیتانو نیز میتوان رگههایی از مضامین عشق و خانواده را مشاهده کرد؛ البته نه به شکل سنتی و مرسوم، بلکه به صورت یک خانواده برگزیده؛ همانند یک باند جنایتکار که اعضای آن به نوعی، جایگزین خانواده اصلی خود شدهاند و وفاداری مهمترین اصل در روابط آنهاست.
فیلم «خشم» (Outrage) یکی از آثار برجسته کیتانو و جزو بهترین فیلمهای یاکوزایی است که خشونت مرگبار، شخصیتهای سرد و بیروح و نگاهی بیتعارف و واقعبینانه به یک سندیکای تبهکار در حال فروپاشی را به تصویر میکشد. داستان فیلم حول محور اعضای سندیکای سانو-کای میچرخد، زمانی که رئیس این سندیکا، سکیوچی (با بازی سوییچیرو کیتامورا)، دستور حذف یک باند رقیب که در کار فروش مواد مخدر است را صادر میکند. این وظیفه خطیر به اوتومو (با بازی خود کیتانو) سپرده میشود.
خود کیتانو در مصاحبهای گفته بود که هدفش از ساخت فیلم «خشم»، ارائه یک روایت سرگرمکننده از خشونت بوده است. او اعتراف کرده که نوشتن فیلمنامه را با این تصور آغاز کرده که هر شخصیت چگونه و به چه شکلی به قتل میرسد و سپس، داستان را حول این ایدهها ساخته و پرداخته است. خشم در واقع نخستین فیلم از سهگانه «خشم» کیتانو است. تماشای هر سه فیلم این مجموعه به مخاطبان این امکان را میدهد تا تصویر کاملتری از شخصیت پیچیده و چندبعدی اوتومو به دست آورند و درک عمیقتری از دیدگاه کیتانو نسبت به دنیای یاکوزا پیدا کنند.
8- بهترین فیلمهای یاکوزایی: The Wolves (محصول سال ۱۹۷۱)

فیلم «گرگها» (The Wolves) اثر هیدئو گوشا، نه تنها یک فیلم یاکوزایی معمولی نیست، بلکه همانند یک اثر افسانهای در تاریخ سینمای ژاپن تلقی میشود. گوشا، کارگردانی که تا پیش از این شاید نامش کمتر در میان عموم شناخته شده بود، با این شاهکار جایگاه خود را به عنوان یکی از استعدادهای درخشان سینمای ژاپن تثبیت کرد. آنچه فیلم گرگها را از دیگر آثار همژانر خود متمایز میسازد، تلفیق خیرهکننده زیبایی بصری است که منتقدان بسیاری را به تحسین واداشته است.
وینسنت کانبی، منتقد روزنامه نیویورک تایمز در نقد خود بر این فیلم، گرگها را به عنوان اثری که پر از خون و خشونت است، اما به شدت احساساتی و تماشایی نیز هست تشبیه کرده و به عمق و پیچیدگی این اثر اشاره کرده است. او با انتخاب عبارت «خونریزی زیبا» برای نقد خود، به همین تضاد درونی فیلم اشاره دارد.
داستان فیلم در دهه ۱۹۲۰ میلادی و دوران پرآشوب و گذار در ژاپن جریان دارد. شخصیت اصلی، سیجی ایواهاشی (با بازی تاتسویا ناکادای)، یکی از اعضای قدرتمند دنیای زیرزمینی یاکوزا است. ایواهاشی به دلیل ارتکاب قتلی که در آن رئیس یک باند رقیب را از میان برداشته، به زندان محکوم میشود. سالها در پشت میلههای زندان سپری میشوند تا اینکه با تغییرات سیاسی و اجتماعی در ژاپن، او مورد عفو قرار گرفته و آزاد میشود.
اما دنیایی که ایواهاشی پس از آزادی با آن روبرو میشود، دیگر آن جهانی نیست که او میشناخت و در خاطر داشت. فضای سیاسی و اجتماعی تغییر کرده، قدرتها جابجا شدهاند و مناسبات قدیمی از بین رفته است. ایواهاشی که هنوز بر اصول و وفاداریهای دنیای قدیم خود پایبند است، بهزودی درمییابد که در این جهان جدید تقریباً تنها مانده است.
7- Graveyard of Honor (محصول سال ۱۹۷۵)

کینجی فوکاساکو، نامی که در دنیای سینمای اکشن ژاپن گره خورده است، بیشک یکی از برجستهترین کارگردانان در ژانر یاکوزا به شمار میرود. او با خلق سری حماسی “Battles Without Honor and Humanity” (نبردهای بدون افتخار و انسانیت)، استانداردهای جدیدی را برای به تصویر کشیدن دنیای تبهکاران ژاپنی تعریف کرد. در میان آثار متعدد او در این حوزه، فیلم «گورستان شرافت» (Graveyard of Honor)، نمونهای بارز از نگاه بیرحمانه و نیهیلیستی فوکاساکو به جامعه و انسان است؛ فیلمی که عمیقاً در تاریکی فرو میرود و تصویری تکاندهنده از سقوط یک یاکوزای واقعی ارائه میدهد.
گورستان شرافت در واقع اقتباسی قدرتمند از کتابی نوشته فوجیتا گورو است که زندگی پر فراز و نشیب و در نهایت خودویرانگر ریکیئو آشیکاوا را روایت میکند. فوکاساکو شخصیت آشیکاوا را نه به عنوان یک قهرمان، بلکه به عنوان تجسمی از هرج و مرج و خشم درونی به تصویر میکشد. نقشآفرینی تِتسویا واتاری در این فیلم، درخشان و فراموشنشدنی است. واتاری، که خود در آن دوران یکی از نمادهای قهرمانان اکشن سینمای ژاپن بود، توانسته پیچیدگیهای روحی و رفتار غیرقابل پیشبینی آشیکاوا را به نمایش بگذارد.
داستان فیلم، ریکیئو آشیکاوا را دنبال میکند؛ یاکوزایی که در مسیر زندگی خود از تمام خطوط قرمز و اصول شرافت عبور میکند. او نه تنها به اطرافیانش، بلکه به خودش نیز آسیب میزند. ورود او به دنیای سازمانیافته مافیا نه به عنوان عضوی منضبط، بلکه به عنوان عاملی مخرب، باعث ایجاد آشوب و بینظمی در هر کجا میشود که قدم میگذارد.
گورستان شرافت یک فیلم نوآر یاکوزایی کلاسیک است که به شکلی بیرحمانه، تصویری از فروپاشی همهجانبه را به نمایش میگذارد. هرچند که در مواجهه با آشفتگی و خودتخریبی آشیکاوا، یافتن جنبهای دوستداشتنی یا قابل همذاتپنداری در او دشوار است، اما شاید بتوان عزم راسخ او در پیروی از اصول شخصی خودش در مقابل اصول تحمیلی دیگران را نکتهای شایان تقدیر دانست.
6- Rainy Dog (محصول سال ۱۹۹۷)

تاکاشی میکه، کارگردان ژاپنی که آثارش به ندرت در چارچوبهای معمول میگنجند، با فیلم «سگ بارانی» (Rain Dog)، تجربهای جدید را به مخاطبان هدیه داده است. در حالی که بسیاری از فیلمهای میکه از جمله شاهکارهایی چون «ایچی: قاتل» (Ichi the Killer) و «مرده یا زنده» (Dead or Alive) که هر دو به دنیای خشن و پر هرج و مرج یاکوزا میپردازند، با خشونت و ریتم تند شناخته میشوند، «سگ بارانی» در نقطه مقابل این جریان قرار میگیرد.
این فیلم اثری است منسجم، آرام و به طرز غمانگیزی اندوهگین؛ نگاهی افسردهکننده به زندگی یک یاکوزای تبعیدی و رسوا شده که تمام زرق و برقهای ظاهری این حرفه را کنار گذاشته و تنها با استخوانهای عریان آن روبرو شده است. سگ بارانی در تایپه کشور تایوان جریان دارد. شهری که تبدیل به تبعیدگاهی برای شخصیت اصلی، یوجیرو (با بازی شو آئیکاوا) شده است. یوجیرو یاکوزایی که روزگاری شاید نامی داشته، اکنون در فلاکت زندگی میکند و با انجام کارهای کوچک و پست به عنوان یک آدمکش، تنها در تلاش است تا پول لازم برای بازگشت به ژاپن را جمع کند.
در میان این زندگی تلخ و طاقتفرسا، دوست دختر سابق یوجیرو، پسری کوچک را که ادعا میکند فرزند اوست را به در خانهاش میآورد. این حضور ناگهانی، یوجیرو را مجبور میکند تا در مورد تمام تصمیمات گذشته و حالش بازنگری کند؛ تصمیمی که او را در دوراهی اخلاقی دشواری قرار میدهد تا از آسیب روحی بیشتر به این کودک جلوگیری کند.
چشمانداز میکه در سگ بارانی از زندگی یاکوزایی، تصویری متفاوت و عمیقاً انسانی ارائه میدهد. او به جای تمرکز بر خشونتهای معمول، به کاوش در احساسات درونی شخصیتهایش میپردازد. این نگاه عمیق با بازی درخشان شو آئیکاوا، که خود یکی از قهرمانان اکشن بزرگ سینمای ژاپن است و سابقه همکاری طولانی و موفقی با میکه دارد، این فیلم را در میان بهترین فیلمهای یاکوزایی قرار میدهد.
5- بهترین فیلمهای یاکوزایی: Sonatine (محصول سال ۱۹۹۳)

«سوناتین» (Sonatine)، اثری است که در عین غرق شدن در مولفههای آشنای ژانر یاکوزا، از کلیشهها فراتر میرود و تجربه سینمایی جذاب در عین حال قدرتمند را به نمایش میگذارد. این فیلم، مانند بسیاری از آثار کیتانو، تعادلی ظریف اما محکم میان لحظات غیرمنتظره آرامش و خشونت بیرحمانه برقرار میکند؛ تصویری که به طرز شگفتانگیزی هسته اصلی جذابیت و عمق «سوناتین» را شکل میدهد.
در زمان ساخت سوناتین، چشمانداز سینمایی کیتانو کاملاً شکل گرفته بود. او به عنوان خالق آثاری چون «سگهای وحشی در تعطیلات» (Violent Cop) و «چشمهای بیرحم» (Boiling Point)، مسیر خود را در نمایش دنیای خشن و بیرحم یاکوزا با سبکی منحصر به فرد آغاز کرده بود. اما در سوناتین، کیتانو به اوج بلوغ هنری خود دست مییابد و به کاوش در مسائل اگزیستانسیالیستی میپردازد.
این فیلم صرفاً برای به جوش آوردن خون در رگهای مخاطب ساخته نشده است؛ بلکه با ظرافت، این حقیقت تلخ را نمایان میسازد که حتی یک یاکوزا با تمام خشونتی که از خود بروز میدهد، نیز میتواند در چنگال افسردگی و اضطراب وجودی گرفتار شود. البته کیتانو هرگز از نمایش صحنههای قتل خلاقانه و گاه حتی غیرضروری ابایی ندارد؛ چرا که بدون این عناصر، فیلمی که ادعای وفاداری به ژانر یاکوزا را دارد، کامل نخواهد بود. اما آنچه سوناتین را متمایز میکند، نحوه ادغام این خشونت با فضاهای ساکت و تأملبرانگیز است.
داستان فیلم بر محوریت موراکاوا (با بازی خود کیتانو)، یک عضو ردهپایین و شرخر گروه مافیایی میچرخد. موراکاوا که از زندگی تبهکاری خود دچار دلزدگی عمیق و اضطراب وجودی شده است، به عنوان بخشی از یک مأموریت برای برقراری صلح میان دو طایفه رقیب، به جزیره اوکیناوا در جنوب ژاپن فرستاده میشود. این جزیره، به جای آنکه مکانی برای حل و فصل اختلافات باشد، به بستری برای بروز تنهایی، مرگ و اندوه عمیقتر شخصیتها تبدیل میشود.
4- Youth of the Beast (محصول سال ۱۹۶۳)

جو شیشیدو بیشک یکی از بزرگترین ستارگان اکشن سینمای ژاپن است؛ بازیگری که استاد مسلم ایفای نقش قاتلهای خونسرد، کاریزماتیک و اغلب تراژیک بود. شیشیدو پس از درخششی خیرهکننده در بیش از ۱۰۰ فیلم برای کمپانی نیکاتسو (Nikkatsu)، از جمله وسترن کلاسیک «Quick Draw Joe»، شهرت خود را به عنوان نمادی از سینمای اکشن ژاپن تثبیت کرد و لقب «جو آس» را از آن خود نمود.
در میان کارنامه درخشان او، فیلم «جوانی هیولا» (Youth of Beast)، ساخته سِیجون سوزوکی، یکی از برجستهترین نقشهای او را به نمایش میگذارد. این فیلم نه تنها از لحاظ بصری خیرهکننده و نوآورانه است، بلکه به عنوان اثری کلیدی در تعریف و گسترش ژانر یاکوزا شناخته میشود. جوانی هیولا برای هر علاقهمند به داستانهای اکشن-جنایی، تمهای یاکوزایی و سبک بصری خاص سینمای ژاپن، تجربهای ضروری و فراموشنشدنی است.
فیلم جوانی هیولا اثری است شیک، پرانرژی و به شدت سرگرمکننده؛ اثری که با زنان اغواگر، رقابتهای خونین و تراژیک و قهرمانی که در نهایت برای بقا یا رستگاری مبارزه میکند، یادآور نخستین فیلمهای جیمز باند است، اما با طعم و رنگ منحصر به فرد سینمای ژاپن. در این فیلم، کیتانو (با بازی شیشیدو) که یک پلیس سابق است، پس از آزادی از زندان متوجه میشود که همکار سابقش به طرز مشکوکی خودکشی کرده است. موراکاوا که به زنده ماندن همکارش و صحنهسازی بودن مرگ او باور دارد، تصمیم میگیرد برای یافتن حقیقت، به اعماق یک باند یاکوزای قدرتمند نفوذ کند؛ باندی که گمان میکند در پشت پردهی مرگ همکارش نقش داشته است.
سفر موراکاوا در دنیای زیرزمینی پر از پیچشهای داستانی غافلگیرکننده، خیانتهای غیرمنتظره و دسیسههای مرگبار است. در نهایت، این خودِ باند یاکوزایی است که با دسیسههای خود، راه را برای نابودی تدریجی و خودخواسته خود هموار میکند. در این میان موراکاوا با همان خونسردی و کاریزمای همیشگی خود، از میانه صحنههای پرآشوب بیرون میآید و در افق ناپدید میشود.
3- Battles Without Honor and Humanity (محصول سال ۱۹۷۳)

هیچ فهرستی از فیلمهای ضروری ژانر یاکوزا بدون برجستهترین نماینده این سبک، یعنی فیلم «نبردهایی بدون شرافت و انسانیت» (Battles Without Honor and Humanity)، کامل نخواهد بود. این اثر که اولین گام در یک مجموعه پنجگانه کامل و تأثیرگذار بود، نه تنها استانداردهای جدیدی برای فیلمهای یاکوزا تعریف کرد، بلکه پایهگذار سبکی شد که بعدها توسط خود کنجی فوکاساکو در ادامه این فرانچایز بازتعریف گردید. این پنج فیلم نخست، که در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ منتشر شدند، سالی فوقالعاده پربار برای فوکاساکو رقم زدند و جایگاه او را به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان اکشن ژاپن تثبیت کردند.
فیلم نبردهایی بدون شرافت و انسانیت به عنوان یک اثر یاکوزایی شاخص در دوران پس از جنگ جهانی دوم، با سبک مستندگونه منحصربهفرد فوکاساکو ساخته شده است. همانطور که از عنوان فیلم پیداست، در دنیای این داستانهای یاکوزایی هیچ اثری از شرافت، اخلاق یا انسانیت دیده نمیشود؛ جهانی که در آن بقا و قدرت، تنها قوانینی هستند که بر روابط حاکماند.
این فیلم به طور واقعگرایانهای وقایع هیروشیما در دوران پس از جنگ جهانی دوم و افرادی را که در دنیای زیرزمینی و آشفته آن روزگار گرفتار شدهاند، روایت میکند. تمرکز اصلی داستان بر شخصیت شووزو هیرونو، با بازی درخشان بونیو سوگاوارا است. هیرونو که در این دنیای تبهکاری هیروشیما رشد میکند و برای بقا میجنگد، شاهد شکافهای داخلی گروه خود، درگیری با باندهای رقیب و از دست رفتن معصومیت جوانانی است که آیندهای جز تاریکی و خشونت پیش روی خود نمیبینند.
فیلمنامه این اثر بر اساس خاطرات واقعی یک یاکوزای اهل هیروشیما به نام کوزو مینو (Kōzō Minō) نوشته شده است. این اقتباس، به شکلی موشکافانه و بیپرده نشان میدهد که چگونه روابط میان یاکوزاها، وفاداریها و دشمنیها میتوانند به سرعت دگرگون و بیثبات شوند.
2- بهترین فیلمهای یاکوزایی: Tokyo Drifter (محصول سال ۱۹۶۶)

در میان آثار سینمای ژاپن، آثار سِیون سوزوکی (Seijun Suzuki) همواره به عنوان گنجینهای درخشان شناخته میشوند. اما در خارج از مرزهای ژاپن، فیلم «ولگرد توکیو» (Tokyo Drifter) به عنوان نمادینترین و تأثیرگذارترین اثر او شهرت یافته است. ولگرد توکیو داستانی است درباره تتسو فونیکس که با بازی تتسویا واتاری نه تنها به نمادی از قهرمان یاکوزا تبدیل شد، بلکه او را به شهرتی جهانی رساند. تتسو یک آدمکش حرفهای و دست راست وفادار به رئیس باند یاکوزا، کوراتا است که خود را در دنیایی پر از خشونت، خیانت و تعقیب و گریز مییابد.
قلب تپنده فیلم، خیابانهای توکیو است که با نورهای نئونی خیرهکننده جان گرفتهاند. این چشمانداز شهری، نه تنها پسزمینهای برای نمایش جنایت و خشونت، بلکه خود به عنصری روایی تبدیل میشود. با این حال، زیر پوست این زیبایی بصری، فیلمی سنگین و تاریک نهفته است که به قوانین پیچیده و بیرحمانه دنیای یاکوزا و خشونتهای عریان و شوکهکننده آن میپردازد.
داستان زمانی به اوج خود میرسد که کوراتا، رئیس تتسو تصمیم میگیرد از دنیای زیرزمینی کنارهگیری کرده و به دنبال فعالیتهای قانونی باشد. این تصمیم، کوراتا را در موقعیتی آسیبپذیر قرار میدهد و رقیب سرسختش، اوتسوکا فرصت را غنیمت شمرده و سعی در جذب تتسو به سمت خود دارد. اما وفاداری بیچون و چرای تتسو به رئیسش، او را وادار به رد کردن پیشنهاد اوتسوکا میکند. این عمل، سرآغاز تعقیب و گریز وحشیانهای است که زندگی تتسو را به طور کامل دگرگون میکند.
1- Branded to Kill (محصول سال ۱۹۶۷)

سِیون سوزوکی با فیلم «نشان شده برای کشتن» (Branded to Kill)، نه تنها یک اثر کالت واقعی در ژانر یاکوزا خلق کرده، بلکه مرزهای این ژانر را در هم شکسته و اثری رادیکال، پوچگرایانه، انتزاعی، خشن و بیامان را به نمایش گذاشته است. این فیلم که گاه به عنوان یاکوزای ساختارشکنانه توصیف میشود، نمونه درخشانی از توانایی سوزوکی در آفرینش آثاری است که هم از نظر بصری و روایی خیرهکنندهاند.
نشان شده برای کشتن داستانی است درباره هانادا، آدمکشی مشهور که با لقب «قاتل شماره سه» شناخته میشود. این شخصیت با بازی بینظیر جو شیشیدو، به نمادی از شخصیتهای پیچیده و گاه دیوانه آثار سوزوکی بدل شده است. عجیب و غریب بودن این شخصیت، تنها به مهارتهای قاتل او محدود نمیشود؛ علاقه فتیشگونه او به برنج پخته یا روشهای غیرمتعارف و خلاقانه در قتل، بُعدی منحصر به فرد به شخصیت او میبخشد.
داستان زمانی آغاز میشود که هانادا از سوی میساکو (Misako)، زنی مرموز و زیبا با بازی آنو ماری (Annu Mari)، مأمور میشود تا یک خارجی را به قتل برساند. اما هانادا برخلاف انتظار در اجرای این مأموریت دچار شکست میشود. این شکست، او را نه تنها در مقابل هدفش، بلکه در برابر نیروهای یاکوزای گروه خودی قرار میدهد و وی مجبور به فرار از دست همکاران و دشمنان سابقش میکند.
اما فراتر از خود فیلم، سرنوشت تلخ آن در زمان ساخت نیز قابل توجه است. کمپانی نیکاتسو که فیلم را تولید کرده بود، از آن متنفر شد. آنها سوزوکی را اخراج کردند و اعلام نمودند که دیگر اجازه فیلمسازی در استودیویشان را نخواهد داشت. با این حال، سوزوکی تسلیم نشد. او کمپانی نیکاتسو را به دادگاه کشاند و در نهایت پیروز پرونده شد.
امروزه، نشان شده برای کشتن به عنوان یکی از الهامبخشترین آثار در تاریخ سینما شناخته میشود و کارگردانان بزرگی چون پارک چان-ووک، جیم جارموش و نیکلاس ویندینگ رفن آن را منبع الهام خود میدانند. تمامی ویژگیهای مثبت و منفی این اثر در کنار هم یک شاهکار سینمایی رقم زده تا به عنوان یکی از بهترین فیلمهای یاکوزایی تاریخ قد علم کند.