فرمول جدید وزارت کار، کابوس بازنشستگان
واقعیت این است که پرداخت سنوات و صندوقهای بازنشستگی یک ارتباط دوگانه با یکدیگر دارند و بخشی از کسر بودجه دولت ناشی از کسریهای صندوقهای بازنشستگی است و بخش عمده کسری این صندوقها ناشی از عملکرد دولتها درفرآیند چند دههای است.
وزارت کار اخیرا در اعلامیهای تاکید کرده است که «فرمول فعلی محاسبه مستمری بر اساس میانگین دو سال آخر کار است، اما این فرمول باعث میشود برخی افراد با افزایش حقوق در دو سال آخر، مستمری بیشتری دریافت کنند. ما باید فرمول را به گونهای اصلاح کنیم که میانگین تمام سنوات کاری مبنای محاسبه قرار گیرد».
به گزارش خبرآنلاین، در نقد این تصمیم عجیب باید یادآور شد، ما سالهای طولانی روندهای تورمی دو رقمی بالا داشتیم بنظر میرسد اگر که ارزش واقعی حق بیمهای که پرداخت شده یا حقوق و دستمزدی که دریافت شده درنظر گرفته نشود و فقط بر مبنای ارزش اسمی در محاسبات نهایی رفتار شود یک ظلم آشکار به کارمندان دولت است و ظلم مضاعفی که از طرف دولت به کارمندان تحمیل میشود.
تصور کنید کارمند دولتی که سالها رشد حقوق و دستمزد او از نرخ تورم کمتر بوده است و طی سالهای متمادی سفره وی کوچکتر و بودجه خانوار ش نیز کمتر شده است و تقریبا با گوشت و پوست خود تاوان تورم بالای جامعه را داده است در زمان بازنشستگی هم دوباره ایشان را جریمه کنند و بگویند بر اساس سنوات گذشته و ارزش اسمی که ۳۰ سال پیش دریافت میکرده T پرداخت بشود.
میدانیم که دولت دچار کسری بودجه است و در تنگنای مالی است ولی اینکه دست به عملیات غیر اخلاقی بزند و بخواهد کارمندان خودش را که در سالهای طولانی به آن وفادار بودند و با همه کم و زیاد آن ساختهاند و کار کردهاند و با این حقوق زندگی خود را سامان دادهاند را بخواهیم اینگونه جریمه کنیم، قابلدفاع نیست، مگر اینکه در فرمول نهایی که میخواهند اعمال کنند ارزش واقعی پول را لحاظ کنند که در این صورت ممکن است وضعیت قدری منصفانهتر باشد.
واقعیت این است که پرداخت سنوات و صندوقهای بازنشستگی یک ارتباط دوگانه با یکدیگر دارند و بخشی از کسر بودجه دولت ناشی از کسریهای صندوقهای بازنشستگی است و بخش عمده کسری این صندوقها ناشی از عملکرد دولتها درفرآیند چند دههای است که اینها خارج از توجه به اصول محاسبات بیمهای و خارج از توجه به فرآیندهای زمانی که به جمعیت در پیش روی خود دارد و بدون توجه به آینده وضعیت بیمههای اجتماعی قوانینی را تصویب کردند و به موارد عمدهای توجه نکردند تا صندوقها به این روز افتادند.
هرسال دولت مجبور میشود که سهم بیشتری از بودجه خود را به این صندوقها اختصاص دهد، از آن طرف هرسال که میگذرد صندوقها هم وابستگی شان به بودجه دولت بیشتر میشود.
مهمترین دلیلی که ما را در این وضعیت قرار داده این است که بعداز انقلاب ۵۷ نظام رفاهی که در خور انقلاب و شعارهای آن باشد تعریف نکردیم. تمام آن چیزی که بعنوان نظام رفاهی انتظار داشتیم آمدیم روی بدنه بیمههای احتماعی که فقط بخشی از یک نظام رفاهی ایده آل هستند سوار کردیم.
یک چارچوبی از بیمههای اجتماعی که ازدهه ۲۰ در این مملکت شکل گرفته بود و در دهه ۴۰ و ۵۰ تقریبا در حال تکمیل شدن بود که البته هنوز پوشش لازم را نداشت، متاسفانه در بالاترین سطح سیاست گذاری و برنامه ریزی در کشور سهم درستی از نظام رفاهی، بیمهای و نظام بیمه اجتماعی وجود نداشت و همه اینها را در یک قالب میدیدند و گاهی بدتر از همه نظام حمایت اجتماعی را هم در قالب بیمه اجتماعی میدیدند و همه کارهایی که در حوزه حمایتی، بیمهای و رفاهی میخواستند انجام دهند را آوار کردند بر دوش بیمههای اجتماعی.
این بیمههای اجتماعی در دهه ۶۰ و ۷۰ به دیلیل اینکه بیمههای جوانی بودند و نسبت بیمهپردازشان نسبت به مستمری بگیرشان بسیار زیاد بود میتوانستند این فشار را پوشش دهند و فداکاری کردند و پوشش دادند و پیش رفتند.
ولی هر چه که گذشت و نسبت بیمهپرداز به مستمریبگیر کمتر شد اثر فشارهای دهه ۶۰ و ۷۰ و اثر آوار نظام رفاهی و نظام حمایتی بر نظام بیمهای خودش را بیشتر نشان داد.
الان بجایی رسیده که ما علاوه بر اینکه نظام رفاهی و حمایتی نداریم دیگر نظام بیمهای هم نداریم. اگر بودجه دولت مستقیم به صندوقهای بازنشستگی تزریق نشود بجز تامین اجتماعی و روستائیان و احتمالا صندوق نفت هیچ صندوق بیمه ئیگری نمیتواند به حیات خود ادامه دهد و این حاصل اشتباهات گذشته است و امروز ما دچار عوارض آن اشتباهات هستیم.