فال حافظ تو در این لحظه (فال حافظ 6 خرداد):
ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری
ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
شخصیت خاص و خوبی دارید که باعث شده میان اطرافیان و آشنایان بسیار محبوب و دوست داشتنی بوده و همه انتظار ورود شما را بکشند. بخت و اقبال به شما روی آورده و روزهای خوبی را می گذرانید.
به خاطر این ایام شادی از خداوند شاکر باشید که غم و اندوه جای خود را به خوشی و مهر داده است. شهرت شما فراگیر خواهد شد، به یاد خدا باشید و نماز شب را فراموش نکنید تا به بیراهه کشیده نشوید.
متن کامل غزل: اینجا
______________________________________
رازها و فال های بیشتر از حضرت حافظ:
فال حافظ: دو بیت + این همه کینه و عصبانیت دردی دوا نمی کند
فال حافظ: دو بیت + راه خوبی را انتخاب کرده اید
فال حافظ: دو بیت + دل را جلا دهید که غم و غصه دوای درد نیست
شعر را اگر به شکل انسان می آفریدند می شد “حافظ”
شعر را اگر می خواستند به صورت آدمی بیافرینند حتما اسمش می شد حافظ؛ شاعری که سال ها حتی آن هایی که میانه ای با شعر و ادب پارسی ندارند حتما یکی دو بیتی از اشعار او را حفظ هستند.
حافظ در ادبیات پارسی به نوعی معنای تام است که ذهن در برخورد اولیه با واژه های مرتبطی چون شعر، شاعر، غزل و تغزل به آن متبادر می شود و این همه مرهون آن شب قدری است که کام حافظ را به شاخ نباتی شیرین و جانش را به آب حیات پرطراوت کردند که چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی!
یک خوب به تمام معنا
شمس الدین محمد ملقب به خواجه شیراز و مشهور به حافظ شیرازی از جمله شاعرانی است که می توان او را در زمره استوانه های فرهنگ و ادب فارسی به شمار آورد.
استوانه ای که با خود چکیده ای از تمام تاریخ، ادبیات، هنر، عرفان و تصوف و در یک کلام فرهنگ ایران را به ارمغان آورده و الهام بخش بسیاری ازعرفا، شاعران و ادیبان پس از خود بود است؛ به راستی اگر بنا بر این باشد که واژه خوب را با تمام معانیش برای کسی به کار ببریم چه کسی بهتر از خواجه شیراز؟
خوبان پارسی گوی بخشندگان عمرند | ساقی بشارتی ده رندان پارسا را |
حال در باره این رند پارسی گوی چه می توان نوشت؟ شاید اساسی ترین سوال در باره شعر و شخصیت شمس الدین محمد همین باشد که در باره او چه می توان و چه باید گفت؟
و اما آنچه در باره حافظ می توان نوشت زیاد است و به اندازه ای است که کتاب ها می توان نگاشت از آنچه او بوده است از اینکه حافظ، به قول آن دوست ادیب حافظه ماست1 و همانطور که در اثر خود نگاشته است: «که از دوردست های تاریخ و فرهنگ ما در ذهن و زبان او رسوب و از آنجا در ذهن و زبان ما نفوذ کرده، باز نموده شده است.»2
حافظ و بازآفرینی شاهنامه
و می توان در ادامه همین سخن را به زبانی ساده تر بیان کرد که حافظ چکیده ای لطیف و پیوسته و سرشار از آن چیزی است که فردوسی در شاهنامه آورده است.
او با زبان اعجاز امیز و بیان ساده و در عین حال پیچیده اش در چند بیت داستان اسطوره های شاهنامه و آنچه بر آن ها گذشته است را باز آفرینی می کند:
قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش | ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد3 |
جمشید یا قباد فرقی نمی کند سست عهدی ایام اصلی است که همه را در بر می گیرد و به قول خودش:
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد | حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی4 |
بیفشان جرعه ای بر خاک و حال اهل دل بشنو | که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد5 |
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام | جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش6 |
و اینگونه تمام داستان جمشید و جامش و میراثش را که با دگرگونی و زیر و زبر سرنوشت به دست کیخسرو رسیده است به تصویر می کشد. و در یک بیت آنچه تقدیر بر کاوس رقم زده و بی وفایی عهد را چنین می آورد که :
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار | تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو7 |
و در انتهای این مطلب می توان اضافه کرد که هنر حافظ آن چیزی است که تمام غربت اندوهناک داستان سیاووش را در بیتی به تصویر کشانده است
شاه ترکان سخن مدعیان می شنود | شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد8 |
و این خاصیت شعر حافظ است که خواننده را بر آن می دارد که در پی کشف این واژه ها در جستجوی شناخت شاه ترکان برآید9، سرنوشت سیاوش را مطالعه کند ببیند چه جفایی بر او رفته و خون پاکش چگونه به ناحق ریخته شده و چه سان سرش را در تشت بریده اند.
آنگاه است که پس از آگاهی خواننده از داستان این اسطوره که نمادی از اساطیر شهید تاریخ است حلاوت درک شعر حافظ بیشتر و جادوی سخنش آشکار می گردد.
و حافظ حافظه ماست از آن جهت که تمام رستم را و تمام جهان پهلوانی را که هر ایرانی باید عمر ششصد ساله اش و دستگیری اش از شاهان و حتی نیازمندان را مطالعه کند در بیتی جمع می کند :
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت | دستگیر ار نشود لطف تهمتن چکنم؟10 |
و بسیار از این دست که بار تاریخی و ارزش اشاره های تاریخی و اسطوره ای را در شعر او نشان می دهد.
دیوان حافظ
دیوان حافظ کتابی است مشتمل بر همه اشعار باقیمانده از حافظ.
بیشترِ این شعرها به زبان فارسی است، اما اشعار مُلَمَّع و یک غزل تمام عربی هم در آن به چشم میخورد.
مهمترین بخش این دیوان، غزلیات است. شعرهایی در دیگر قالبهای شعری مانند قطعه، قصیده، مثنوی و رباعی هم در این دیوان هست.
هیچ نشانهای مبنی بر نابودی بخش عمدهای از اشعار حافظ در دست نیست و علاوه بر این، حافظ در زمان حیاتش شهرت زیادی داشتهاست؛ بنابراین زیاد نبودنِ تعداد شعرهای موجود در دیوان نشان میدهد که او شاعر پرکاری نبودهاست.
شمار همهٔ غزلهایی که بهطور کلی مورد پذیرش واقع شدهاند، کمتر از ۵۰۰ غزل است. اصالت رباعیات حافظ مورد تردید جدی است و ازاینرو همهٔ رباعیات از بعضی از ویرایشها، از جمله ویرایش سایه زدوده شدهاست.
دیوان حافظ را، به احتمال زیاد، نخستین بار پس از مرگ او، محمد گلندام گردآوری کردهاست. البته بعضی از گزارشهای تأییدنشده حاکی از آن است که حافظ دیوان خود را در ۷۷۰ ه. ق، یعنی بیش از بیست سال قبل از مرگش ویرایش کردهاست اما هیچ دستنویسی از این نسخه وجود ندارد.
رابطه حافظ شیرازی با قرآن
در باره حافظ می توان نوشت که او همه قرآن را در سینه داشته است « ساختمان غزل حافظ متاثر از سوره های قرآن است. قرآن و دیوان حافظ هر دو توسن اند: زود آشنا، ولی دیریاب; با یک یا دو بار خواندن، مخصوصا اگر بدون حضور قلب و قصد قربت باشد راهی به درونشان نمی توان برد.
از طرف دیگر، هر دو سهل التناول می نمایند. بسیاری کسان بوده اند و هستند که فقط سواد خواندن قرآن یا دیوان حافظ را دارند.».11
باری حافظ قران را از بر داشته به علوم قرانی مسلط بوده و اشارات قرانی بسیار در شعر خود آورده است.
با این حال اهمیت این حفظ و تسلط بر قرآن زمانی دو چندان و بهتر اگر بگویم صد چندان می شود که بدانیم شاعر به علم ظاهر کافیت نکرده و در جستجوی غیب سر از آستان عشق بر آورده است.
اگرچه شعر او آیینه ای از قرآن است و هرچند او حافظ تمام کلام الهی بوده است عشق این نیروی نامعلوم که ریشه در غیب دارد به فریادش رسیده است و فریاد کشیده است
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ | قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت12 |
رابطه حافظ با عرفان
عشق دست حافظ ما را گرفته است و او را به بلندای درک عارفانه از هستی رسانده از مدعیان ظاهر پرست کج فهم عبور داده و به او فهمانده است که خود پرستی مساوی با مرگ است و او پرستی مساوی با زنده ماندن ابدی و در نهایت عشق او را عاشق کرده و به مبارزه بر علیه مدعیان کشانده است.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی | تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی |
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید | ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی13 |
کلام آخر
همه این ها را می توان در باره حافظ نوشت کما این که بیش و کم نوشته اند و خوانده اند و نوشته ایم و خوانده ایم و اما در باره حافظ چه باید بنویسیم؟
درباره حافظ مهم ترین مطلبی که باید به رشته تحریر در بیاوریم آزادی و آزادگی حافظ است.
او نه عارف است نه عاشق است نه زاهد و نه هر چیز دیگر حافظ رندی است آزاده؛ آزاده ای که آزادگی اش او را به آنجا رسانده که سمرقند و بخارا را در قبال خال هندویی می بخشد14 و او را به مرتبه ای رسانده که در یک زمانه پر از نفاق و تزویر و ریا بر علیه ریاکاران و مزوران برخواسته و کلیدی ترین واژه های شعرش را عبور از خود پرستی، عبور از ریا کاری، عبور از پنهان کاری و بالاتر و برتر از همه عبور ازدنیا رقم می زند.
دنیایی که درویشش شاه را به خاک نشینی دعوت می کند15 و شیخ را به پرهیز از ریا و عاشق را به پرهیز از خود پرستی؛ این مهم ترین مطلبی است که باید در باره حافظ نوشت. مطلبی که راز ماندگاری حافظ و حظور دیوانش در کنار مقدس ترین کتاب مسلمانان یعنی قرآن است.
پینوشت:
1. حافظ حافظه ماست نام کتابی از بهاء الدین خرمشاهی
2. ۱حافظ حافظه ماست بهاالدین خرم شاهی انتشارات قطره
3. ” غزل شماره 101″
4. غزل شماره
481
5. غزل شماره 120″
6. غزل291
7. ” غزل 407″
8. ” غزل 105″
9.منظور از شاه ترکان افراسیاب پادشاه توران است . در بخش پهلوانی شاهنامه حضور دارد و سرسخت ترین دشمن ایران است که عاقبت درجنگ با کیخسرو کشته می شود.
10. ” غزل 345″
11.خرمشاهی – بهاءالدین: ذهن و زبان حافظ، فصل اسلوب هنری حافظ و تاثرش از قرآن، نشر نو، چاپ دوم، 1363، ص 5 –
37
12. غزل شماره 94
13.غزل شماره
435
14.اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
15. روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است.