فال حافظ تو در این لحظه (فال حافظ 12 تیر):
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یک رنگی از این نقش نمیآید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی
ایام کامیابی فرا رسیده و دور گردون به کام شما می چرخد، قدر فرصت های پیش رو را بدانید. لطف و رحمت خداوند شامل حالتان می شود و لذت و شادی در زندگی تان جریان می یابد.
مراقب باشید که در دوران خوشی و سرور دچار غرور و خودبینی نشوید که شادی ها ماندگار و جاودان نخواهد ماند. از این فرصت برای ساختن آینده بهتر استفاده کنید.
متن کامل غزل: اینجا
______________________________________
رازها و فال های بیشتر از حضرت حافظ:
فال حافظ: دو بیت + چرا خود را بی ارزش می کنید؟
فال حافظ : دو بیت + به زودی نیت دل برآورده خواهد شد
فال حافظ: دو بیت + تعلل در کارها همه چیز را به فنا می دهد
مفاهیم عرفانی در شعر حافظ
افزون بر اینها، به اعتبار اشعار حافظ، وی به طور قطع با عرفان و سلوک معنوی آشنا بوده و تجربیات خود را در این مسیر در اشعارش آورده، به همین دلیل نیز در اشعار او بسیار به اسرار و معانی عرفانی اشاره رفته است، به طوری که به گفته جامی هیچکس به قدر حافظ بر مشرب صوفیه سخن به موافقت نگفته است.
از جمله، برداشت حافظ از یگانگی حقیقت و یکتایی هستی، به وحدت وجود، که برخی صوفیه به آن معتقدند، سخت نزدیک است.
وی نیز، مانند ابن عربی،عینیت ذات را با اعیان ممکنات محقق میشمرد و لازمه درک این یگانگی با ذات حق را رفع حجاب خودبینی میدانست.
حافظ نیز، مانند برخی عرفاً، برای ممکنات (کثرات) از استعاره زلف استفاده کرده و با این تعبیر دو نقش متضاد برای ممکنات قائل شده است: از یک سو کثرات (زلف) را راهی برای وصول به وحدت و از سوی دیگر آن را مانع و راهزن طریق وحدت میشمرد و اشتغال به آن را موجب بازماندن از سیر به سوی وحدت با حق میداند.
وی زیباییها و کمالات کثرات را، به دلیل پیوند آنها با حق، میستاید و هر گونه خطا را از صانع آنها دور میداند و کاستیها را از لوازم گریزناپذیر جنبه امکانی موجودات میشمارد.
محدودیتهای عالَم با چنین نگاه خطاپوشی محو میشود و هر دو عالَم، فروغ روی حق میگردد و از اینرو، وی میگوید که خطا بر قلم صنع نرفته است.
همانگونه که عرفا جهان را طفیلِ عشق حق به ظهورِ حُسنِ خود میدانند،حافظ نیز از تجلیِ حسن ازلیِ حق و عشق حق به ظهورِ مَظاهر خود، دم میزند و به انسان در ماجرای این عشق جایگاه ویژهای میدهد، زیرا انسان تنها موجودی است که حقیقت یگانه، صورت خویش را در او میبیند.
در این باره حافظ، مانند برخی عرفا، از تمثیل آیینه استفاده میکند.
به نظر حافظ عشقی که در آدمی است ناشی از همین حسن حقیقت یگانه و عشق او به خویش و حسن خویش است و انسان به سبب خاصیت آیینگی، شایستگی عاشقی و معشوقی یافته و این خاصیتی است که در فرشتگان نیست و به همین سبب فرشتگان آدم را تکریم میکنند.
همین عشق از نظر حافظ و عرفا هدف و مقصود هستی، یعنی یگانه راه وصول به وارستگی و عرفان حق، است
و البته این عشق با استمداد از عقل و درس ممکن نیست، بلکه فقط با پیراستگی خود از آلودگیها میسر میگردد و این راهی پرخطر و موقوف هدایت است نه به کسب و اختیار، با این حال انسان مختارانه باید در این راه بکوشد و از حظوظ نفسانی بپرهیزد.
غیر از چنین مفاهیم عرفانی در اشعار حافظ، وی به برخی شعائر و نهادهای صوفیه نیز اشاره دارد و گاهی از آنها با حرمت یاد میکند و حتی خود را به چنین شعائر و نهادهایی وابسته میداند، مانند خرقهپوشی، سیر معنوی در کنج خانقاه داشتن، صوفی صومعه بودن، پیر طریقت داشتن و همچنین است توصیههایی به سیر در مقامات معنوی.