فال حافظ تو در این لحظه مهم از زندگی تو:
گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دگر
بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دگَر
خُرّم آن روز که با دیدهٔ گریان بِروم
تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر
تفسیر:
حافظ ، راهی پیش پای تو گذاشته است: اگر می خواهی مسیر خوشبختی را طی کنی، چاره ای نداری جز همنشینی با انسان های شریف و پاک طینت و کمک به بندگان نیازمند خدا. آنگاه خواهی دید که رحمت و برکت الهی بر تو باریدن می گیرد و از زندگی ات بسیار لذت خواهی برد.
________________________________________
رازهای و فال های بیشتری از حضرت حافظ برای خود و اطرافیانت می خواهی؟
این چند فال زیبا را دریاب:
فال حافظ : دو بیت + خبرهای خوش در راه است
فال حافظ : دو بیت + یک نصیحت پدرانه از لسان الغیب
فال حافظ ؛ دو بیت + یک تفسیر حکیمانه از لسان الغیب
فال حافظ ؛ دو بیت + دو روی سکه که برایت عیان می شود
فال حافظ : دو بیت جالب که کمتر شنیده ای + تفسیر دو سطری
فال حافظ : دو بیت و دو سطر تفسیر پندآموز
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر مسرت بخش
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر صریح
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر کاربردی
فال حافظ ؛ دو بیت + دو سطر تفسیر گویا
فال حافظ : دو بیت + دو سطر تفسیر دلگرم کننده
غزلیات بی بدیل حافظ
تیمور مالمیر
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کردستان
حافظ شیرازی در زبان فارسی، شاعری صاحب سبک و تأثیر گذار است؛ در عین جمع و هضم زبدة هنر شاعران پیشین، به گونهای سخن گفته که سبک و شیوة شاعری پس از خود را تحت شعاع قرار داده است تا جایی که دریافت سبک و تبیین هنر او در غزل سرایی به منزلة ایجاد خط فاصلی میان قبل و بعد از او تلقی میشود.
اما بررسی های سبکی شعر او، بر اساس نوع تأثیرش بر دیگر شاعران یا نوع برخورد خواننده با آن تبیین شده است. این نوع برخوردها باعث شده ارزش اصلی سخن او پنهان بماند یا بر سر تلقی خوانندگان از مفاهیم او اختلافهای بیپایان ظاهر شود.
یکی از خردههایی که از قدیم بر حافظ میگرفتهاند و حتی به صورت افسانهای آن را به زمان خود او نسبت میدهند، آن است که شعر وی ساختاری گسسته دارد.
شاه شجاع به سبب ناآشنایی با ساختار غزل حافظ یا به خاطر غرضورزی، بر او خرده میگرفت که «ابیات هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده، بلکه از هر غزلی سه چهار بیت در تعریف شراب است و دو سه بیت در تصوف و یک دو بیت در صفت محبوب، و تلون در یک غزل خلاف طریقة بلغاست.
خواجه گفت آنچه بر زبان مبارک شاه میگذرد، عین صدق و محض صواب است، اما مع ذلک، شعر حافظ در اطراف آفاق اشتهار تمام یافته و نظم حریفان دیگر پای از دروازه شیراز بیرون نمینهد» (خواندمیر،1353: 315).
این سخن شاه شجاع در روزگار ما به نام انقلاب در ساختار غزل بیان شده است؛ بدین معنی که بیتهای غزلهای او مستقل هستند و غزل او، حال ثابت و انسجام منطقی و توالی معنائی ندارد (خرمشاهی،1367: 34).
محمد علی بامداد هم که معتقد به نبودن ارتباط میان ابیات غزلهای حافظ است، مینویسد: «یک دلیل بر عدم ارتباط ابیات غزلهای خواجه به یکدیگر تا قبل از وصول به مطلوب، همین روحیه است که به محض اینکه از قید بستگی به موضوع رها میشده، بر طبق تقاضای ذاتی، سرشت حقیقی خودنمایی میکرده است.
مشغول سخنگویی از می و معشوق است یا متوجه تنظیم مدح فلان امیر و وزیر و شاه، همین که زمانی مابین دو بیت فاصله میشده و اندک غفلتی از این موضوع پیش میآمده، حالت راسخ روحی غلبه کرده و مطلب را به عالم دیگر میکشانده است» (بامداد،1369: 31-32).
داریوش آشوری معتقد است سخن حافظ دارای منطق درونی است و در پی آن است که با فهم هرمنوتیکی دیوان حافظ، هستی شناسی او را تبیین کند و در پرتو آن لایههای معنایی شعر حافظ را برای خواننده مشخص سازد.
لیکن با اعتقاد به سبک پاشان حافظ، بدون نقل شاهد و بررسی عینی مینویسد: وحدت کاملی در هر غزل میان بیتها وجود ندارد «و ای بسا کشش قافیه یا مضمون یابیها و هنرنماییهای ادبی یا حتی نیازها و ضرورتهای غیر ادبی بیتهایی را آفریده است» (آشوری،1381: 26).
ریاحی نیز به ابتکار حافظ در تنوع مضمون غزل اعتقاد دارد و مینویسد: «چون غزل سنتی با وزن و قافیة یکسان گنجایش اندیشههای رنگارنگ او را نداشت، ناچار سنت وحدت موضوعی غزل را کنار گذاشت.
پیش از او غزل، واحد کامل شعر نوع خود بود. حافظ بیت را واحد تام و تمام قرار داد، اگر جز این بود، قالب سنتی غزل قادر به کشیدن بار اندیشههای او نبود» (ریاحی،1374: 74).
استعلامی معتقد است برای دریافت درست سخن حافظ نباید به بیت تکیه کرد، بلکه باید تمام غزل را خواند تا حال و هوای آن را به دست آورد. وی غزل حافظ را در سه حال و هوای عرفانی، رندی و عاشقانه طبقهبندی کرده است، اما مینویسد: «در کلام حافظ، گاه بیتهای یک غزل مستقل از یکدیگر است و در تمام بیتها یک موضوع واحد دنبال نمیشود.
در یک غزل عاشقانه، یکباره به بیتی میرسیم که تعبیرهای آن عارفانه است و گویی در حالتی متفاوت، یا در زمانی جدا از ابیات دیگر سروده شده» (استعلامی،1386: 52).
وی در شرح غزلهای حافظ، بارها بیت یا ابیاتی را از حال و هوای غزل دور شمرده و به همین سخن خود ارجاع داده است. اگر سخن وی در مورد دور بودن بیت یا ابیاتی از حال و هوای هر غزل را در نظر بگیریم، با توجه به بسامد آن، یک خصیصة سبکی است و بعید است کسی که در سخنش چنین خصیصهای باشد، بتواند شش قرن سرمشق شاعری در ایران باقی بماند.
عبادیان معتقد است که برخی غزلهای حافظ دارای موضوعهای همگون و خویشاوند است که درونمایة واحد القا میکند و برخی از غزلها دارای موضوعهای مختلف و ناهمگون است که مبتنی بر درونمایة یکدست نیستند؛ هر چند میتوان اغلب رشتهای میان آنها در نظر گرفت که آنها را به هم مربوط میکند(عبادیان،1379: 92).
عبادیان در پی توجیه کثرت موضوعها در هر غزل حافظ است و مینویسد: «یکی از نقشهای کثرت موضوع در یک غزل، در آن است که اندیشة شاعر را به ازای تصویرهای مختلف ولی قرینه، توضیح یا استدلال کند» (همان:94). این اندیشه برای تبیین ساختار غزل حافظ تا حدودی راهگشاست، لیکن به نظر ما، نه در برخی غزلها، بلکه در تمام مواردی که تکرار و تعدّد هست، این مسأله وجود دارد.
اعتقاد به سبک پاشان در غزلیات حافظ، موجب شده است ارزش واقعی شعر وی پنهان بماند و در شرح و بسط اندیشة او گسست ایجاد گردد. خوانندگان شعر حافظ با این نگاه، عمدتاً در پی فهم خطی غزل حافظ بر میآیند و هر عنصری در شعر او را به یک عقیده و دیدگاه منسوب میکنند.
این نوع برخورد با شعر حافظ، برای برخی شارحان مناسب است و آنان را از پیچش و دقت در ساخت غزل آسوده میکند، اما باید توجه داشت که غالب حافظشناسان معتقدند که حافظ شعر کم میسروده و در عین آنکه شغل رسمی وی شاعری است، صرفاً به تراش و اصلاح شعر خود میپرداخته است.
یکی از کارهای گستردهای که در دیوان حافظ صورت گرفته و همچنان ادامه دارد، تصحیح دیوان است. همواره یکی از مبانی توجیهی این کار، وجود اصلاحات خود حافظ بوده است، اما حافظشناسان به این نکته نپرداختهاند که ممکن است این اصلاحات برای ایجاد یا استحکام ساختار درونی غزل حافظ بوده باشد.
دقت در ساختار غزلها نشان میدهد که اصلاحات حافظ برای ایجاد و استحکام ساختار درونی غزل بوده است. پورنامداریان معتقد است که بسیاری از غزلهای حافظ ساختاری منسجم دارد و کار اصلی حافظشناسان باید تبیین همین باشد (پورنامداریان،1384: هفت) و با این دیدگاه برخی غزلهای حافظ را نیز شرح و تأویل کرده است، لیکن عمدۀ بحثهای وی برای تبیین ارزش شعر حافظ و موقعیت سخن او صورت گرفته است.
در چند مورد هم که به تبیین انسجام غزل حافظ پرداخته، مطالب وی به اندازهای طولانی است که تکیه بر آن بیشتر گواه عدم انسجام است تا انسجام؛ زیرا وقتی دهها صفحه برای توجیه انسجام یک غزل ضروری باشد، نشانة انسجام ساختاری نیست.
ادامه دارد…