آبهایی در نهرها و جوهای روباز که همه چی در آن شسته میشد از رخت و فرش و لحاف تا کهنه بچه و شلوار زیر جامه بیماران سل و سوزاکی. و اینکه سالک از طریق گزش یک نوع حشره ایجاد می شد.
وضعیت تاریخی ایران در دوره قاجار، پایبندی بر اصول سنتی طبابت، رواج خرافات و فقدان نگرش جدید در پزشکی نوین از عمده دلایلی بود که در پی هر بیماری تعداد زیادی از مردم، از بین میرفتند. در آن دوره بیماریهای مختلفی رواج داشت و به دلیل موانع توسعه پزشکی نوین، اغلب یا درمان نمیشدند یا در بهترین حالت با طب سنتی و مراجعه به رمال و فالگیر مراحل بهبودی را طی میکردند.
هرچند پس از تاسیس دارالفنون در دوره ناصرالدین شاه، نگرش جدیدی در حوزه طب شکل گرفت اما اغلب مردم یا تمایلی به مراجعه به پزشک نداشتند یا امکان آن برایشان فراهم نمیشد. البته این شرایط بعد از انقلاب مشروطه تا حدودی تغییر کرد.
مثلا در اواخر دورهی قاجار و اندکی پس از آن با توجه به این که تا حدودی راههای مقابله علمی با اکثر بیماریها از قبیل آبله به ایران راه یافته بود، اما همچنان مردم عوام بر اعتقادات خرافی خود پابرجا بودند و پیوسته طعم تلخ بیماریهای گوناگون را میچشیدند.
بیماریهای زیادی رواج داشت؛ از جمله کچلی و طاسی در زنان و مردان، بیماری پوستی خارشکی، آبله و سالک. جمعیت زیادی از مردم حتی در شهرهای بزرگ به این بیماریها مبتلا بودند. و طبعا یا درمان نمیشدند یا اینکه با پناه بردن به خرافات سعی در توجیه بیماری خود میکردند.
مثلا مردم در یک باور عجیب معتقد بودند که آب تهران سالک میآورد و مرض سالک نشانه تهرانی بودن است. در حالی که این گناه آب نبود بلکه گناهِ آلودگی شدید آب در شهر بزرگی چون تهران بود که بدست خود مردم آلوده شده بود و اینکه انتقال سالک از طریق آب نبود بلکه یک بیماری بود که از نوعی پشه منتقل میشد. آبهایی در نهرها و جوهای روباز که همه چی در آن شسته میشد از رخت و فرش و لحاف تا کهنه بچه و شلوار زیر جامه بیماران سل و سوزاکی. بعد همین آب در آب انبارها ذخیره میشد و مردم زیادی از آن استفاده میکردند.
کافی بود یکی مثلا دستش را با چاقو بریده باشد یا جایی در بدنش زخم باشد و با آن آب برخورد کند و به انواع جراحات که یکی از آنها بیماری مسری واگیردار بود مبتلا شده و دیگران را نیز مبتلا بکند. سالک اکثراً صورت و پیشانی و بینی را فراگرفته و پشت دست و ساعد و بازو هدف دومش بود.
به گزارش فرارو، در دوره قاجار اطلاعات محدودی از بیماری سالک در دسترس است که بیشتر توسط پزشکان خارجی نوشته شده. پولاک اتریشی از اساتید پزشکی مدرسه دارالفنون در سفرنامه خود «ایران و ایرانیان» به طور مفصل به شرح بیماری سالک پرداخته است.
او شیوع بیماری را در نقاط مرکزی و جنوبی ایران شهرهای تهران، اصفهان، قم و کاشان بیان میکند و اضافه میکند که از اصفهان به بعد در جهت جنوب از جمله در قمشه وشیراز قدم به قدم میزان شیوع آن نقصان مییابد و درآذربایجان و مناطق ساحلی دریای خزر دیگر بکلی اثری از آن دیده نمیشود.
وی تأکید میکند که هرکس که یکبار درزندگی به سالک دچار شده باشد در تمام عمر در برابر آن مصونیت پیدا میکند. پولاک در کتاب خود نحوه بروز زخمهای سالک را به تفصیل بیان کرده است.
یکی دیگر از مشکلات شهرهای بزرگ و یا حتی روستاها؛ حمام های عمومی بود که اغلب بیماری های پوستی در آنجا شایع میشد و حتی قربانی میگرفت. حمامها محلی برای انتقال انواع بیماریهای پوستی، تنفسی و عفونی بودند، آب خزینهها دیر به دیر تعویض میشد. مردم نیز کاملاً با بهداشت بیگانه بودند، دولت هم کوچکترین تلاشی برای آموزش و ارتقای سطح دانش عمومی آنها نمیکرد.