دلایل حق به جانب بودن(+نظر روانشناسی)
همه ما دوست داریم حق با ما باشد، اما بعضی افراد به هیچ عنوان تحمل اشتباهبودن را ندارند.

همه ما دوست داریم حق با ما باشد، اما بعضی افراد به هیچ عنوان تحمل اشتباهبودن را ندارند. این طرز فکر اغلب با نحوه مدیریت احساسات، برخورد با انتقاد و حفاظت از هویت شخصیمان ارتباط دارد. در ادامه این مطلب روان شناسی درباره دلایل حق به جانب بودن، اطلاعات جالبی ارائه می دهد.
به گزارش چشمک، نیاز به «همیشه حق داشتن» میتواند از دلایل مختلفی سرچشمه بگیرد؛ از جمله احساس ناامنی، ترس از آسیبپذیری یا نوع تربیت خانوادگی. در ادامه، رایجترین دلایل روانشناختی این طرز فکر را بررسی میکنیم و میبینیم که چرا این موضوع فقط مربوط به خودخواهی یا لجاجت نیست.
دلایل حق به جانب بودن و افرادی که همیشه باید حق با آنها باشد، چیست؟ دلایل پشت پرده آن چیست؟
بسیاری از افرادی که تصور میکنند همیشه درست میگویند، خودشان متوجه این موضوع نیستند. این رفتار اغلب ناخودآگاه است؛ ترکیبی از فشارهای درونی، تجربیات گذشته و عادتهای احساسی. بیایید نگاهی بیندازیم به مهمترین عواملی که این طرز فکر را تقویت میکنند:
۱. خود و عزتنفس
در بسیاری از موارد، نیاز به حقگویی از تمایل به احساس امنیت، ارزشمندی یا کنترل ناشی میشود. این موضوع هم در افرادی با خودبزرگبینی بالا دیده میشود که «حق داشتن» را به جایگاه یا هوش خود گره میزنند و هم در افرادی با عزتنفس پایین، که احساس میکنند اشتباهکردن تأییدی بر ضعف آنهاست. در هر دو حالت، اصرار بر درست بودن، نوعی مکانیسم دفاعی است.
۲. تحریفهای شناختی و میانبُرهای ذهنی
بعضی افراد الگوهای فکری تحریفشدهای ایجاد میکنند؛ مثلاً فرض میکنند همیشه حق با آنهاست یا هر چیزی که مخالف نظرشان باشد را رد میکنند. در روانشناسی، این الگوها «تحریف شناختی» نام دارند. با گذر زمان، این عادتهای فکری خودکار میشوند و فرد دیگر باورهای خود را زیر سؤال نمیبرد، فقط واکنش نشان میدهد.
سوگیریهای ذهنی هم نقش دارند. برای مثال:
سوگیری تأییدی باعث میشود فقط به دنبال اطلاعاتی باشیم که باورهای ما را تأیید کند و چیزهایی که به چالش میکشند را نادیده بگیریم.
سوگیری اعتمادبهنفس بیش از حد باعث میشود دانش یا قضاوت خود را بیشازاندازه درست تصور کنیم.
سوگیری اعتقادی هم موجب میشود استدلالهایی را فقط به این دلیل بپذیریم که نتیجه آنها با عقاید ما همخوان است.
۳. ترس از اشتباه بودن
برای برخی افراد، اشتباهکردن بهمثابه تهدید است؛ مانند شکست شخصی یا نشانه ضعف. این مسئله بهویژه در افرادی دیده میشود که در محیطهایی بزرگ شدهاند که خطاها تنبیه میشد یا ارزش آنها وابسته به عملکردشان بود. برای چنین افرادی، اعتراف به اشتباه احساس ناامنی ایجاد میکند، بنابراین بیشتر اصرار میورزند تا اشتباه خود را نپذیرند.
۴. احساس ناامنی و محافظت عاطفی
افرادی که عزتنفس شکننده دارند، اغلب برای جلوگیری از احساس آسیبپذیری نیاز دارند که همیشه حق با آنها باشد. اگر اشتباه کنند، دریچهای برای انتقاد یا قضاوت باز میشود. درست بودن برای آنها راهی است برای حفظ قدرت در گفتگو و محافظت از مرزهای عاطفیشان. این رفتار به آنها حس کنترل میدهد، حتی اگر به روابطشان آسیب بزند.
۵. نیاز به کنترل و قطعیت
برخی افراد به شدت به نظم و پیشبینیپذیری نیاز دارند. برای این افراد، حق داشتن احساس ساختار و ثبات را در دنیایی که ممکن است آشفته یا نامطمئن باشد فراهم میکند. این موضوع معمولاً با ترس از ابهام مرتبط است. رها کردن دیدگاهشان برایشان مانند از دستدادن حس قطعیت است.
سخن پایانی
اگر همیشه فکر میکنید حق با شماست، ارزش دارد از خود بپرسید چرا. ممکن است این رفتار در حال تأمین نیازی عاطفی باشد که هنوز بهطور کامل متوجه آن نشدهاید. و اگر این الگو را در دیگران میبینید، به یاد داشته باشید که ریشهاش معمولاً در ناامنی است، نه در تکبّر. به جای بحث و جدل، سعی کنید سؤال بپرسید، آرام بمانید و در صورت نیاز مرزهای خود را مشخص کنید.