بهترین ناوهای جنگی تاریخ
در میان تجهیزات نظامی، ناوهای جنگی جایگاهی ویژه دارند. این شناورها، بیش از بسیاری از سامانههای رزمی دیگر، نمایانگر قدرت ملی، توان صنعتی و پیشرفت فناوری کشورها بودهاند.

در میان تجهیزات نظامی، ناوهای جنگی جایگاهی ویژه دارند. این شناورها، بیش از بسیاری از سامانههای رزمی دیگر، نمایانگر قدرت ملی، توان صنعتی و پیشرفت فناوری کشورها بودهاند. از ناوهای عظیم اوایل قرن بیستم تا نمونههای پیشرفته جنگ جهانی دوم، ناوهای جنگی برای دههها ستون فقرات قدرت دریایی محسوب میشدند. در این مقاله، به بررسی تعدادی از مهمترین ناوهای جنگی تاریخ میپردازیم؛ شناورهایی که هر یک در دوره خود، استانداردهای جدیدی در طراحی و کاربرد نظامی تعریف کردند.
اصطلاح ناو جنگی (Battleship) بهطور کلی به شناورهای بزرگ، سنگین و زرهپوش با توپخانه اصلی کالیبر بالا اطلاق میشود. در این میان، دریدنوت (Dreadnought) زیرردهای از ناوهای جنگی به شمار میرود که با حذف توپهای کالیبر پایین و تمرکز کامل بر توپخانه سنگین شکل گرفت. با وجود این تمایز فنی، در کاربرد عمومی این دو واژه اغلب بهجای یکدیگر استفاده میشوند.
HMS Dreadnought؛ نقطه آغاز یک تحول بنیادین
اچاماس دریدنوت که در سال ۱۹۰۶ به آب انداخته شد، نقطه عطفی در تاریخ جنگ دریایی محسوب میشود. این ناو با جابهجایی حدود ۱۸ هزار تن، نخستین ناو جنگی مجهز به توربین بخار بود و با ده توپ ۱۲ اینچی در قالب چیدمان تمامتوپ سنگین، تمامی ناوهای پیش از خود را از رده خارج کرد.
اگرچه این ناو در بیشتر نبردهای بزرگ جنگ جهانی اول حضور نداشت، اما در سال ۱۹۱۵ با برخورد مستقیم، زیردریایی آلمانی U-29 را غرق کرد؛ تنها مورد ثبتشدهای که یک ناو جنگی موفق به غرق کردن زیردریایی شده است. دریدنوت در سال ۱۹۲۰ از خدمت خارج و در ۱۹۲۳ اوراق شد، ولی تأثیر آن بر معماری دریایی قرن بیستم همچنان غیرقابل انکار است.
HMS Nelson و HMS Rodney؛ دوقلوهایی که قواعد نبرد دریایی را شکستند
ناوهای بریتانیایی نلسون و رادنی که بهترتیب در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۷ به آب انداخته شدند، نتیجه مستقیم محدودیتهای معاهدات دریایی پس از جنگ جهانی اول بودند. این شناورها با چیدمان غیرمعمول توپخانه و تمرکز تمامی توپهای ۱۶ اینچی در بخش جلویی، بهمنظور کاهش وزن و تقویت حفاظت زرهی طراحی شدند.
اگرچه این دو ناو جنگی سرعت بالایی نداشتند، اما حفاظت زرهی قوی و قدرت آتش بالا، آنها را به سکوهای مؤثر توپخانهای تبدیل کرد. مشارکت رادنی در انهدام ناو بیسمارک، جایگاه این کلاس را در تاریخ تثبیت کرد.
IJN Yamato؛ بزرگترین ناو جنگی تاریخ
یاماتو، بزرگترین ناو جنگی ساختهشده در تاریخ، تجسم نگاه سنتی به نبرد دریایی بود؛ نگاهی که بر برتری توپخانه و زره سنگین تأکید داشت. توپهای ۱۸.۱ اینچی این ناو، بزرگترین نمونههایی بودند که تاکنون روی یک شناور نظامی نصب شدهاند.
با این حال، تغییر ماهیت جنگ دریایی و افزایش نقش ناوهای هواپیمابر، عملاً فرصت بهرهبرداری کامل از توان یاماتو را از ژاپن گرفت. غرق شدن این ناو در عملیات تن-گو در سال ۱۹۴۵، نمادی از پایان عصر ناوهای جنگی کلاسیک بود.
IJN Fusō؛ ناوی با برجکهای محدود
فوسو، نخستین سوپردریدنوت نیروی دریایی امپراتوری ژاپن، در سال ۱۹۱۴ به آب انداخته و ۱۹۱۵ وارد خدمت شد. این ناو با جابهجایی حدود ۳۵٬۹۰۰ تن، مجهز به دوازده توپ ۱۴ اینچی در شش برجک دوقلو و سازه پلکانی موسوم به پاگودا بود.
فوسو برای نبردهای خطی طراحی شد و در دهه ۱۹۳۰ تحت ارتقاهایی شامل بهبود زره، نصب برآمدگیهای ضد اژدر و افزایش سرعت تا حدود ۲۴ گره قرار گرفت. با این حال، در دوران جنگ جهانی دوم، در مقایسه با ناوهای مدرنتر، از نظر عملیاتی عقبمانده محسوب میشد. این ناو در نبرد تنگه سوریگائو در اکتبر ۱۹۴۴ با اصابت اژدر منفجر شد و به دو نیم تقسیم گردید.
نابودی فوسو در نبرد تنگه سوریگائو، بخشی از فروپاشی ناوگان سنگین ژاپن در مراحل پایانی جنگ محسوب میشود.
HMS Agincourt؛ وقتی شش برجک کافی نیست
این ناو که در سال ۱۹۱۳ برای برزیل و با نام ریو دو ژانیرو ساخته شد، پس از چند بار تغییر مالکیت در سال ۱۹۱۵ وارد خدمت نیروی دریایی بریتانیا شد. اجینکورت با جابهجایی حدود ۲۷٬۸۵۰ تن، به ۱۴ توپ ۱۲ اینچی در هفت برجک دوقلو مجهز بود و به همین دلیل لقب کاخ جین را دریافت کرد.
با وجود ظاهر چشمگیر، این چیدمان از نظر عملیاتی کارآمد نبود و نرخ آتش پایین و پیچیدگی کنترل را به همراه داشت. اجینکورت در نبرد یوتلند (۱۹۱۶) بیش از هر ناو دیگری شلیک انجام داد، اما هیچ اصابت تأییدشدهای ثبت نکرد. این ناو در سال ۱۹۲۴ اوراق شد و همچنان یکی از غیرمعمولترین نمونههای طراحی ناو جنگی بهشمار میرود.
HMS Colossus؛ یک آزمایش قابل توجه
کلوسوس که در سال ۱۹۱۰ به آب انداخته شد، از آخرین دریدنوتهای بریتانیا پیش از ورود به عصر سوپردریدنوتها بود. این ناو با جابهجایی حدود ۲۰ هزار تن، ده توپ ۱۲ اینچی، ۲۱ گره دریایی سرعت داشت.
تمرکز طراحی این دریدنوت بر بهبود توزیع زره محافظتی و سامانههای کنترل آتش بود. کلوسوس در نبرد یوتلند حضور داشت و با وجود آسیب محدود، نقشی مؤثر در مهار ناوگان آلمان ایفا کرد. این ناو نقطه گذار میان نسلهای اولیه دریدنوت و ناوهای سنگینتر بعدی محسوب میشود.
SMS Ostfriesland؛ پیشدرآمد پایان عصر ناوهای جنگی
استفریسلند، یکی از ناوهای کلاس هِلگولاند آلمان، در سال ۱۹۱۱ به آب انداخته شد و به استحکام بالا و دفاع مؤثر شهرت داشت. این ناو در نبرد یوتلند شرکت کرد و با وجود اصابت مین، دوام آورد.
پس از شکست آلمان، استفریسلند در سال ۱۹۲۰ بهعنوان غرامت جنگی به ایالات متحده واگذار شد و در سال ۱۹۲۱ طی آزمایش بمباران هوایی توسط نیروی هوایی ارتش آمریکا غرق شد؛ رویدادی که برتری روبهافزایش قدرت هوایی نسبت به ناوهای جنگی را آشکار ساخت.
USS Iowa: ناوی که تسلیم نشد
ناو آیووا که در سال ۱۹۴۲ به آب انداخته شد و در ۱۹۴۳ رسماً وارد خدمت گردید، بهعنوان ناو پیشتاز کلاس آیووا نقشی تعیینکننده در تکامل نهایی مفهوم ناو جنگی ایالات متحده ایفا کرد. این کلاس با تلفیق آتش سنگین توپخانه، سرعت بالا و توان همراهی با ناوهای هواپیمابر، نقطه اوج طراحی ناوهای جنگی آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم و سالهای پس از آن بهشمار میآید.
این ناو در جنگ جهانی دوم و سپس جنگ کره بهکار گرفته شد و در دهه ۱۹۸۰ با تجهیز به موشکهای تاماهاوک و هارپون، برای مدت کوتاهی به صحنه جنگ سرد بازگشت. آیووا که در سال ۱۹۹۰ بازنشسته شد، امروز بهعنوان کشتی موزه نمادی از گذار تاریخی قدرت دریایی از عصر توپخانه به دوران موشک و هواگرد محسوب میشود.
ناوهای جنگی و دریدنوتها تعریف نبرد دریایی را دگرگون کردند، اما با ظهور ناوهای هواپیمابر بهسرعت جایگاه راهبردی خود را از دست دادند. با این حال، با وجود عمر عملیاتی نسبتاً کوتاه، این شناورها همچنان بهاندازه روزی که از کارخانههای کشتیسازی خارج شدند، نمادین و الهامبخش باقی ماندهاند.
منبع:دیجینوی











