بزرگترین شهابسنگِ روی زمین (+عکس)
در میان تالار شهابسنگهای موزه تاریخ طبیعی آمریکا، سازهای غولآسا چشمها را به خود خیره میکند. این توده عظیم، که به نام «آهنیگیتو» Ahnighito شناخته میشود، بزرگترین تکه از شهابسنگی موسوم به «اینانگانِق» Innaanganeq یا همان شهابسنگ دماغه یورک Cape York است.

این توده فلزی بهقدری سنگین است که پایههای آن تا عمق سنگبستر زمین زیر موزه فرو رفتهاند تا ساختمان در برابر وزنش دوام بیاورد.
به گزارش یکپزشک، این شهابسنگ ۳۴ تُنی، یکی از بزرگترین تکههای شهابسنگی است که تاکنون بهدست بشر رسیده. این جرم آسمانی روزگاری بخشی از هسته یک سیارک بوده و قدمتش به حدود ۴/۵ میلیارد سال پیش، همزمان با پیدایش خورشید میرسد.
آهنیگیتو حدود ۱۰ هزار سال پیش بر زمین افتاد؛ دقیقتر بگوییم، در ناحیهای که امروز بهنام گرینلند میشناسیم. اما تا اواخر قرن نوزدهم، توجه محققان غربی به آن جلب نشده بود. در سال ۱۸۹۴، رابرت پییری Robert Peary، کاوشگر قطب شمال، نخستین غیربومیای بود که این شهابسنگ را دید. اما حقیقت این است که بومیان اینوئیت Inuit قرنها پیش از آن، این توده فلزی را میشناختند و از آن بهعنوان منبع آهن برای ساخت ابزار استفاده میکردند.
به بیان دقیقتر، آنچه در دهه ۱۸۹۰ میلادی «کشف» نام گرفت، چیزی نبود جز انتقال منابع فلزی بومیان شمال به موزههای غربی. آهنیگیتو، پیش از آنکه جسمی علمی باشد، بخشی از فرهنگ و اقتصاد محلی محسوب میشد.
انتقال یک شهابسنگ ۳۴ تُنی به نیویورک کار سادهای نبود، اما این فقط آغاز ماجرا بود. چالش اصلی، نمایش این سنگ فضایی در موزهای بود که کف آن توان تحمل چنین وزنی را نداشت. برای حل این مشکل، سازهای ویژه ساخته شد که پایههای آن مستقیماً به بستر سنگی زمین متصل است. به این ترتیب، وزن سنگ بهجای پخش شدن روی کف ساختمان، به لایههای عمیقتر زمین منتقل میشود.
این راهحل هوشمندانه نهتنها پایداری ساختمان را حفظ کرد، بلکه تبدیل به الگویی برای چیدمان اشیای فوقسنگین در موزهها شد.
چرا اسکلت دایناسورها واقعی نیستند؟
این شهابسنگِ غولپیکر، الهامبخش یکی از پرسشهای جالب در کتاب «حافظه طبیعت» Nature’s Memory نوشته جک اَشبِی Jack Ashby شده: چرا بیشتر اسکلتهای دایناسورها که در موزهها میبینیم، نسخههای قالبگیریشده (کَست) Cast هستند، نه فسیلهای واقعی؟
پاسخ ساده است: وزن آنها. فسیلهای واقعی دایناسورها بسیار سنگیناند، چرا که از سنگ تشکیل شدهاند، و قرار دادن چند تُن استخوان روی کف چوبی یک ساختمان قدیمی، ریسک بسیار بالایی دارد.
برخلاف یک شهابسنگ که تودهای یکپارچه است و میتوان برای آن سازهای اختصاصی ساخت، یک اسکلت دایناسور شامل صدها استخوان جداگانه است که باید هرکدام جداگانه پشتیبانی شوند. به همین دلیل، در بیشتر موزهها اسکلتهای بزرگ مثل پاتاگوتایتان Patagotitan در لندن، ترکیبی از استخوانهای چند دایناسور هستند که با مدلسازی دیجیتال، به شکلی تقریبی کنار هم چیده شدهاند.
شهابسنگها، اسکلتها، و تصمیمهای پنهان موزهها
نحوه انتقال، نمایش، و بازسازی اشیای سنگین و عظیم، بخشی از تصمیمگیریهای پشتپردهای است که بسیاری از بازدیدکنندگان موزهها از آن خبر ندارند. چه شهابسنگی چون آهنیگیتو باشد، چه اسکلتهای غولپیکر دایناسورها، هرکدام به برنامهریزی دقیق، سازههای مهندسیشده، و البته نگاه فرهنگی خاصی نیاز دارند. کتاب پژوهشی «حافظه طبیعت» به بررسی همین موضوع میپردازد: اینکه چگونه انسانها، با انتخابهایشان، چهره موزهها و داستانهای طبیعت را بازآفرینی میکنند.