اژدها در سرزمین آمازون!
چینی ها از طرفی به شرکای اقتصادی خود تنوع می بخشند و مقاصد تجاری را خود را گسترش میدهند و از طرفی سعی دارند نوعی برگ برنده برای آینده نزد خودشان داشته باشند .
عصرترکیه؛علیرضا پیام یار– تا همین چند سال پیش، هنگامی که صحبت از «جنگ سرد» میشد، ذهنها به رقابت تسلیحاتی میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق معطوف میشد، هرچند حالا با گذشت بیش از سی سال از دوران رقابتهای تسلیحاتی شوروی و غرب که جهان را حداقل تا اواخر دهه 70 در قرن بیستم در وضعیتی بحرانی فرو برده بود، این ماجرا بیشتر به روایتی عبرت آموز از تاریخ تبدیل شده است، اما همچنان جنگ سرد تداعی کننده آن دوران است، هرچند این واژه آرام آرام از ادبیات سیاسی و تحلیل های روز حذف شده و بیشتر جایگاه تاریخی پیدا کرده است.
البته هژمونی فراگیر امریکا و به نوعی جشن پیروزی بر بلوک شرق که تا دو دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشت، جایگزین آن شد و تا دو دهه آمریکا سرمست این موقعیت بود که البته لشگرکشی به عراق و افغانستان از نتایج آن بود . اما از اواسط دهه اول قرن بیست و یکم بود آرام و آرام قدرتهای منطقه ای ظاهر شده اند و این بار نه توان نظامی و داشتن بمب هستهای و موشکهای دوربرد، بلکه پتانسیل های اقتصادی و توان تولید عواملی هستند که شاخص برتری کشورها هستند و در این میان چین، به عنوان یک قدرت حالا دیگر نه چندان نوظهور ، نقاب از رخ کشیده و توان اقتصادی و تولیدی خود را به رخ جهانیان می کشد.
حال سوال اینجاست که این روند تا کی و چگونه ادامه پیدا خواهد کرد و آیا چین و قدرتهای نوظهور دیگر مانند هند می توانند به این روند ادامه دهند ؟ حقیقت این است که رقابت اساسا در شرایطی امکانپذیر است که رقیبی وجود داشته باشد ! درواقع باید کسی باشد که هرآنکه قوی است قدرت خود را به رخ او بکشد و بهانه ای برای نمایاندن آن اشته باشد .
همین آمریکای پس از جنگ سرد نمونه خوبی است. دقت کنید وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید ، دنیای غرب و به ویژه آمریکا با نوعی خلاء فلسفی مواجه شدند که ناشی از نبودن رقیب برای قدرت نمایی بود . از این منظر آنچه در عراق در جنگ اول و دوم خلیج فارس و یا آنچه در افغانستان پس از حوادث یازدهم سپتامبر روی داد را می توان نوعی تلاش برای قدرت نمایی یا دست کم فرصتی برای قدرت نمایی تصور کرد . چرا که پس از این همه جنگ و خونریزی و هزینه وتلفات و … افغانستان هم اکنون در کنترل طالبان است، در عراق اتفاق مثبتی که بتوان آن را نتیجه حضور آمریکا قلمداد کرد روی نداده و اوضاع منطقه هم با افسارگسیختگی رژیم صهیونیستی روز به روز بحرانی تر شده و به لبه پرتگاهی عمیق پیش می رود .
در حقیقت از این منظر تنها دستاوردی که می توان برای غرب تصور کرد همان مقطع زمانی حضور نظامی است که می توانست به جهانیان بگوید من هستم و همچنان قدرتمندم.
متناظر اقتصادی این موضوع این است که رقابت اقتصادی تا زمانی معنی دارد که توان اقتصادی حریف شما درحدی باشد که بتواند با شما رقابت کند، مبادلات تجاری داشته باشید و یا حداقل توان خرید از شما داشته باشید . اگر توان شما آنقدر بالا رفت که حریفتان از بین رفت و توان خود را از دست داد، نه تنها بازی تمام شده و دیگر کسی شما را قهرمان نمی بیند، بلکه اساسا ضرر هم خواهید کرد چون بازار را از دست داده اید و دیگر کسی توان مبادله با شما ندارد و این، تولید به عنوان مهمترین عامل رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار خواهد داد . این جاست که شما باید به فکر این باشید که ضمن حفظ برتری توان اقتصادی خود، رقیبتان را جوری زمین نزنید که اصلا توان بلند شدن و ادامه مبارزه و ایجاد فرصت قدرت نمایی به شما نداشته باشد. اما این امر در زمینه اقتصاد با یک وضعیت دوگانه و به عبارتی پارادوکسیکال روبروست. از طرفی نباید چندان شاخ و شانه کشید که رقیب دیگر توان حرکت نداشته باشد و از طرفی شاخه شانه نکشیدن در اقتصاد یعنی رکود و ضعف روز افزون، وانگهی اقتصاد مسیر خود را پیش می رود و چندان کنترلی بر آن نیست و این حقیقت حتی در چین کمونیست روز به روز عریان تر می شود.
به نظر می رسد چینی ها برای غلبه بر این مشکل دو راه اساسی را درپیش گرفته اند . آنها از طرفی به شرکای اقتصادی خود تنوع می بخشند و مقاصد تجاری را خود را گسترش میدهند و از طرفی سعی دارند نوعی برگ برنده برای آینده نزد خودشان داشته باشند .
نمونه راه اول پیمانهای منطقه ای با مبادلات تجاری با اعدادی سرسام آور با کشورهایی مانند عربستان است و دیگری یافتن مقاصد جدید تجاری. شاید جالب باشد بدانید ما کشوری در دنیا داریم که 310 میلیون نفر جمعیت دارد، چند ملیتی است ، شما برای ورود به آن نیاز به پاسپورت و ویزا ندارید ، زبان مشخصی ندارد، و این کشور بیش از 70 درصد نیازهای خود را از چین تامین می کند . به سرزمین آمازون خوش آمدید!
از طرفی حتما به یاد دارید که از دهه 80 زمزمه های پایان انرژی های فسیلی و پیامدهای از نیمه قرن بیست و یکم آغاز شد و حالا کم کم داریم به آن مقطع زمانی نزدیک می شویم . به این موضوع وضعیت بحرانی محیط زیست و الزامات ناشی از آن و همچنین نا امنی مبادی انرژی فسیلی در جهان را هم که اضافه کنید به یک تهدید تمام عیار برای آینده بشریت می رسیم . انرژی!
ولی دوستان چینی ما خوب می دانند که در کنار هر تهدیدی فرصتی برای آموختن و توسعه دادن وجود دارد؛ بالاخره هرچه که باشد آنها شاگردان مکتب کنفسیوس هستند ! اینجاست که چینی ها برگ برنده خود را رو می کنند و به نوعی بلیط گذر به دنیای آینده را برای خود و جمعیتشان می خرند.
در شرایطی که قدرتهای قرن بیستم خود را در اوکراین و خاورمیانه درگیر کرده اند، دنبال فروختن سلاح به کشورها هستند و دعوا بر سر این است که کدام سیستم دفاعی موشکی را به چه کسی داده اند و نداده اند وعمل کرده است یا نه و فلانی ها چه موشکهایی دارند و پهبادها در اوکراین چه کرده اند و … چینی ها دارند سوار بر خودروهای برقی خود در حال فتح دنیا هستند!
چین در سال ۲۰۰۱ به سازمان تجارت جهانی پیوست که این حرکت به عنوان نخستین گام در تغییرات بزرگ اقتصادی شناخته میشود. یکی از نقاط عطف حیاتی در روابط آمریکا و چین در سال ۲۰۰۰ اتفاق افتاد، وقتی چین به سازمان تجارت جهانی پیوست و این امر موجب افزایش چشمگیر تجارت دوجانبه شد.
در این دوران، برندهای غربی سرمایهگذاریهای کلانی در بازار چین انجام دادند. چین به سرعت رشد کرد و سود شرکتها به طرز قابل توجهی افزایش یافت. شرکتهای غربی نیز همچنان فناوریهای خود را به چین منتقل میکردند. این روند نه تنها باعث صنعتی شدن و ثروتمند شدن چین شد، بلکه موجب انتقال صنایع غربی به این کشور نیز گردید.
حالا دیگر وابستگی غرب به چین موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن عبور کرد. درآمدهای بسیار بالایی که کشورهای غربی از فروش به بازار چین به دست آوردند، به ویژه برای شرکتهای خودروسازی آلمانی، اهمیت زیادی داشت. به عنوان مثال، ۴۰ درصد از سود فولکسواگن در سال ۲۰۲۰ از چین بود. حالا کار به جایی رسیده که شرکتهای جهانی دیگر نمیتوانند بدون دریافت مواد اولیه یا محصولات از چین در غرب تولید کنند. آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا هنگامی که متوجه جایگاه فعلی چین شده اند که شاید دیگر خیلی دیر است . آمریکا و کشورهای غربی با انواع روشها از جمله اعمال تعرفه های گمرکی تلاش میکنند تا وابستگی خود به چین کاهش دهند.با این حال، در صنعت خودرو و خودروهای الکتریکی، به ویژه برای اروپا، این روند در دو سال اخیر به شدت در حال تغییر جهت است .
اکنون شرایط به وضوح حاکی از این است که که اروپا از نظر رقابت در بازار خودروهای الکتریکی از آمریکا و چین بسیار عقب مانده است. تسلا، که بر پایه نرمافزار ساخته شده است، و BYD چین که از یک تولیدکننده باتری تلفن همراه به غولی در صنعت خودرو تبدیل شده، خودروسازان اروپایی را در وضعیت سختی قرار دادهاند. هرچند آمریکایی ها و اروپایی ها بیکار ننشسته اند . پیمان تجاری میان آمریکا، ژاپن و کره جنوبی برای دسترسی به مواد معدنی مورد نیاز برای تولید خودروهای الکتریکی و اعمال تعرفه ای 10 تا 37 درصدی اتحادیه اروپا برای خودروهای چینی از جمله این واکنشهاست . اما چین قطعا بی تفاوت نخواهد نشست، ظاهرا اژدهایان نمی خوابند!