فرعونی که تا هزار سال بعد از مرگش پرستیده میشد!
«فرعون رامسس دوم» یکی از مشهورترین فرمانروایان جنگجوی مصر باستان بود. امروزه او به دلیل پیروزیهای نظامی و آثار عمومی عظیمش شناخته میشود.

«فرعون رامسس دوم» یکی از مشهورترین فرمانروایان جنگجوی مصر باستان بود. امروزه او به دلیل پیروزیهای نظامی و آثار عمومی عظیمش شناخته میشود. او نزدیک ۶۶ سال (۱۲۷۹ تا ۱۲۱۳ پیش از میلاد) در دوران پادشاهی نوین مصر سلطنت کرد و نزدیک ۹۰ سالگی درگذشت؛ سنی که برای آن دوران بسیار شگفتانگیز به شمار میرفت!
به گزارش فرادید، رامسس دوم پس از مرگ پدرش، سِتی یکم (۱۲۹۴ تا ۱۲۷۹ پیش از میلاد) به تخت نشست. او در آغاز حکومت، درگیر جنگ با هیتیها (پادشاهی در آناتولی/ترکیهی امروزی) شد و نبرد بزرگی با آنان در ۱۲۷۵ پیش از میلاد در سوریه امروزی انجام داد که به «نبرد قادش» مشهور شد. هرچند رامسس دوم مدعی پیروزی بود، اما تاریخدانان امروز باور دارند هیچیک از دو طرف پیروز قطعی نبرد نشدند.
سال ۱۲۵۸ پیش از میلاد، او با هیتیها پیمان صلح بست و یک شاهزادهی هیتی را نیز به همسری گرفت. او مانند دیگر فراعنه به چندهمسری باور داشت و همسران و کنیزان زیادی داشت. توبی ویلکینسون مصرشناس برآورد میکند که او نزدیک به ۱۰۰ فرزند داشت.
رامسس دوم پایتختی تازه به نام «پی-رامسس» (یا پِر-رامسس) در شرق دلتای نیل، نزدیک روستای امروزی قنطیر بنا کرد. تمام شهر نشانههای روشن و انکارنشدنی از بنیاد فراعنهای خود را داشت. دستکم ۵۰ مجسمهی عظیم از رامسس دوم در این شهر بود که بیشترشان در زمان حیات خود او ساخته شدند.
پس از مرگ رامسس دوم، او را در درهی پادشاهان به خاک سپردند، اما مقبرهاش غارت شد و مومیایی او همراه دیگر مومیاییهای سلطنتی به مخفیگاهی در دیرالبحری منتقل شد. امروزه مومیایی او در موزه ملی تمدن مصر در قاهره نگهداری میشود. بررسیهای انجامشده روی مومیایی او نکات مهمی دربارهی علت مرگ او را آشکار کرده است.
سحر سلیم، استاد رادیولوژی گفته: «گمان میرود رامسس دوم به آرتروز شدید دچار بوده و سالهای پایانی عمر را با قامتی خمیده میگذرانده. همچنین از بیماری شدید دندانها رنج میبرده که ممکن است او را مبتلا به درد یا عفونت مزمن کرده باشد. با این حال، سیتیاسکنها دلیل قطعی مرگ او را روشن نکردند و به احتمال زیاد او به مرگ طبیعی درگذشت.»
مجسمه رامسس دوم در معبد لوکسور در مصر
اینکه رامسس دوم نزدیک به ۹۰ سال زیست، خود دستاوردی چشمگیر بود. به گفتهی سوزانا توماس، مصرشناس موزه بزرگ مصر: « آن زمان بیشتر مردم به ۴۰ سالگی نمیرسیدند. او چنان طولانی سلطنت کرد که دو تا سه نسل را پشت سر گذاشت.»
رامسس دوم از بسیاری از همسران و فرزندانش بیشتر زیست و در نهایت مِرنِپتاح، سیزدهمین پسرش جانشین او شد. شواهدی از جنگ بر سر تخت هنگام به قدرت رسیدن مرنپتاح وجود ندارد. دوازده برادر بزرگتر او پیشتر مرده بودند و در واقع مرنپتاح نفر بعدی بود. گمان میرود او زمان جلوس، در دهه شصت زندگیاش بوده و برنامهای برای ساخت کاخها و بناهای تازه آغاز کرده باشد.
هرچند جانشینی مرنپتاح بدون درگیری رخ داد، اما وارثان بعدی با درگیریهایی روبهرو شدند. هِنینگ فرانتسمایر، پژوهشگر و مدیر کاوشهای پی-رامسس گفته: «نوهی رامسس دوم، ستی دوم با زورگویی به نام آمِنمِسِه روبهرو شد که گویا چند سالی توانست در مصر علیا حکومت کند.»
فرزندان و نوادگان دیگر نیز بر سر تخت با یکدیگر رقابت داشتند. شمار فرزندان فراوان رامسس دوم چالش جانشینی را پیچیده میکرد، زیرا صدها نفر عضو خاندان سلطنتی بودند که ممکن بود به قدرت چشم داشته باشند. »
افزون بر این کشمکشهای داخلی، مصر با تهاجم «مردمان دریا» نیز مواجه شد: یکی در دوران مرنپتاح و دیگری در دوران رامسس سوم (۱۱۸۴ تا ۱۱۵۳ پیش از میلاد). این مشکلات افزون بر درگیریهای داخلی، در نهایت به سست شدن قدرت سلطنتی در مصر انجامید.
عکسی از مومیایی رامسس دوم
میراث
رامسس دوم چنان قدرتمند بود که در زمان حیاتش همچون خدایی زنده پرستش میشد. پس از مرگ نیز آیین پرستش او تا مدتی دوام داشت. کَمپبل پرایس، متصدی موزهی منچستر گفته: «تعجبآورست که پرستش او پس از مرگ چندان گسترده نبود، هرچند شواهد پراکندهای از این امر یافت میشود.»
تابوتی وجود دارد که به کاهنی اختصاص یافته که رامسس دوم را میپرستید و در زمان بطلیموسی (حدود ۳۰۴ تا ۳۰ پیش از میلاد) در آبیدوس میزیست، به این معنا که هزار سال پس از مرگ رامسس دوم، هنوز عدهای او را میپرستیدند.
پریس اشاره کرده که فراعنه قرنها پس از مرگ رامسس دوم، خود را «رامسس» یا «اوزرماعترع» (نام سلطنتی او) مینامیدند. فراعنه به اشیاء متعلق به او نیز احترام زیادی میگذاشتند. اشیایی که از گورِ غارتشدهی او به دست آمده بودند، میراثهای ارزشمندی محسوب میشدند و در تدفینهای سلطنتی بعدی در تانیس [یک شهر باستانی] جای داده میشدند و این بیشک نشانهی احترام ویژهی آنها نسبت به نیای برجستهشان بود.