
در عصر سلطهی ارتباطات دیجیتال، یکی از کهنترین مهارتهای انسانی یعنی «شنیدن واقعی» دوباره به یکی از ارزشمندترین تواناییها در رهبری و تعاملات انسانی تبدیل شده است
به گزارش فرارو به نقل از فست کمپانی، در دنیای امروز که ارتباطات دیجیتال بر تعاملات انسانی چیره شدهاند، یکی از مهارتهای قدیمی و بنیادین ارتباط، یعنی شنیدن فعال، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. پیامرسانها، ایمیل و تماسهای مجازی بخش بزرگی از گفتوگوهای روزمره را اشغال کردهاند، اما در این میان توانایی گوش دادن واقعی به دیگران به یک مزیت رقابتی ارزشمند تبدیل شده است؛ بهویژه برای رهبران و مدیرانی که میخواهند در میان تیمها و سازمانهای خود تأثیرگذار و محبوب باشند.
مطالعات نشان میدهد که شنیدن فعال نهتنها بنیان ارتباط مؤثر است، بلکه قلب تپندهی روابط انسانی نیز به شمار میرود. رهبرانی که این مهارت را در خود پرورش میدهند، نهتنها در تصمیمگیری و مدیریت موفقترند، بلکه روابطی عمیقتر و مبتنی بر اعتماد با اطرافیان خود ایجاد میکنند. در مقابل، اتکای بیشازحد به ابزارهای دیجیتال باعث شده بسیاری از افراد ارتباط واقعی با دیگران را از دست بدهند و در نتیجه، از قدرت تأثیرگذاری انسانی فاصله بگیرند.
بیشتر گوش بده، کمتر حرف بزن
مدیران مؤثر کسانی هستند که میدانند چه زمانی باید سکوت کنند و با تمام حواس به سخنان دیگران گوش دهند. در هر مکالمهای، هیچ چیز ارزشمندتر از توجه واقعی نیست. شنیدن فعال نشانهی احترام به دیگران، کنجکاوی سالم برای درک دیدگاههای متنوع و تمرین فروتنی است؛ سه ویژگی اساسی که هر مدیر بزرگی به آن نیاز دارد.
این نوع گوش دادن، فراتر از شنیدن واژههاست. هدف درک آن چیزی است که در پسِ گفتار پنهان شده؛ همان «آنچه گفته نمیشود» که پیتر دراکر، اندیشمند برجستهی مدیریت، از آن بهعنوان مهمترین بخش ارتباط یاد کرده است.
شنوندگان واقعی با شهود و همدلی گوش میدهند. آنان بهجای تمرکز صرف بر پاسخگویی یا جمعآوری اطلاعات، به معنای نهفته در کلمات توجه میکنند. این نوع گوش دادن از خودمحوری فاصله دارد و بر یک سؤال کلیدی استوار است: «در این لحظه چطور میتوانم به این فرد کمک کنم؟»
چالش فروتنی در شنیدن
گوش دادن واقعی، فروتنی میطلبد. بسیاری از مدیران در جایگاههای بالای سازمانی از پذیرش بازخورد صادقانه پرهیز میکنند، زیرا شنیدن انتقاد برایشان دشوار است. اما رشد مدیریت بدون این گام ممکن نیست. شنیدن بازخورد، بدون دفاع، توجیه یا قضاوت، یکی از سختترین اما ضروریترین مهارتهایی است که هر مدیری باید بیاموزد.
برای تقویت این مهارت، چند رویکرد اساسی پیشنهاد میشود:
گشادهرویی: شنیدن بدون قطع صحبت، اعتراض یا حالت تدافعی.
پاسخگویی مسئولانه: پرسیدن سؤالهای روشنکننده بهجای تغییر مسیر گفتگو.
پذیرش مسئولیت: تلاش برای درک پیامدهای رفتار خود بر دیگران.
خودآگاهی: آگاهی از واکنشهای احساسی و زبان بدن در هنگام شنیدن.
سکوت هدفمند: پرهیز از آمادهسازی پاسخ در ذهن، توضیح دادن یا دفاع از خود.
این مهارتها باعث میشوند گوش دادن از یک عمل منفعل به فرآیندی پویا و مؤثر تبدیل شود؛ فرآیندی که به رشد فردی و سازمانی کمک میکند.
بخش نهایی شنیدن: پرسیدن سؤال
بسیاری تصور میکنند گوش دادن یعنی فقط ساکت بودن و اجازه دادن به طرف مقابل برای صحبت کردن. اما پژوهشها نشان میدهد بهترین شنوندگان کسانیاند که سؤالات پیگیرانه میپرسند. این سؤالات سه نوع دارند:
سؤالهای مرتبط با گوینده: که نشان میدهد شنونده واقعاً به گفتوگو توجه دارد.
سؤالهای باز: که پاسخ آنها محدود به «بله» یا «خیر» نیست و فرد را به تفکر و توضیح بیشتر دعوت میکند.
سؤالهای تشویقکننده: که به گوینده کمک میکند دربارهی احساسات، برنامهها یا دیدگاههای خود بیشتر صحبت کند.
پرسیدن سؤال در نگاه اول ممکن است مخالف مفهوم شنیدن بهنظر برسد، اما در واقع یکی از قویترین ابزارهای آن است. تحقیقات نشان داده است کارمندان در سراسر فرهنگها و سازمانهای مختلف، مدیرانی را که خوب گوش میدهند، بهعنوان رهبران قویتر و قابلاعتمادتر میشناسند.
شنیدن بهعنوان ابزار توسعهی فردی
شنیدن فعال نهتنها یک مهارت ارتباطی، بلکه بخشی از رشد حرفهای و شخصی است. مدیران موفق آن را همچون ابزاری حیاتی در «جعبهابزار مدیریتی» خود میبینند. پرورش این مهارت نیازمند تمرین مستمر، ذهنی کنجکاو و نیت صادقانه برای درک دیگران است.
در دنیایی که بسیاری از افراد بیشتر به پاسخ دادن فکر میکنند تا درک کردن، گوش دادن واقعی میتواند یک مدیر را از دیگران متمایز کند. شنیدن فعال نه نشانهی ضعف، بلکه نشانهی بلوغ، اعتمادبهنفس و احترام متقابل است؛ ویژگیهایی که هر سازمان و جامعهای بهشدت به آنها نیاز دارد.
